🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 کارگاه سوم

(ثبت: 218876) دی 26, 1398 
کارگاه سوم

 

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و احترام
با تشکر از طرح ارزشمند مدیریت گرانقدر سایت شعر پاک،
شاعران گرامی را به شرکت در این کارگاه شعر، دعوت می کنم.
شرایط و توضیحات:
1- ارسال حداقل یک شعر (از سروده های خود فرد شرکت کننده)
2- مسابقه در دو بخش عمومی و ویژه برگزار می شود.
در بخش عمومی، هر یک از قالب های شعری، مورد قبول است؛ اما موضوع شعر درباره ی لزوم مردمی بودن و مردمی زیستن مسؤولان جامعه است.
فاصله مسوولان جامعه ما با معیارهای نهج البلاغه و زندگی عملی حضرت امیر علیه السلام، اختلاف طبقاتی میان مسوولان جامعه و مردم پایین دست
در بخش ویژه، فقط قالب نوینِ سروش(سروش کوتاه و سروش پیوسته)، مورد قبول است تا این قالب نوین توانمند – که در آستانه ی دومین سالروز تولد مبارکش (یکم بهمن) هستیم- بیش تر شناسانده شود؛ البته هر موضوعی را در این قالب می توان ارسال کرد
(توضیحات و نمونه اشعار مربوط به قالب سروش، در همین پایگاه ادبی، فراوان اند و بی شک، ما، فروتنانه و صمیمانه، کمک خواسته ایم از شاعران گرانقدر سایت، برای شناساندن بهتر قالب سروش به جامعه ی ادبی پارسی زبان، و امیدواریم که از یاوری ارزشمندشان بی نصیب نمانیم).
3- در صورت قابل ملاحظه بودن آثار ارسالی در بخش ویژه، قصد داریم به خواست خدا،آن آثار را در کتاب مشترک سرایندگان سروش (و سه گلشن و شعر سبز و…) به چاپ و انتشار برسانیم.
4- شرکت کنندگان می توانند اثر یا آثار مرتبط خود را در همین صفحه، ترجیحا بدون نام (بدون ورود به حساب کاربری) ارسال نمایند و چنانچه مایل به درج اثر از طریق مدیریت سایت هستند می توانند اثر خود را از بخش “تماس با ما” واقع در نوار منوی بالای صفحه اصلی سایت ارسال نمایند تا در همین صفحه بدون درج نام سراینده منتشر گردد.

5- از همه ی خوانندگان گرامی تقاضا می شود برای انتخاب شعر برگزیده، همکاری فرموده، نقد و نظر و رأی خود را اعلام بفرمایند.

 

 

 

نظرها 156 
  1. تا ما بجای ریشه تنها ریش داریم
    روز قیامت نیز، سر در پیش داریم

    گر نام اهل البیت(ع)را بردیم هرجا
    تنها مراد از اهل بیت خویش داریم

    وقتی امام خویش را یاری نکردیم
    ما نیز همچون کوفیان تشویش داریم

    وقتی که فرزندانمان بر ما امیرند؛
    ویلا، فلان جا، خانه در تجریش داریم

    اشرافیت را تا جماران! می کشانیم
    جایی که ذهنی مصلحت اندیش داریم

    هرجا که با تدبیر سوء خویش…یدیم!
    بر دولت قبلی هزاران نیش داریم!

    با اینهمه فرصت که سوزاندیم،اما
    تنها بهانه، خصم بد اندیش داریم

    دشمن بجای خود،کسی هم منکرش نیست
    اما چرا اینقدر دست پیش داریم؟!

    دست خدا را گوئیا باور نکردیم
    از کدخدا چون، اینهمه تشویش داریم

    با این همه ثروت که در ایران خدا، داد
    والله ننگ است اینهمه درویش داریم

    96/01/20 مرتکب شدم…ر.زم
    #رضا_زمانیان_قوژدی

    • فریبا نوری

      دی 28, 1398

      این شعر به لحاظ متنی قوی است.

      1- انتخاب کنش های بیانی مستقیم، شعر را به شعار تبدیل نکرده. نگاه معترض و انتقادی شاعر، تبیین شده در شعر ایشان. به همین دلیل از مرز شعر عبور نمی کند و شعاری نیست.

      2- از فنون و صنایع ادبی به اندازه کافی و متناسب با جنس شعر بهره گرفته.

      3- موضوع شعر با موضوع ارائه شده در کارگاه مرتبط است.

      4- قالب انتخابی خود و انواع وزن و قوافی را به درستی و متناسب با بیان منظور استفاده کرده.

      فکر نمی کنم این کارگاه نمره گذاری بخواهد ولی اگر خواست این مورد را بعد از خواندن تمام شعرها و در مقام مقایسه با هم انجام می دهم.
      اگر غیر مقایسه ای و بر مبنای خطا بخواهم نمره دهم؛ خطایی چه به لحاظ متنی از نظر واژه پردازی و … و چه به لحاظ میزان شعریت و انتقال احساس و پیام ملاحظه نکردم و نمره کامل می گیرد.

      • اسفند 15, 1399

    • اکبر رشنو

      دی 29, 1398

      تا ما بجای ریشه …

      این شعر در ریتم و موزونی خوب بود
      ودر ارتباط با موضوع کارگاه
      ودر انسجام بود
      اما به نظرم می توانست بیشتر صبغه ی ادبییت بخود بگیرد ومنجر به آرایشهای کلام گردد در مرز شعر و شعار حرکت می کرد
      و در تمایلی به شعار ومقداری فقدان احساس و خیال در آن مشهود بود و شعرییت مقداری نا محسوس به نظر می رسید

      • سلام و درود و سپاس،
        خدمت فرهیخته ی عزیز و بزرگوار، جناب استاد رشنو ❤️🙏
        سپاس که از نظرات کارشناسانه ی شما بهره مند می شویم.
        🌹🌹🌹

    • علی معصومی

      دی 29, 1398

      درود
      این سروده ای مقفی و انتقادی بسیار زیبا سروده شده است
      در بیت آخر کلمه ” درویش” در معنای تهی دست مادی به ذهنم رسید که از معنای واقعی آن کمی فاصله دارد.
      این کار برد، شاید طائفه درویش را موجب ناخرسندی شود.
      به هر حال سروده ای زیبا است.

    • مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
      رجز مسدس مرفل

      وزنی بسیار محکم و استوار در یک غزل اجتماعی

      کلام بر وزن کاملا نشسته و بر وزن کاملا منطبق است.

      تنها در جایی از غزل کلام به سمت کلام عامیانه میل کرده است که قابل اصلاح است.

      آرزوی موفقیت و سلامتی برای شاعر محترم 🌹

  2. می بینم تو را
    این فضاتغییر خواهد کرد، می بینم تورا!
    ناله ها تاثیر خواهد کرد، می بینم تورا!

    تا سوار گرده ی مایی…کمی آرام تر
    چون زبررا،زیرخواهدکرد، می بینم تورا!

    هرچه میخواهی بگو،کج کن دهان خویش را
    پایت آخر، گیرخواهد کرد، می بینم تورا!

    خوی اشرافی گری ازدولتت سرریز شد
    این!،تورا درگیرخواهد کرد، می بینم تورا!

    زهربرجامت،اگر درجام ماخون ریخته ست؛
    مادرش را پیرخواهد کرد، می بینم تورا!

    باش…تا این پرده ی تزویرمی ماند بجا!
    جای ما تغییر خواهد کرد، می بینم تورا!

    آشنایی می کنی با کدخدایی بی خدا!
    ناقلا تزویر خواهد کرد، می بینم تورا!

    از”قضا”خیری نمی بینیم در این روزگار!
    کارما،”تقدیر” خواهدکرد، می بینم تورا!

    گر بر آید آفتاب طالع … “خالو”ی ما!
    با شما توفیر خواهد کرد، می بینم تورا!

    ششم اردیبهشت1396 مرتکب شدم…
    #رضا_زمانیان_قوژدی

    • درود و سپاس از لطف شما جناب زمانیان گرانقدر!
      امیدوارم در این کارگاه، از نخستین سروش هایتان هم بهره مند گردیم🙏

    • فریبا نوری

      دی 29, 1398

      این شعر نیز مانند شعر شماره 1 از متنیت و شعریت به اندازه کامل و متناسب با منظور شاعر بهره برده است. ردیف های چند واژه ای به لحاظ موسیقایی و انتقال احساس به شعر کمک می کنند گاهی ممکن است به دلایل ساختی به شعر آسیب وارد کنند که در این جا شاعر از عهده آن بر آمده و ردیف چند واژه ای به کار گرفته شده در شعر خوب نشسته و نقش خود را در روابط همنشینی با سایر عناصر مصراع و بیت خود به درستی اجرا می کند.
      2- شعر انتقادی است و از ابزار
      شعر انتقادی به درستی استفاده
      شده مثلا تلویحات و نیز سایر ابزار

      3- به لحاظ موسیقی و وزن و قالب و به طور کلی عناصر صوری و ارتباط صورت و نقش هم به نظر می رسد که شعر از همه امکانات ممکن خود به تناسب موضوع و به اندازه مورد بحث استفاده کرده است.
      و من خطا و مشکلی نمی بینم و اگر شعر به تنهایی بخواهد مورد نمره گذاری قرار گیرد از نظر من نمره کامل می گیرد. اما ترجیح می دهم نمره گذاری نهایی را اگر به نظر مدیریت کارگاه لازم بود ؛ در انتها و در مقام مقایسه انجام دهم.

