یادگاری از حضرت دوست

سلام و درود بر دکتر عزیز جناب استاد مهدی پور گرامی
سپاس از لطف مدام و حضور همیشه گرم آنحضرت
سرمایه ی عاشقان مهر است و عشق
چه خوب است این سرمایه ی را برای مردم و دوستان و فرهنگ هزینه کنیم.
استاد علی معصومی گرانترین هدیه ی ممکنه را به حقیر عنایت فرمود و تا بمیرم این محبت ایشان را فراموش نخواهم کرد.
در زمان حیات زنده یاد حیدر یغما شاعر خشتمال نیشابوری آن. هم در سحرگاهی که از در و دیوار بر ذهنم آگاهی می بارید غزلی برای آن عزیز جانم سرودم.
من چابهار بودم و ایشان نیشابور تشریف داشتند.
امان ندادم یک نفس تا نیشابور رانندگی کردم تا شعر را تقدیم حضورش کنم وقتی به نیشابور رسیدم دوست خوشنویسی که الان نام شان را به یاد ندارم را دیدم موضوع متعلق به سال 1364 است.
داستان سرودن شعر را در سحرگاه برای ایشان توضیح داده و شعر را خواندم وقتی شعر تمام شد وی حیرت زده مرا نگاه کرد و گفت مگر شما هم از ماجرا خبر دارید؟
گفتم چه ماجرایی؟ گفت شب شعر نیشابور و حضور شاعران برتر کشور…
گفتم هیچ از آن ماجرا نمی دانم.
به خاطر آنکه وقت شریف شما را نگیرم خلاصه عرض می کنم که در آن شب پس از پایان شب شعر بانویی که یغما او را بسیار عزیز می داشت می اید به منزل یغما و …. توهین هایی از نوع ادبی به ایشان می شود که یکی از آن ها این بوده تو شاعر نیستی و ما تو را بزرگ کرده ایم .
داستان ناراحتی این خانم هم بر می گردد به همان شب شعر که گویا یغما با یکی از شاعران مهمان بگونه ای صحبت می کند که آن بانو رنجیده می شود.
حال بنده بی خبر از همه جا برای یغما چنین سروده بودم :

کلک یغما را بسان نیشکر دانسـته اند
از چه با او سر گران دارند ، اگر دانسته اند

فَرهَت فَرهنگ وی را کس نمی داند هنوز
زین میان تنها تنی اهل نظر دانسته اند

او که سیراب است از سرچشمه ی فیضِ هنر
هان چه باک اَر تشنگانش بی هنر دانسته اند

هرچه دارم از کمالِ حُسنِ دلبر بود و هست
این غزل را هم که همسنگ گهر دانسته اند

در سحرگاهان دعا گوی تو هستم، کاهل دل
نقطـه ی عطفِ اجابت را سحر دانسته اند

در بنای قرن فردا دیده ام نقشِ نگار
کز هنر زیباترین شَکل و صوَّر دانسته اند

از چه خاکِ کلبه ی یغما به یغما می برند
طارقا شاید که خاکش سیم و زر دانسته اند

سپاس مجدد از مهر حضورتان

در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

سلام و درود بر عزیز جانم

سپاس از مهر حضورتان

در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

سلام و درود بر طلعت خدا

سپاس از حضور گرمتان

در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

سلام بر سرمایه شعر و ادب سرزمینم
حضرت استاد علی معصومی عزیز

بار دیگر از محبت خالصانه و عشق و صفای شما بزرگمرد وادی شعر و ادب سپاسگزاری می کنم.
شوق دریافت هدیه از سوی کسی که انسان چون جان دوستش دارد توصیف ناشدنی ست

در پناه دادار مهربان شاد و سربلند باشید 🌿❤️🙏❤️🌿

َسلام و درود

سپاس از مهر حضور آن بزرگمهر

در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