🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 گرگِ حسد

(ثبت: 260048) اردیبهشت 31, 1402 

 

دلِ دریای من محصول چشمانیست بارانی
که دشتِ سینه ام را می رهانند از بیابانی

محبت در دل احساس اُخوت آرَد و ترسم
کُنَد گرگِ حسد در دشتِ سبزِ سینه چوپانی

به دریای دلم هر دم ملاحت از تو می‌ریزد
و این دلشوره ام شیرین ترست از عمر طولانی

به دریا سلطه دارم نوحم و محتاج فیض تو
تیمم واجبم وقتی تو خود را خاک میدانی

به هرجا جلوه ای داری چو خاکی کعبه ای قطعا
چو آبی آب حیوانی ، چو نوری نور یزدانی

به دورت گشته ام عمری که جاهِ سوختن یابم
طوافم را پذیرا باش با این قصر و قربانی

ولای تو بلاخیز است و وحدت دار می آرَد
به لب لبیک گویان از الستم بی پشیمانی

بجز “باقی” نشاید داد نام و شهرتی دیگر
وجودم را که عشق تو زُدود از عالم فانی

 

#مهدی_شریفی_زاده
#باقی

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):