      با درود

    • اکبر رشنو

      دی 29, 1398

      می بینم تو را

      غزل بود مردف
      ردیف قابل توجه بود و حاکی از انذار
      و جالب بود و بروز بود
      ودر ادبییت هم خوب بود ومنسجم و در موضوع و مضمون و لفظ
      در عرض و ارتفاع هم
      و موفق بود و پیام را در صراحت بیان می کرد
      بی که از شعرییت عدول کند
      و لی چند واژه در شعر بود که ثقالت برای شعر ایجاد می کرد
      و شعر مرتبط موضوع سرایش بود

    • علی معصومی

      دی 29, 1398

      درود
      این سروده بسیار زیبا و پر معنی است
      آفرین
      🌺🌺🌺

    • فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
      رمل مثمن محذوف

      کاملا منطبق در وزن

      میتوان اشاره کرد که این غزل مردف دارای یک ردیف طولانی است ، خواهد کرد می بینم تو را

      عیب این نوع انتخاب ردیف این است که شاعر برای ادای منظور خود جایی برای مانور در ابیات زوج ندارد ، تنها جای مانور

      فاعلاتن فاع ، در ابتدای ابیات زوج است که شاعر باید نیمی از آن را هم به قافیه اختصاص دهد.

      لذا اشعاری با این مقدار ردیف در صورت اینکه شاعر منظور خود را به خوبی ادا کند اشعار ارزشمند و ماندگاری خواهد بود.

      آرزوی موفقیت و سلامتی برای شاعر محترم 🌹

  3. مينا امينی

    دی 26, 1398

    سلام آقای رضا پور
    باعث افتخار است شرکت در چنین کارگاه هایی.
    سپاس از لطف و مهرتون💐

  4. درود ها
    سپاس از لطف شما
    « عفو خداي »
    از محمد(ص) لطف حق ،اندر عرب تكرار شد
    از محمد(ص) دين حق ، اندر عرب بسيار شد
    آخر اي مذهب شناسان، من دَم از مذهب زنم
    مذهب ما بر حقس ، گوياي اين اسرار شد
    اي خدا در حيرتم از دين ، كه دينداران چرا
    هر كسي ديندار شد، چون صيد در كفّار شد
    هر کسی عنوان زِ حق بنمود و ناحق بُد خطاس
    هر که هر فعلـش حق شد ، از خطا بیزار شد
    هر کسی تا دین ندارد،باریش اندر دوش نیست
    هرکه دیندارس ،گرانتـر بارش از هر بار شد
    هر که در هر جا تجاوز کرد،بر مخلوقِ حق
    مورد قهر عذابِ خالق جبّار1 شد
    هر که بر خلق خدایش، خدمتی شایسته کرد
    مورد عفــو خـدای قـادر ستّـار شد
    قوم نوح(ع) از رأی نوح و دین حق فاقد شدن
    تا به نـفرینش ، زمینـش فاقد دیّار2 شد
    مردمان شهر لوط، از دین حق رفتن برون
    شهرشان وارونه شد ، لطف خدا قهّار3 شد
    ای خوش آن فردی که بر توحید باشد معتقد
    خاتم پیغمبران (ص) رهبر به ما زین کار شد
    صحبت ازحق کردن وگفتار حق دشوار نیست
    هرکس از حق شد مقرب ، لایق گفتار شد
    حرف حق را گفتن و اندر عمل ناری4 خطاس
    آنچنان گوینده حرفـش ، قابل انکار شد
    حرف حق را باید از حق گفتن و راوی5 حق
    هرکس از خود حق در آرَد،حق از آن بیزار شد
    در طریق حق، برادر خودسری کردن خطاس
    خودسری ، رسم طریق مردم تاتار6 شد
    در طریق حق ، نـباشد خود نمایی و غرور
    هر سخن با حکمتـس ، آن لایق گفتار شد
    آنچه در فکرت نمی گنجد،نتوان بحق پیوند زد
    با رضای حق نـبود ، طبق حق انکار شد
    هرکه حقگو شد،چو منصورسخن ازحق بگفت
    تا سخن گوید زِ حق، جسمش فراز دار شد
    هرکه در این ره قدم بنهاد ، تا آخر برفت
    منزلش فردوس اعلي7، جنت النهار8 شد
    هرکه بردین شد نگهبان،لطف حق بر وی رسید
    قابل بخشایـش ، لطف همان غفّار شد
    عیب ملت را مگو، غیبت مکن بر مسلمین
    امر و نهی است این بما، از خالق ستّار9 شد
    عاقبت کار بشـر ، وارونه می گردد بشـر
    تا مگر لطف خدایی ، شامل این کار شد
    کارت اَر10وارونه گردد ،ای بشر رُسوا شوی
    این نظامـش بی دغل، از خالق جبّار شد
    داد از آن وقتی که کار هـر بشـر رسوا شود
    تا بشر خود بنگرد، در کار خود بدکار شد
    عاقبت دنیای ما راهی بُوَد11در هیچ و پوچ
    راه دیگر نیست بر ما ، جز بـرِ ستّار شد
    ای خوش آن فردی که بر دنیا نـباشد معتقد
    آنچنان کس ، قابل بخشایـش ستّار شد
    کی تو راه عزت 1خود را نگهداری که حق
    بهـر تو در عزتـت ، شاید نگهدار شد
    ای بشر خود عزت خود را نگه می دار تا
    بـر تو رحم آرَد خدا و بر تو عزت بار شد
    ای بشر گر فطرتت بر حق بُوَد ، ثابت بکن
    هر که با حق آشنا شد ، فطرتـش بیدار شد
    ای خوش آن فرد نکوکاری که در پیرای2 کار
    کار نیکش مرکز معمار ، در هر کار شد
    آخر ای نامردمان ، این مذهب ما حق بُوَد
    طبع من بر حق بُد و گویای این اشعار شد
    در طریق حق ، اگر ثابت قدم ماندی حسن
    تا که ثابت شد طریقت ، قابل گفتار شد
    ٭٭٭
    1- مسلط – قاهر 2- كس -كسي 3- چيره شونده 4- نیاوری 5- روايت كننده 6- قوم مغول 7- بهشت برين 8- بهشتي كه نهرها در آن روان است 9- پرده پوش – صفت خداوند 10- اگر 11- باشد
    1- كرامت 2- پرداختن- مستعد کردن
    حسن مصطفایی دهنوی

    • درودها و سپاس ها جناب دهنوی عزیز🌹🌹🌹

    • فریبا نوری

      دی 29, 1398

      این شعر در بخش متنیت به دلیل خلوص شاعر و باوری نهادینه به آنچه درباره اش سخن می گوید؛ ارزشمند است
      و در بخش شعریت، بیت های خیلی خوبی در این شعر هست و بیت های متوسط و همچنین بیت های ضعیف
      همچنین عصاره شعر در پنج تا هفت بیت قابل جمع بندی بود. و بسیاری از بیت ها تکراری کامل یا ناقص از بیت های قبل هستند.
      علامت گذاری و نشانه های سجاوندی گاهی به درستی و در جای مناسب خود نیستند مثلا مصراع ” قابل بخشایش لطف همان غفار شد ” گذاشتن ویرگول بعد از کلمه بخشایش هم شعر را از وزن خارج ساخته و هم بر مفهوم سازی تاثیر منفی گذاشته.
      لذا بر پایه خود شعر من به آن 6 می دهم.

      با درود

    • اکبر رشنو

      دی 29, 1398

      عفو خدای

      این شعر مقداری گسست داشت در متن
      و در اطناب رفته و قالب هم حرف داشت که غزل اگر می بود باید در حداکثرش متوقف می شد و از نظر واژگان هم کهن بوددند و کلمات بر اثر بریدگی رنگ محاوره به شعرمی دا د که بعضی افعال را دم بریده استعمال شده و مضمون هم بلا تکلیف بود گرچه شکوه و شکایت بود و مقداری هم تعلیم و ادبییت هم در کمبود بود
      اطناب و حشو و محاوره و گسست از عیوب بودند

    • علی معصومی

      دی 29, 1398

      درود ها
      این اثر از نظر محتوا و معنی عالیست، اما از نظر ساختاری و دستوری اشکال و ایراد وزنی دارد که مرور مجدد ابیات برای زیباتر شدن آن لازم است
      🌺🌸

    • فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
      رمل مثمن محذوف

      در برخی ابیات استفاده زیاد از اختیارات شاعری وزن را مختل کرده

      بقیه ی نقدها را دوستان اشاره کردند و بنده دیگر اطاله کلام نمیکنم.

      روح شاعر بزرگوار قرین آرامش الهی🌹

  5. سلام به شما بزرگواران
    بنده خوشحالم از حرکتهای بزرگان در ایجاد این کارگاه
    اما خواستم توضیح بیشتری در باره قالب سروش بفرمایید
    که قالبی جدیدی است
    موفق باشید🌺

    • سلام و ارادت، خدمت شما، جناب رازلیقی بزرگوار🌹🌹🌹
      درباره ی قالب شعری سروش، در قسمت مطالب همین سایت و همچنین در چند پایگاه ادبی دیگر، توضیحات مفیدی هست و برای اجرای امر شما و توضیحات بیش تر، مطالبی را بصورت خلاصه وار در پیام بعدی به عرض می رسانم

  6. برخی از ویژگی های قالب شعری سروش، ازاین قرارند:
    1- سروش، قالبی در میانه ی شعر سنتی و شعر نو است؛ یعنی هم به شکل سنتی و هم به شکل نو می تواند به کار برود؛ برهمین اساس، طول مصراع(واره ها) ی آن گاهی ثابت و گاهی کوتاه و بلند است.
    2- در حالت اصلی و معمول، دارای 3 تا 5 لَخت(مصراع/ مصراع واره) است؛ البته گاهی دو و گاهی بیش از پنج لَخت دارد.
    3- می تواند بدون قافیه هم به کار برود؛ اما ترجیحا همه یا بیش تر لَخت های غیر پایانی آن، همقافیه اند و در این حالت برای کوبش پایانی(برجسته کردن آخرشعر)، لَخت آخر، بدون قافیه می آید.
    4- می تواند در وزن های مختلف بیاید؛ اما به دلایل متعددی-که در برخی پایگاه های ادبی قابل مطالعه است-
    وزن فاعلاتن مفاعلن فعلن (تَن تَتَن تَن. تَتَن تَتَن. تَن تَن)، وزن اصلی و ترجیحی آن است.
    (پیوستار زیر برای مطالعه ی بیش تر:)
    http://sherepaak.com/8145/—-
    نکته: مطالب فنی تر ازجمله این که از نظر پردازش هنری، سروش، چه جایگاهی نسبت به دوبیتی، رباعی، سه گانی، پریسکه، هایکوواره و… دارد، در قسمت مقالات این سایت و برخی پایگاه های ادبی کشور هست
    و بر همین اساس، قالب شعری سروش را
    تا حدود زیادی، پیوند دهنده و جامع قالب هایی مانند دوبیتی، رباعی و سه گانی و بطورکلی، پلی در میانه ی شعر سنتی و شعر نو
    دانسته ایم. (پیوستار زیر برای مطالعه ی بیش تر:)
    http://sherepaak.com/8179/———-12
    نمونه اشعار در قالب سروش، همراه با توضیحات بیش تر
    (در پیوستار زیر:)
    http://sherepaak.com/211169/—-
    همچنین علاوه بر سروش کوتاه، ممکن است چند سروش مربوط به هم، یکجا جمع شده، بصورت سروش پیوسته بیایند؛ یعنی قالب کلی سروش در 2 نوع سروش کوتاه و سروش پیوسته می آید(پیوستار زیر:)
    http://sherepaak.com/213814/——

    • 🌺🌺🌺
      سلام
      ممنونم از راهنمایی کامل شما

      • سلام و درود و سپاس، جناب رازلیقی بزرگوار🌹🌹🌹
        امیدوارم به زودی مهمان سروش های زیبایی از شما باشیم
        💐💐💐💐

  7. سلام و احترام
    و تشکر از بزرگوارانی که ما را در برگزاری این کارگاه، مورد لطف خود قرار می دهند.
    در کارگاه سوم، ارسال اشعار قبلی شاعر برای شرکت در مسابقه، مورد پذیرش است؛ اما ترجیح بر اشعار تازه سرایش شده می باشد.
    همچنین، ارسال شعر با ذکر نام شاعر، مُجاز است؛ ولی ارسال بدون نام، در اولویت است.
    سپاس

  8. پانته آ عسکری

    دی 27, 1398

    سلام و
    سپاس فراوان از مدیریت گرانقدر کارگاه سوم
    جناب آقای رضاپور که فرصتی برای هم سرایی و هم اندیشی دوستان فراهم کردند
    تا در کنار هم بنویسیم، بخوانیم و بیاموزیم
    تقاضا دارم عزیزان هم در ارسال آثار و هم در درج دیدگاه یاریگر کارگاه ها باشند
    نوشتن درک و دریافت شخصی از هر سروده علاوه بر این که توان تحلیل و بررسی اشعار را افزایش می دهد به سراینده نیز کمک می کند تا خارج از فضای تعارفات مرسوم
    از کم و کیف تاثیر تلاش خود، شناختی واقعی تر پیدا کند
    در هیچ نقدی هیچ بایدی وجود ندارد
    و در این انجمن هیچ کسی استاد هیچ کسی نیست
    همه در کنار هم و در موضعی برابر به عنوان خوانندگان اشعار یکدیگر حق اظهار نظر آزاد و محترمانه داریم و این بیان دیدگاه ها تمرین خوبی است در جهت درک نظرات مخالف
    که در بلند مدت منجر به بهتر سرودن و انتقال قوی تر پیام شاعر می شود
    مشتاقانه منتظر خواندن از قلم دوستانی که در دو کارگاه قبلی
    فقط خواننده بوده اند هستم
    🍃🌸🍃

    • سلام و درود و احترام، خدمت مدیریت محترم سایت، سرکار خانم عسکری که این مجال را در اختیارمان قرار دادند و با هدایت و تشویق های خود، مددکارمان بوده و هستند.🌷🌷🌷🙏

  9. دی 27, 1398

    خانم بخر.. بخر آقا.. حراج شد
    گل های خاطره، یکجا حراج شد

    آتش به کودکی ام زد، عذاب فقر
    شعر و ترانه و رویا حراج شد

    قد م به شیشه ی دودی نمی رسد
    دستان شرم تقاضا حراج شد

    خانم بخر، بخر آقا گرسنه ام
    رویای مشق الفبا حراج شد

    نانی نمانده در این سفره های نفت
    لبخند تلخ تماشا حراج شد

    فرزند خاک پر از گوهرم، ولی
    سهمم به حکم معما حراج شد

    پشت شمارش معکوس هر چراغ
    بغضم میان تمنا حراج شد

    اسفند و فال و دعا، چسب زخم و گل
    غوغای درد تقلا حراج شد

    من زخم شهرم و درمان نمی شوم
    کبریت می خری آقا؟ حراج شد

    • فریبا نوری

      دی 29, 1398

      این شعر به لحاظ متنیت به نظر من متوسط رو به بالا از اصولی مانند ارتباط موضوعی، کیفیت و کمیت و شیوه صورت بندی کلام و روایت شناسی را دارد.
      و به لحاظ شعریت به نظرم وزن در برخی جاها رعایت نشده و اصلاحات جزیی را می طلبد
      لذا اگر بنا به نمره دهی باشد فکر می کنم 7 یا 7 و نیم نمره ای عادلانه برای این شعر باشد.

    • اکبر رشنو

      دی 29, 1398

      خانم بخر …

      این شعر در سلاست و روانی بیان درد می کرد
      ومضمون و سوژه اگرچه تکراری بود اما رنگ شعرییت پذیرفته اما باید بیشتر پخته و پرداخته می شد ومقداری چاشنی احساس و ادبییت نیاز داشت
      و با موضوع سرایش مرتبط بود
      واز نظر شعر بودن متوسط بود
      و مقداری هم این مضامین وموضوعات مکرر بود
      که این سروده را در نخ نمایی می برد

    • علی معصومی

      دی 29, 1398

      درود
      این اثر زیبا و موزون است
      روزآمد و تاثیر گذاری آن عالیست
      بنظرم یکی از بهترین آثار مقفی است
      🌸

    • مفعول فاع مفاعیل فاعلن
      یک وزن غیر استاندارد که شاعر زیبا غزلی اجتماعی را در آن قلم زده است
      اصل وزن استاندارد
      مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
      مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف ، است که شاعر رکن دوم را نصف کرده و یک هجای کوتاه و یک هجای بلند از آن حذف کرده است.
      از استادهای عزیز و وزن شناسان عالیقدر حاضر خواهشمندم اندکی در این مقال توضیحات بیشتر بفرمایند
      آرزوی موفقیت و سلامتی برای شاعر محترم 🌹

      • بهمن 4, 1398

        این وزن گول زننده است اولش مثل بحر مضارع به نظر می رسد
        مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
        ولی آن نیست و
        مستفعلن فعلاتن مفاعلن است

        فقط بر بحر مجتث آن هم بر دایره عربی آن قابل تقطیع است
        مجتث مخبون حشو مخبون(اصلم) ضرب و عروض
        می دانید که در شعر فارسی رکن اول بحر مجتث معمولا همیشه با زحافات می آید جز چند مثال نادر مثل صفای اصفهانی و … و یک مثال هم که خود شمس قیس آورده
        اینترنت را گشتم بعضی شعرای جدید این وزن را به کار برده اند و نجفی هم توی کتابش آورده که این وزن از وزنهای جدیدالتاسیس شعر فارسی است. جالب بود تا حالا ندیده بودم!!!

  10. زمزمه امام زمان عج
    شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
    بانی روضه ی شاه شهدا ادرکنی
    آ خرین منتقم خون خدا ادرکنی
    ما همه غرق عزائیم عزای شه دین
    یادگار خلف آ ل عبا ادرکنی
    غیبت ودوری از ماگل طاهاتا کی ؟
    از پس پرده بیا رُخ بگشا ادرکنی
    مادرت فاطمه درسوگ بنشسته بیا
    یوسف گمشده ی شیر خدا ادرکنی
    خیمه ی ماست عزاخانه ی دوست
    یابن الحیدرشعف روضه ما ادرکنی
    روضه خوان باش و بیا مجلس ما
    صاحب بیرق خون شال عزاادرکنی
    دیدگانت شده از خون رنگین
    منتقم بر سند کوچه بیا ادرکنی
    کوفه تا شام شنیدیم هرجا خبرت
    بقیع و شهر نجف به سامرا ادرکنی
    کربلا کعبه ی دلها وصفابخش تویی
    زمزم و مشعری و سعی و صفا ادرکنی
    شیعیان منتظر روز ظهورت هستند
    ای حسینی نصب ای روح دعا ادرکنی
    کاش آدینه این هفته شود روز ظهور
    روضه خوان حرم کرب و بلا ادرکنی
    گوش عالم شنود بانگ انا المهدی را
    اشهد انا علیا ولی الله تو را ادرکنی
    —————————————–
    شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

    • فریبا نوری

      دی 29, 1398

      سلام
      با توجه به این که این شعر به نیت خوانده شدن در مجالس مذهبی سروده شده توجه به نکات موسیقایی و نحوه صورت بندی کلام برای من بیشتر مطرح هست در این شعر . شعرهایی از این جنس باید وزن تناوبی داشته باشند تا از نظر عاطفی بیشترین تاثیر را بر مخاطب حاضر در مجلس بگذارد همچنین امکان همراهی او را با متن فراهم سازد. این شعر این خصوصیت را دارد یعنی علاوه بر وزن عروضی وزن تناوبی نیز دارد. از نظر تعداد ابیات باز با توجه به نوع شعر در مدیحه و نیز مرثیه سرایی، ابیات بیشتر
      معمولا جزء موارد مثبت محسوب می شود و این البته از آن جا می آید که به طور سنتی در مراسم مدیحه سرایی یا مرثیه خوانی برای اهل بیت اشعار به صورت بداهه سروده می شدند و به همین دلیل ابیات بیشتر توانایی بیشتر شاعر را نشان می داد.
      شعر در قالب و صورت و ظرف انتخابی و نیز در بیان اندیشه و احساس شاعر نسبت به مفهوم انتظار و نیز در به کارگیری وزن های متناسب با کارکرد شعر و همچنین در بعد متنیت به ویژه به دلیل خلوص شاعر ، موفق است
      لذا اگر بنا به نمره گذاری باشد 10 نمره کامل را می گیرد این شعر به نظر من.
      با درود

    • علی معصومی

      دی 29, 1398

      درود
      سروده های انتظاری را دوست دارم
      این اثر در مختصر ابیات اشکال وزنی دارد، مثل.”بقیع و شعر نجف به سامرا….” اما آنقدر زیباست که این موارد را به حاشیه برده است
      نمره ای بسیار نزدیک به کامل را برایش در نظر می گیرم🌺

    • اکبر رشنو

      دی 29, 1398

      بانی روضه ی…

      این سروده آیینی در مدح و منقبت امام عصر عج
      و با ردیف ادرکنی که ردیف بسیار خوب و مرتبط با مضمون شعر وموضوع بود و ریتم و وزن هم مطلوب بود اما شروع هم باید قوی تر می بود و باید در شعر ایینی دست به نو آوری و ترسیم بدیع و مضمون آفرینی نغز زد
      و باید بیشتر در ادبییت می رفت و آرایش کلام
      و بیانی در تم یکنواختی داشت
      بر این نیستیم که در متن مصداقی بر خورد کنیم و وارد جزییات شویم اما مقدار ی باز نگری در سرایش نوین باید می داشت حتی در تلمیحات هم خوب بود اما نه بقدر استحقاق موضوع و در متن اون “شعف ” روضه ی ما
      شعف کاربرد بی انسجامی در مضمون بود و شعف به معنی خوشحالی که با روضه مباینت داشت ودر تناقض بود و اگر هم باید می بود باید در پارادکسی قابل قبو ل می بود و دیگر و یرایش ” حسینی نصب ” که نسب درست است و در ویرایش هم باید دقت عمل باشد چون به رویه ای نامطلوب در نگارش منجر می شود
      و شعر موفق بود و نیاز مند مضمون آفرینی نو و از نظر ارزیابی متوسط محسوب بود

    • فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
      رمل مثمن مخبون محذوف

      غزلی شایسته و آئینی
      در برخی از ابیات از وزن اصلی خارج شده و گاها در

      رمل مسدس مخبون محذوف

      سروده شده است.

      آرزوی موفقیت و سلامتی برای شاعر محترم 🌹

  11. سلام و احترام،
    از مدیریت گرانقدر، خانم عسکری، که صمیمانه ما را در اجرای این مهم یاری فرمودند و از همه ی بزرگوارانی که نقشی در این کارگاه دارند و به ویژه از جناب استاد طارق خراسانی، پدر شعر پاک و بابا طارق شعر فارسی، صمیمانه سپاسگزارم.
    از آن جا که افتخار میزبانی و خدمتگزاری شما خوبان در کارگاه سوم با این حقیر است،
    بر خود لازم می دانم به رسم مهمان نوازی از شما فرهیختگان ارجمند، تقدیری درباره ی هریک از اشعار ارسالی تان داشته باشم.
    به عبارت دیگر، چون میزبان و خدمتگزارتان هستم، به خواست خدا در این کارگاه،
    نقدهای خود را تنها در جنبه ی مثبت قضیه انجام خواهم داد و بطور خلاصه، چند مورد از ویژگی های مثبت هر شعر را از نگاه خود بیان خواهم کرد و استثناءا در این کارگاه، نقطه ی ضعفی-البته اگر باشد- از هیچ شعری نخواهم گرفت(البته سایر کاربران از این قضیه،استثناء اند و نقد واقعی، نقد هر دو جنبه ی مثبت و منفی اثر است و روش معمول حقیر هم نقد همه بُعدی است).

  12. شعر 1- با آغازینه ی(مطلع)تا ما بجای ریشه تنها ریش داریم،شعری است استوار که نشان از اوستادی شاعر خود دارد در به کارگیری درست قالب، وزن و همه ی مهارت های مربوط به شعری سنتی.آرایه های فراوان ادبی – که بسیار طبیعی و خوش تراش در جای جای شعر نِشسته اند- ادعای فوق را بهتر اثبات می کنند.تلمیحات و کنایه های بسیار زیبا و مرتبطی که مشکلات مربوط به موضوع شعر را در زمان ما تداعی و بخوبی بیان می کنند، از دیگر امتیازات این شعر ند.آغاز ، میانه و پایان سروده، خوب و مناسب و کار، شایانِ ستایش است. سپاس از شاعر گرانقدر🌹🌹

    شعر 2- می بینم تورا،نام شعر – که همان ردیف آن است- درست در راستای نیشخند حکیمانه ی شاعر درباره ی شخص یا اشخاص حقیقی یا حقوقی مرتبط است.این شعر هم تمام اصول شعری سنتی مانند وزن و قافیه را بصورتی ماهرانه رعایت کرده است و در عین حال، خیلی شفاف، واقعیات روز و مرتبط با موضوع شعر را نشان می دهد.آغاز شعر، محکم و پرسش انگیز است و خواننده ی کنجکاو را با خود همراه می کند و در ادامه، توضیحات مفیدی ارائه می شود. آرایه های ادبی هم حضور خوبی در شعر دارند.سپاس از شاعر گرانقدر🌹🌹

    • شعر 3- به نام عفو خدای،
      روایتی موزون و شیرین از پندهای تاریخی و تلمیحات گرانقدری است که از این جهت، بی ارتباط با موضوع کارگاه نیست و قصد شاعر، بیان پندهای تاریخی و اجتماعیِ مبتنی بر دین اسلام و آموزه های قرآن بوده و در کارش موفق شده است.
      هر از گاه، به کارگیریِ برخی آرایه های ادبی مانند واج آرایی های زیبا، باعث زیبایی بیش تر شعر شده است؛ مانند این بیت:
      “هر که در هر جا تجاوز کرد،بر مخلوقِ حق
      مورد قهر عذابِ خالق جبّار شد”
      شاعر در ابتدای شعر، ایدئولوژی شعر خود را بطور روشن، بیان می کند و مخاطبان خاص خود را جذب می نماید و در ادامه، راه شعر را بر همین ریل اعتقادی به پیش می برد.
      در پایان، به اصل عمل تأکید می کند و می گوید: منِ واعظ هم تنها اگر اهل عمل باشم، حرفم قابل بیان است و به این ترتیب، شعر را بخوبی به پایان می برد.
      سپاس از شاعر گرانقدر
      🌹🌹

      • شعر 4- خانم بخر.. بخر آقا.. حراج شد
        شعری سینمایی و بسیار زیباست و خواننده را مستقیما به محیط داستان می کشانَد؛ با عباراتی مانند
        “قد م به شیشه ی دودی نمی رسد”
        ویا
        “پشت شمارش معکوس هر چراغ”
        ویا
        “اسفند و فال و دعا، چسب زخم و گل.”

        شاعر بجای این که خودش روایتگر باشد، داستان را طوری کارگردانی کرده که خودِ قهرمان داستان، روایتگر آن هم باشد(کودکِ کار).

        ردیف مرتبط “حراج شد”، ضمن این که داستان را بخوبی هدایت می کند، فضای عاطفی آن را نیز چندبرابر می نماید
        و پایان شعر با مصراع
        “کبریت می خری آقا!؟ حراج شد”
        چکیده ی مَحاسن شعر است و التماس معصومانه ای که در جمله ی ” کبریت می خری آقا!؟” هست و تأکیدی که در ادامه با جمله ی “حراج شد” هست، شعر را به اوجی که می بایست به آن می رسید،
        رسانده و آنچه انتظار شاعر و مخاطب از این شعر بوده، محقق شده است.
        سپاس از شاعر گرانقدر🌹🌹

  13. دی 28, 1398

    شب
    تنهایی و بیداری را دوست دارم

    درد هایم تسکین می یابد

    به ستاره هایی نگاه میکنم

    می سوزند
    چشمک می زتد
    صدایشان در نمی آید

    مرا یاد مردمانی می اندازد

    سوختن و ساختن عادتشان شده

    مردمانی که درد هایشان را
    پشت نقاب لبخندشان پنهان میکنند

    مردمان سرزمینم

    • فریبا نوری

      دی 29, 1398

      این شعر به لحاظ متنیت بارزترین ویژگی که دارد سادگی و صمیمیت و اندوهی خالصانه است
      و به لحاظ شعریت، نگاه و احساس خوبی در شعر جاری است ولی به لحاظ فرم، شعر نیاز به فشرده سازی بیشتر دارد. اگر شاعر می توانست شعر را مقداری تلخیص ( البته با حفظ هسته معنایی) و در یکی از قالب های مشخص شعر کوتاه سامان دهی کند؛ میزان اثر بخشی به مراتب بیشتر بود.

      نمره ای که الان به نظرم می رسد برای این شعر با توجه به پتانسیلی که داشته و به طور کامل به کار گرفته نشده: 6/5.

    • اکبر رشنو

      دی 29, 1398

      شب

      این نوشته

      در اصل هیچ یک از پارامترهای شعر را نداشت
      دل نوشته ای بود بدون حتی احساس و ادبییت هم فقدان داشت
      شعر در این نوشته محقق نشده و بیشتر به شعار تنه زده تا شعر
      وروانی و سلاست دلیل بر شعریت نیست
      ومضافا پلکانی نوشتن هم همنطور
      و سخنی عادی بود
      وادبییت و شعر برتر از حرفهای عادیست
      و اما باموضوع سرایش سنخیت داشت

    • علی معصومی

      دی 29, 1398

      درود
      اثری تاثیر گذار است
      اما استحکام واژگان و پیام رسانی آن دامنه ی محدودی دارد که انتظارات را کاملا برآورده نمی کند.
      اما قابل تامل است و در ردیف سروده های متوسط به شمار میآید
      🌺

    • مينا امينی

      دی 30, 1398

      سلام هنرمند
      ممنونم از اشتراک گذاری
      با احترام تمام به صاحب این اثر:

      این اثر:
      _فاقد تصویر سازی هست
      _فاقد ضربه ی پایان کار
      _تماما آشکار بودن موضوع اثر
      _و در کل باید بگم که شعر نیست
      _تیتر وار نوشتن این سطرها بدون بازی با کلمات ،این اثر رو به یک متن خیلی ساده تبدیل کرده و اگر درست دقت کنید از ابتدا تا انتهای این اثر با فعل مواجهیم و همین باعث جمله وار نوشتن و ضعف شعری که می نویسیم میشه.

      عذر خواهیه من رو بابت این نقد پذیرا باشید.
      درودها میگم به شما بابت شرکت دراین کارگاه ،و صبر وبردباریتون.

      ممنونم

      💐🌸

  14. شعر 5- بانی روضه ی شاه شهدا ادرکنی،
    شعری خطاب به حضرت حجت-علیه السلام عجّل الله تعالی فرجه الشریف- است و از آن جا که با ظهور و قیام حضرت، جامعه ی انسانی به سامان(بسامان) خواهد شد، با موضوع کارگاه شعر ما مرتبط می شود.
    آغاز شعر با یاد روضه ی اباعبدالله الحسین – علیه السلام- و انتساب آن به بانی اصلی اش حضرت مهدی – علیه السلام – و خطاب قراردادن آن حضرت، آغاز مناسبی است برای چنین شعر هیأتی و ذاکرانه ای و در ادامه، توضیحات و تلمیحات مناسبی در مسیر این شعر هیأتی آمده است و تا پایان شعر، ارتباط میان امام حسین و امام مهدی – علیهماالسلام- بخوبی ترسیم شده و مثلا در بیت پیش از پایان آمده است:
    “کاش آدینه این هفته شود روز ظهور
    روضه خوان حرم کرب و بلا ادرکنی”
    و در بیت پایانی شعر، امید و مژده ای است برای اهلش به غایت دلنشین:
    “گوش عالم شنود بانگ انا المهدی را”
    و در مصراع آخر:
    “اشهد انا علیا ولی الله تو را ادرکنی”
    جمله ی شهادت به ولایت حضرت علی بطور کامل در شعر،گنجانده شده که کار سنگین و ارزشمندی است و برای اهلش بسیار دلنشین.
    سپاس از شاعر گرانقدر
    🌹🌹

  15. شعر 6- شب
    زبان شعر، ساده و صمیمانه و صادقانه است و توصیفاتش بخوبی مخاطب را تماشگرِ آسمانِ شبِ پُر ستاره می کند – آن هم در حالی که تنهاست.
    در لَخت دوم، سخن از “دردها” و “تسکین” است و در ادامه، ستاره هایی که “می سوزند” و “چشمک می زنند” و “صدایشان در نمی آید”
    تا این جا، توصیف شایسته ای از حالت عاطفیِ شاعر، بیان شده تا مخاطب را با خود همراه کند و حالا که ارتباط مخاطب با شاعر برقرار شده، شاعر، پیامش را قدری واضح تر بیان می کند:
    “مرا یاد مردمانی می اندازد”
    و این مردمان،
    “سوختن و ساختن عادتشان شده”
    که این لَخت اخیر، ضمن بار عاطفی قوی اش(سوختن و ساختن و حتی عادت به این امر داشتن)، تشبیهِ پنهانِ این مردم است به همان ستارگان آسمان شب و این گونه سخن گفتن، بسیار زیباست
    و زیباتر این که حتی این مردمی که به ستارگان تشبیه شده اند، تفاوتی مهم و جانسوز با آن ستارگان دارند:
    “مردمانی که درد هایشان را
    پشت نقاب لبخندشان پنهان میکنند”
    و در پایان، تمام داستان، هویدا می شود که این مردم چه کسانی هستند و لَخت پایانی، برخوردار است از کوبشی سخت و پسندیده که می گوید:
    “مردمان سرزمینم”
    سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

  16. از همه ی گرامیان تقاضا می شود در ارسال شعر و نقد سروده ها شرکت فعال داشته باشند. ضمنا: امیدواریم ما را از هدیه های ارزنده تان در قالب تازه و توانمند سروش، بی نصیب نگذارید. سپاس🌹🌹

  17. فریبا نوری

    دی 28, 1398

    سلام
    ضمن آرزوی موفقیت برای کارگاه سوم و تشکر از جناب رضا پور و بانو عسگری بابت این فراخوان و با امید به مشارکت بیشتر دوستان من هم در حد توان و وسع زمان سعی می کنم در بخش نظرات این کارگاه مشارکت کنم فقط زمان بندی برنامه را در متن فراخوان ندیدم. اگر زمان ها را هم بفرمایید ممنون می شوم. البته به نظر می رسد که هر شعری گذاشته شده روی آن بحثی صورت گرفته. این همزمانی ارائه شعرها و نظرات و نقدها روش جالبی است فقط عیبش این است که کسانی که دیرتر شعر می گذارند شانس بالاتری دارند چون دسترسی به نوع نگاه و زوایای دید شاعران قبلی و نیز دوستانی که در نظر سنجی شرکت می کنند دارند. اما حسن هایی هم دارد از جمله این که تفکر انتقادی همزمان با مواجهه با یک اثر را رشد می دهد. این که ما بتوانیم به استناد شواهد متنی، نقاط مثبت و منفی یک اثر را در لحظه و بدون قیاس با سایر اشعار ببینیم و بیان کنیم و بعد بر اساس جمع بندی این شواهد و نظرات مبتنی بر آن، مقایسه ای – احتمالا درست ( تر) و ارزیابی احتمالا عادلانه ( تر) بین آثار داشته باشیم؛ به رشد همگانی در زمینه مورد بحث یعنی شعر – که قطعا قابل تعمیم به سایر زمینه های زندگی هم هست – کمک می کند.
    برای همه عزیزان دست اندر کار و شاعران شرکت کننده و مشارکان بحث ها و نظرها آرزوی موفقیت دارم.

    🌹🌹🌹🌹

    • سلام و درود و سپاس، خواهر گرامی، بانوی فرهیخته،
      سرکار خانم فریبا نوری!
      💐💐💐
      از مشارکت ارزشمندتان سپاسگزاریم.🙏
      💐🌹

  18. علی معصومی

    دی 28, 1398

    بنام نامی تو
    مگر تو شانه زنی زلف آرزوها را
    ز بیکرانه دهی شرح گفتگوها را

    در آسمان شب کم فروغ ره پویان
    چه عاشقانه کشی ماه جستجوها را

    بنام نامی تو واژه واژه می رقصند
    اگر ترانه کنم جرعه ی سبوها را

    نشان ز داغ تو دارد شقایق صحرا
    که جادوانه کشد آهِ عطر و بوها را

    نگاه چشم تو را تیر غمزه کافی نیست؟!
    که دام و دانه نهی راه خلق و خوها را

    به بغض سینه دلدادگان خود بنگر
    چه ناشیانه گرفتند ره گلوها را !

    • فریبا نوری

      دی 29, 1398

      سلام
      شعری در مضمون انتظار
      این شعر از متنیت و شعریت بالایی برخوردار هست
      شاعر در انتقال احساس و اندیشه خود و نیز در صورت بندی کلام و کاربرد آرایه های ادبی، موارد بهینه و کمینه را به خدمت گرفته است زبان شعر نوعی زبان ادبی پذیرفته شده توسط دانشمندان ادیب ما در شعر امروز است که در ان استفاده از مخفف های کهن به ضرورت وزنی، چون “ز” و ” ره” و … ، همچنین روابط دستوری مانند فک اضافه و … مجاز است اما کنش های بیانی شعر به لحاظ کاربرد شناختی، کنش های امروزی و ملموس برای خوانندگان امروز هستند.
      لذا چنانچه بنا به نمره دهی باشد نمره کامل.
      با درود

    • اکبر رشنو

      دی 29, 1398

      غزلی مردف
      با ردیف را
      که رای مفعولی بود و خوب افتاده بر طرح سخن
      شروع خوب بود ودر انسجام و و حدت طول و عرض می رفت و از روانی قابل قبول برخوردار بود و از حشو و اطناب دور بود و در اقل بیت کار غزل را به پایانی خوب رسانده در حسنی از ختام وموفق بود و باهمه سلاست باز “تیر غمزه ” غزل را به عقب رانده و از نوینش کاسته و چالشی را در سلاست ایجاد کرده
      اما با تمام اوصاف از بر گزیدهاست این شعر

    • مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن
      مجتث مثمن مخبون اصلم

      غزلی عالی و شایسته در نهایت بلاغت که از جناب معصومی عزیز هم جز این انتظار نیست.

      جسارتا تنها در مصرع آخر یک هجای اضافی در ته مانده ی

      چه ناشیانه گرفتن (د)
      مفاعلن فعلاتن

      مصرع را از وزن خارج می کند

      آرزوی موفقیت و سلامتی برای شاعر محترم 🌹

  19. سلام و درودها جناب رضا پور عزیز و عالیقدر
    عالیست عزم بزرگان عزیز در سایت شعر پاک مبنی بر پیشبرد اهداف ادبی و فرهنگی دوستان و اعضای سایت

    سپاس که وقت میگذارید ، از توضیحات ارزشمند شما و دوستان هم سپاسگزارم

    غزلی از سروده های قبلی تقدیم دوستان عزیز
    🙏🙏🌹

    این روزها دل و دماغ سرایش نیست

    • سلام و درودها و سپاس ها تقدیم تان
      جناب ایمان کاظمی عزیز و عالیقدر🙏🙏🌹🌹

  20. 🌟 حدیث محنت 🌟

    غمی به نازک دل آشیانه می‌گیرد
    شرر ز سِرِّ سویدا زبانه می‌گیرد

    نفس نفس ز کلامم حدیث محنت و جور
    دوباره زمزمه‌یِ جاوِدانه می‌گیرد

    بیا که آینه‌یِ بی مثال فکرتْ را
    غبارِ کورِ تعصب نشانه می‌گیرد

    زَهی به قاضیِ شهر و زَهی به شاهدِ مست
    که از خزانه‌یِ سلطان اعانه می‌گیرد

    فغان که زاهدِ پشمینه‌رویِ ژولیده
    وضو ز اشک یتیمان شبانه می‌گیرد

    نشان مُهر ریائی چو مُخلصانِ طریق
    همی به چهره‌یِ خود ناشیانه می‌گیرد

    قسم قسم که ز بیغوله‌های اندیشه
    کلاه حیله گری ماهرانه می‌گیرد

    ببین که شهوت پوشیده جامه‌ی تقوی
    چگونه بوسه ز لب عارفانه می‌گیرد

    ستم ستم که تهی می‌کنند قامت دین
    چُنان که مغز ستون موریانه می‌گیرد

    کنون که دشنه‌یِ دونان به قلبِ عشق افتاد
    کنشت و صومعه راهِ فَسانه می‌گیرد

    عطش عطش که کویر بیان من امشب
    سراغِ آبِ زلالی روانه می‌گیرد

    جنون جنون ز صدایم شُریحِ قِصّه‌یِ درد
    نشان ز کفر و خط از تازیانه می‌گیرد

    بنال مرغ شباهنگ از این همه نیرنگ
    دمی چو کشتی «ایمان» کرانه می‌گیرد

    • فریبا نوری

      دی 29, 1398

      سلام
      این حدیث محنت نیز در بخش متنیت به دلیل ارتباط موضوعی و کیفیت و کمیت و شیوه بیان و ارتباط ابیات و در بخش شعریت به دلیل رعایت قالب انتخابی و موازین وزن و قوافی و نیز روابط انسجامی بین ابیات به زعم من نمره کامل می گیرد.

      با درود

    • علی معصومی

      دی 29, 1398

      درود
      سروده ی جناب کاظمی عزیز از قوام و استحکام ساختاری و مفهومی کامل بر خوردار است. من به این اثر امتیاز کامل می دهم🌺🌿

    • اکبر رشنو

      دی 29, 1398

      درود
      شعری تمام قد
      غزلی مردف
      که ردیف بود در اینکه ردیف با تمام تغییرات معنایی مضمون ابیات را غنی می کرد و در آغوش انسجام می برد
      در غنای متن ومعنا و مضمون افرینیهای نغز
      و در ارتباط تنگاتنگ طول و عرض
      که من ارتفاع را به آن اضافه خواهم کرد در معنا و من شمایل را به این قامت شعر رعنا می دهم و پر مغز و معنوی
      و مرتبط موضوع سرایش و مشحون کنایات و عبارات در خور و متجانس معنی و حسنی در ختام داشت و من دیگر به جزییات نمی پردازم
      و به این سرایش نشان شعر هدیه کرده از نگاه و گرچه خود این نشان بر سینه زده
      وشعری به اصطلاح شش دانگ دارای ویژگیهای منحصر و با قوام و در بیان و زبانی یکدست و در تلمیحات کار خود می کرد
      در ادبییتی بر تر و این یعنی عشق و شباب و رندی مجموعه ی مرادست
      و البته این مصرع دوم مورد نظرست
      چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
      و نشان ونمره یک بر تارک دارد

  21. دی 29, 1398

    “نخل های بی سر…پر…”
    دردهایم
    شعر می شوند
    اشک هایم
    حرف…
    رها کن این
    بیهوده نحو و صرف
    دل از دست رفت
    بگو
    علم بهتر است
    یا که ثروت؟!
    زمانه ای که
    شایسته مردمانش
    در گور پستوهاشان
    خاکِ علم بی عمل خویش
    خورده اند
    تقدیر بی تدبیر
    پیاده ماندن
    با بال هایی زرّین است
    پرواز را کُشته ایم
    صحبت از
    مهاجرانِ سوخته نکنید
    چه سود؟!
    بی بالِ علم
    نسلی چراغْ خاموش
    کورمال کورمال
    به قهقرای تاریخ می پیوندد
    مایی که حیدر کرّار مان فرموده
    اطاعت کورکورانه را
    هلاک در پی باشد
    حیف باشد
    که دستمان
    کوتاه …
    و خرما
    بر نخیل ظلم آویزان
    مرگی در
    رگ های مدنیّت است
    مزد هر گورکنی را
    از مرده گرفتن
    چه فایده؟!
    بر این خاک گریه نکن
    ای خلیفه ی خدا!
    روی زمین درا
    به مدینه ی خود
    چنان مالک اشتر
    مصرت را
    در آغوش امنت
    رهبری کن
    بگیر
    این ریش و این قیچی
    ببخش
    این نان و این خرما
    کوتاه کن
    قصه ی جهل را
    بگو
    علم بهترست از ثروت
    کودک درونم را
    روسپید این مشقِ کهن کن
    ای إنشای جان و دلم!
    کلید حل معانی!
    ما نخل های بی سر نمی خواهیم
    در آبادی بکوش
    بگیر این سرزمین خود را
    در آغوش…

    • اکبر رشنو

      دی 29, 1398

      این سروده هم
      از نظر قالب نیاز به پرداخت مجدد داشت
      در ارتباط افقی و طولی شعر ایراد داشت و مضامین ارتباط منطقی نداشتند و بویژه در قسمتهایی رنگ شعار گرفته وگسست در طول وعرض شعر مشهود بود وکلا مضامین بی انسجام بودند و مقداری معنا پریشی در سروده وجود داشت وکلا باید ویرایش می شد هم در فالب و هم درمعنا
      و لی در ارتباط با موضوع بود و بیشتر مطلب بقول معروف در دامان شعار غلطیده
      بود وادبییت لازم را هم نداشت
      وکار را بصورت محاوره در آورده بود
      وعلاوه مضمون قابلییت دفاع نداشت

      • بهمن 1, 1398

        درود و سلامی خالصانه به حضرت استاد رشنو گرانقدر
        سپاس برای نقدی که فرمودید ممنونم از وقتی که صرف بداهه ی عجولانه ی من نمودید، همواره می آموزیم از شما
        زنده باشید و پیروز🙏🙏

    • فریبا نوری

      دی 29, 1398

      سلام
      این شعر به لحاظ متنیت و از نظر کاربرد اصول ارتباطی از جمله رعایت کمینه گزینی و به گزینی و محدودیت های غیر حشو ( یعنی تکرار ها در شعر باید حاوی اطلاع نو باشند و حشو نباشند ) نمره از دست می دهد اما در همین حوزه متنیت با توجه به این که شعر خودسانسوری ندارد و ما به طور عریان با روح شاعر رو به رو می شویم نمره ای در این قسمتومی گیرد . به لحاظ شعریت، شعر در کاربرد صنایع ادبی و آرایه ها متوسط و نیز ایجاد هارمونی و انواع موسیقی کم و بیش ضعیف است لذا نمره نهایی این شعر به زعم من 5 است شعر با کمی فشرده سازی و عبور از محدودیت غیر حشو که یک اصل جهانی در شعر است؛ پتانسیل حد اقل یک نمره بالاتر از این را داشت.
      با درود

      • بهمن 1, 1398

        درود و سپاس سرکار نوری استاد فرهیخته
        بسیار ممنونم که مرا از دانش ادبی خود بهره مند ساختید خوانش و حضور و نقد به جای شما خوب خوبان افتخاریست برای من و همواره از محضرتان آموخته ام
        زنده باشید و پیروز🙏🙏

    • مينا امينی

      دی 30, 1398

      سلام هنرمند عزیزم
      ممنونم از اشتراک گذاری
      چه تیتر این اثر زیباست

      نخل های بی سر/پر”

      و چه خوب میشد که بر پایه ی همین موضوع ادامه پیدا می کرد.
      این اثر رو به قولی میشد در یک چند بند کوتاه نوشت و نیاز به این همه توضیح نداشت
      درین شعر ،یک شعر زیبا نهفته است
      ☺️
      حیفه که بگذریم ازین اثر.
      یک خانه تکانی می خواهد این شعر.
      بندهای زیبایی دارد و زیباتر می شود اگر هنرمند به تیتر این شعر بیشتر فکر کنه و شعر رو از ابتدا زیرو رو کنه …حشوها رو کم کنه.

      عذرخواهیه من رو بابت این نقد پذیرا باشید.

      در هر صورت

      “این یک شعر انتخابیست”💐

      • بهمن 1, 1398

        درود و سپاس مهربان
        دقیقا با نظرتان موافقم
        به روی چشم😍🙏

  22. علی معصومی

    دی 29, 1398

    مقصد انقلاب
    □□□
    بین سرها اگر سری بشویم
    پیش از آنیکه سروری بشویم
    کاش می شد که حیدری بشویم
    خادم خوب کشوری بشویم
    مقصد انقلابمان این بود؟! •••

    • فریبا نوری

      دی 29, 1398

      با درود
      در این کارگاه من بر اساس دو معیار اصلی درجه متنیت و درجه شعریت نمره گذاری می کنم که خرده معیارهای هر یک در کامنت های قبل آمده
      این شعر به لحاظ متنیت و شعریت در همه خرده معیارها در اوج است لذا من به این شعر 10 نمره کامل داده و به شعر قبلی شاعر گرانقدر ور همین صفحه 9/5 می دهم.
      با درود بیکران

    • فاعلاتن مفاعلن فعلن
      خفیف مسدس مخبون محذوف

      استادانه و زیبا ، آن چیزی بود که جناب رضاپور منتظرش هستند و قالب سروش نامگذاری نموده اند.

      در همین جا دومین سال ابداع این قالب شعری را به جناب رضاپور عالیقدر تبریک عرض می کنم

      آرزوی سلامتی و موفقیت برای جناب معصومی عزیز 🌹

      • محمدعلی رضاپور

        بهمن 4, 1398

        سلام و درود و سپاس، خدمت شما جناب کاظمی عزیز🌹🌹🌹

      • علی معصومی

        بهمن 4, 1398

        درود ها بر شما

        جناب کاظمی نازنین
        من نیز بهترینها را برایتان آرزو دارم گرامی….
        🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🙏

  23. علی معصومی

    دی 29, 1398

    درود و عرض ارادت
    اساتید
    ادیبان
    سروران
    به ویژه جناب رضاپور نازنین
    مدیر شایسته کارگاه سوم و بانو عسکری ارجمند مدیر این سایت وزین
    این فعالیتها ارزشمند اند و شایسته تقدیر

    این هفته وقتم بسیار تنگ بود اما حسب الامر دوست فرزانه ام جناب رضا پور نازنین دو اثر در قالب غزل و سروش ارسال نمودم که نقد علی آن توسط عزیزان، موجب خرسندی حقیر خواهد بود
    و در پایان سپاس خود را به آفرینندگان آثار این صفحه تقدیم میکنم
    🌺🍃

    • سلام و درود و ارادت و سپاس، دوست فرزانه ی گرانقدرم
      جناب معصومی بزرگوار🌺🍃🌺

  24. سلام و احترام،
    دوستان!
    مهلت ارسال آثار تا پایان جمعه ی همین هفته (چهارم بهمن) خواهد بود و زمان
    نقد و امتیاز دهی به آثار از همان ابتدا تا انتهای کارگاه است؛
    اما برای انتخاب تعدادی از آثار بعنوان آثار برتر ، طبعا بعد از پایان مهلت ارسال اشعار، نوبت رأی دهی خواهد رسید.
    با سپاس از همکاری ارزنده ی شما🙏

  25. شعر 7- با آغازینه ی
    “مگر تو شانه زنی زلف آرزوها را”
    از آن جا که تا حدود زیادی با توضیحات خانم فریبا نوری در این باره موافق ام، نظر ایشان را بازگو می کنم:
    شعری در مضمون انتظار
    این شعر از متنیت و شعریت بالایی برخوردار هست
    شاعر در انتقال احساس و اندیشه خود و نیز در صورت بندی کلام و کاربرد آرایه های ادبی، موارد بهینه و کمینه را به خدمت گرفته است زبان شعر نوعی زبان ادبی پذیرفته شده توسط دانشمندان ادیب ما در شعر امروز است که در ان استفاده از مخفف های کهن به ضرورت وزنی، چون “ز” و ” ره” و … ، همچنین روابط دستوری مانند فک اضافه و … مجاز است اما کنش های بیانی شعر به لحاظ کاربرد شناختی، کنش های امروزی و ملموس برای خوانندگان امروز هستند.
    سپاس از شاعر گرانقدر
    🌹🌹

    • شعر 8- حدیث محنت
      در نقد این شعر هم تا حدود زیادی با خانم نوری موافق ام و مطلب ایشان را بازگو می کنم (جز این که چون اعتقاد دارم اخلاقا بهتر است میزبان- دست کم در حالات غیر استثنایی- یک جور از همه ی مهمانانش پذیرایی کند، از دادن نمره به آثار، خودداری می کنم):
      این حدیث محنت نیز در بخش متنیت به دلیل ارتباط موضوعی و کیفیت و کمیت و شیوه بیان و ارتباط ابیات و در بخش شعریت به دلیل رعایت قالب انتخابی و موازین وزن و قوافی و نیز روابط انسجامی بین ابیات، شعری پسندیده و زیباست.
      سپاس از شاعر گرانقدر
      🌹🌹

    • شعر 11- در جامعه ای اگر عدالت نبود
      دو نکته، یکی در نقد شعر و دیگری در قالب شعر مربوط، عرض می کنم:
      و اما
      الف- خودِ این شعر، با توجه به قصد شاعرش مبنی بر ارائه ی ترجمه ی منظومی از کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام، شعر موفقی است. شاعر در این جا قصد شاعرانه سخن گفتن و استفاده از تشبیه و استعاره و از این قبیل آرایه ها را ندارد و مخصوصا با توجه به کوتاه بودن شعر، بیان محکم، اولویت آن بوده و در این باره موفق شده است.
      ب- از نظر قالب شعری، این سروده در قالب سه گانی است و سروش به شمار نمی آید؛ هرچند، در مرز نزدیک میان سه گانی و سروش قرار دارد.
      سه گانی، قالبی تازه در شعر فارسی است که تقریبا ده سال پیش به همت فاضل ارجمند، جناب دکتر علیرضا فولادی، جزئی از ادبیات فارسی شد و تا به حال، تعداد نسبتا زیادی از شاعران، اشعاری در این قالب سروده اند. سه گانی، دارای سه مصراع یا لَخت است و بر هر وزن و با هر شکل قافیه پردازی می تواند به کار برود و برخی از تفاوت های سه گانی با قالب سروش در این است که:
      1- سه گانی – همین طور که از نامش پیداست-
      همواره سه لَخت دارد؛ اما سروش معمولا از سه تا پنج لخت
      2- با این که هم سروش و هم سه گانی، شیوه های مختلفی در قافیه پردازی دارند،
      شکل اصلی قافیه پردازی در سه گانیِ قافیه مند، همقافیه بودنِ لخت سوم با یک یا هر دو لخت دیگر است؛ اما در سروش برای رعایت کوبش پایانی بهتر، لخت آخر، بدون قافیه می آید.
      3- سه گانی بر هر وزنی می آید و سروش هم اوزان مختلف را می پذیرد؛ ولی بیش تر سروش ها بر وزن ویژه ای هستند:
      فاعلاتن مفاعلن فعلن.
      4- در سه گانی سعی می شود سخن، ساده و رسا بیان شود و شیوایی در آن از اهمیت چندانی برخوردار نیست؛ چراکه باید در سه لخت به پایان برسد؛ اما در سروش بویژه در سروش های بیش از سه لختی، مَجال بیش تری برای پردازش هنری ترِ محتوا با استفاده از انواع آرایه های ادبی وجود دارد.
      (و برخی تفاوت های دیگر….)
      سپاس از شاعر گرانقدر
      🌹🌹

  26. طارق خراسانی

    دی 29, 1398

    سلام به فرزند عزیزم
    تاسیس کارگاه سوم و حضور گرم دوستان را به شما تبریک می گویم.
    بنده هرگز در هیچ مسابقه ای در شعر پاک شرکت نمی کنم ولی جهت همکاری در خدمت عزیزانم هستم و دوست دارم تا جوانان عزیز و دیگر دوستان فرهیخته از این میدان توفیق استفاده معنوی ببرند.
    با تقدیم یک سروش از شما به خاطر برپایی این کار خوب تشکر می کنم .
    1

    از سخنان مولای متقیان علی(ع)
    در جامعه ای اگر عدالت نبود
    بی شک که در آن بجز ضلالت نبود

    پاکیزگی و تقدسی آنجا نیست

    پ. ن
    از سخنان مولای متقیان (ع) ص97 _ اصغر ناظم زاده قمی

    جامعه ای که در آن با صراحت و بدون لکنت حقِّ ناتوان از زورمند باز گرفته نشود، روی پاکیزگی و تقدس را نخواهد دید.
    2

    بنده معتقدم فساد ربطی به حکومت نداشته و ریشه در فرهنگ ما مردم دارد در حکومت های پیشین هم اینگونه فسادهایی که می بینیم وجود داشته است شاد روان شاردن فرانسوی پس از سفر به ایران در سفرنامه یا سیاحتنامه خود آورده است ایرانیان دزد هستند و این امر از دربار شروع و تا بطن جامعه ادامه می یابد و یا ایرج میرزا که در حکومت پیشین ایران می زیسته می فرماید:

    ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ
    ﻫﺮ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ
    ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺑﺴﭙﺮﺩﻧﺪ
    ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺳﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ ؟
    ﺭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ
    ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﯿﺤﺎﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ!
    ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻧﺪﻧﺪ
    ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍ ﺑﻮﺩ
    ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﯿﻢ ﺩﺭﯾﻐﺎ …
    اﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ !
    اﯾﮑﺎﺵ ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ
    ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺑﻮﺩ

    با عنایت به آنچه آمد تقدیم نگاه تان می شود :

    ما مردم حقه باز و غافل هستیم
    بر کار ستمگرانه مایل هستیم
    هی ناله مکن به کثرت ظلم و ستم
    ما باعثِ رشدِ این مسایل هستیم
    و باز از امیر مومنان (ع)
    یک نامه ی حضرت است و آن باید خواند
    یک بوسه می است و در سحر نوش کنید

    گر سرکشم ای خلق، زمن دور شوید
    وَر پاک، به حرف خوب من گوش کتید

    پ. ن
    پس از یاد خدا و درود!، من از جایگاه خود مدینه بیرون آمدم.یا ستمکارم یا ستم دیده، یا سرکشی کردم یا از فرمانم سر باز زدند، همانا من خدا را به یاد کسی می آورم که این نامه به دست او رسد.اگر مرا نیکو کار یافت یاری کند و اگر گناهکار بودم مرا به حق باز گرداند.

    و کلام آخر

    تا رهبرمان راه خدا رفته وُرا یار شویم
    هم بر سر دشمنانش آوار شویم

    گر بُرده ز یاد شرطِ انصاف و خدا
    باید همگی به پای او خار شویم

    در پناه خدا 🌹🌹🌹

    • سلام و درود و سپاس و ارادت و احترام،
      خدمت پدر مهربان شعر پاک و بابا طارق عزیز شعر فارسی،
      استاد خراسانی همیشه دوست داشتنی❤️❤️❤️🙏

    • سلام و عرض ادب جناب طارق عزیز

      چه زیباست آزاد اندیشی و دوری جستن از تعصبات بیهوده ی اجتماعی امروز

      رباعی انتهایی کلامتان را باید طلا گرفت.

      سلامتی و بهروزی شما را از خداوند متعال خواهانم.🌹

  27. شعر 9- “نخل های بی سر…پر…”

    شعری است استوار وفنی و بسیار فراتر از سپیدهای کم رمق امروزی؛ شعری که جای جایش با آرایه های طبیعی و خوش تراش، زینت شده، قافیه پردازی های درونی و بیرونی، بر زیبایی کار افزوده اند و بیان حکیمانه ی شعر به همراه تلمیحات تاریخی و کنایات امروزین، نشان دارد از قلمی توانمند در این عرصه.
    شعر در آغاز، ادامه و پایان، بر مسیر درست می رود و هماهنگی بسیاری با موضوع دارد و با بیانی ظریف، دردها و مشکلات جامعه را از نگاه صاحب اثر، بازتاب می دهد.
    زبان و سبک سخن در آن به گونه ای زیبا جامعه ی امروز را با تاریخ کهن، و کشور ما را با حکومت حضرت امیر، علی بن ابی طالب، علیهماالسلام ارتباط(بعضا مقایسه وار) داده است.
    سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

    • شعر 10- مقصد انقلاب

      شعری است در قالب سروش و از نوع سروش کوتاه؛
      با این که کاربرد قافیه در همه ی مصراع ها یا مصراع واره های سروش، الزامی نیست و این به خاطر در تنگنا نیافتادن شاعر است، در سروش مقصد انقلاب، شاعر، همه ی مصراع های غیر پایانی اش را قافیه مند آورده تا سروشی خوش آهنگ تر بسازد و از پس این کار برآمده است.
      علاوه بر این، در مصراع اول، کاربرد قافیه ی درونیِ “سر” و “اگر” بر آهنگینی این سروش افزوده است.
      ضمن این که به نظر می رسد واژه ی “سر” در لَخت اول، آرایه ی ایهام را نیز در خود دارد:
      “بین سرها” به معنای “بین همه ی افراد” و “سر شدن” به معنای شخص مهم و معتبری شدن که خودش از آرایه ی کنایه هم برخوردار است.
      لَخت پیانی سروش – هم که بدون قافیه و دارای حداکثر کوبش معنایی شعر است- در این سروش بخوبی رعایت شده؛ بویژه وقتی با علامت سوال و تعجب همراه گشته و آمده است:
      مقصد انقلابمان این بود؟!
      سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

    • بهمن 1, 1398

      درود و ارادت استاد رضاپور گرانقدر
      ابتدا تشکر می کنم به خاطر این همه خوب که در تعریف بداهه ی عجولانه و دلی من نمودید خواندن این نظرهای خوب کمی بد عادتم کرد منی که منتظر دیدن نقدی تند از سوی شما بودم و با افتخار عرض می کنم همواره نقد شما نقدی سودمند و کاری ست و ذهن را به اندیشه ای دوباره وا می دارد
      به هر روی ممنونم که به حق میزبانی خوب خود از سر تقصیرات شعرم گذشتید😉
      زنده باشید و پیروز🙏🙏💐

      • بهمن 1, 1398

        در پاسخ و سپاس برای شعر ۹.نخلهای بی سر/پر
        🙏🙏

      • محمدعلی رضاپور

        بهمن 1, 1398

        سلام و درود و عرض ادب، خدمت شما بزرگوار(شاعر شعر 9)🙏🙏🙏💐💐
        لطف فرمودید. بسیار خوش آمدید.🌷🌷🌷

  28. دی 29, 1398

    «روزمرگینگی»

    باز هوایِ کفنم آرزوست

    غسل بر این جسم و تنم آرزوست

    روح نداها همه خاموش شد

    عشق در این کوی فراموش شد

    شعر شعاریست برایِ «عدم»

    گام زدن با فلجی بی‌قدم

    شوق شنا در تب آتش شدن

    بهت زده غرق جنونش شدن

    دست کشیدن ز همه زندگی

    عصر جدیدی‌ست در این بردگی

    سوزشِ تن در کفِ این آبِ یخ

    «بهمن» و «تیری» بده نسیه، دو نخ!

    نسیه نداریم در این دکّه‌ها

    کافرِ حاجی شده با مکه‌ها:

    فخر فروشد به همان مؤمنین

    سر ببُرد از رَمه با اسم دین

    شمع خرد در وطنم کور شد

    حرف کنایی به دهن شور شد

    آن طرفِ موشک و آتش چه بود؟

    از همه دندان شکنی‌ها چه سود؟

    داخل کوچه جسد افتاده است

    مرگ چرا عادتمان داده است؟

    مرگ در این مملکتت کارِ ماست!

    شادی دشمن غمِ سیگارِ ماست

    عاقبت آن بیست و دو نخ درد شد

    وای به ما بهمن‌مان سرد شد…

    • فریبا نوری

      دی 29, 1398

      با درود
      این شعر در بخش متنیت با توجه به عنوان می تواند طولانی باشد تا خمودگی و تکرار و خستگی را در ناخوداگاه خواننده بازنمایی کند. در همین بخش شیوه بیان به صورت کنش های گفتاری مستقیم است این به خودی خود نه نقطه مثبت است نه نقطه منفی بیشتر با حال هوای عصری که شاعر در آن زندگی می کند در ارتباط است در گذشته نه چندان دورتر متونی که در ژانرهای انتقادی سیاسی اجتماعی تولید می شوند غالبا از کنش های گفتاری غیر مستقیم و استعارات و کنایات و … استفاده می کردند در صد سال اخیر تغییر و تحولی تاریخی در این زمینه وجود دارد و گرایش به استفاده از کنش های گفتاری مستقیم تر است خطر این کنش ها قرار گرفتن متن در مرز شعر و شعار است که در این جا شاعر خود با مصراع ” شعر شعاری است برای عدم ” نگرش خود را در این زمینه اعلام می کند. در بخش شعریت اگر چه موضوعات مطرح شده به روز هستند ولی پرداخت ها جدید نیست یعنی در شعرهای بسیاری پیش از این شعر مثلا استفاده کنایی از دو واژه تیر و بهمن را دیده ایم لذا از این منظر شعر نمره از دست می دهد لذا نو آوری در به کارگیری صنایع ادبی کم است
      و نیز ضرباهنگ و موسیقی شعر در فرم با خمودگی و خستگی عنوان و مرگ در متن همبستگی متداعی ندارد
      لذا به نظرم بین 7 و 8 باید بگیرد این شعر و 7/5 می دهم به آن.
      با درود

    • مفتعلن مفتعلن فاعلن
      سریع مطوی مکشوف
      شعری زیبا با بیان دردهای جامعه ی امروزی ، تشابیه و استعارات عالی و زیبا
      تنها ایراد شعر مثنوی بودن آن است. گرچه انتخاب وزن بخاطر شش تایی بودن در ابیات برای قالب مثنوی مناسب است ولی تعداد ابیات و نوع مضمون ایجاب می کند که شعر در قالب غزل و یا قطعه سروده شود
      آرزوی موفقیت و سلامتی برای شاعر محترم 🌹

  29. حامی شریبی

    دی 29, 1398

    نفرتت
    چیزی شبیه
    به
    هیجان این متروست
    که
    برای انتقام
    از همه ی عقب ماندگیت
    زیر پوست این شهر
    تا
    همیشه براه افتاده
    دور تر از
    این انسانیت پوسیده
    قصد داری
    کجا ؟…
    پیاده شوی

    حامی شریبی

    • فریبا نوری

      دی 29, 1398

      سلام
      در بخش متنیت نکته ای توجهم را جلب کرد و آن این که ( ” که – بند” یا معادل زبانشناختی آن that clause ) و نیز ( “تا – بند” یا معادل زبانشناختی آن purpuse clause )، به عنوان نقاط کانونی متن برگزیده شده اند. در این متن به دلیل لانه گیری دو جمله پیرو در جمله پایه، نقش منطقی این دو “گفتمان نما” به درستی پیاده نمی شود و لذا شعر به لحاظ متنیت دچار ضعف است به لحاظ شعریت نیز با توجه به جنس شعر من وارد موسیقی و صنایع ادبی و آرایه های صوری نمی شوم اما لازم است عنوان شود که ایده و نگرشی که شاعر قصد القای آن به مخاطب درون متنی و مخاطب شعر را دارد در سطح ایده باقی مانده و فرا نقش های تعاملی خود را عمدتا به دلیل کاربرد افزوده های تفسیری ( مانند از همه عقب ماندگیت ) و وجهی ( مانند همیشه ) در بندهای لانه گیری شده و استفاده نامناسب از نمود های ناقص و کامل در افعال برقرار نمی کند
      لذا به نظرم به تنهایی و در مقام مقایسه با سایر اشعار ورودی به کارگاه: 5 .
      با درود

      • حامی شریبی

        بهمن 1, 1398

        برقراری ارتباط میان متن و مخاطب به واسطه ی نوع تعامل سوژه بامتن و خواننده در شعر گفتار از موضوعاتی است که مورد توجه قرارگرفته جایگاه سوژه براساس عناصر زبانی و اشاری در متن حاصل میشود
        شاعر شعر گفتار مخاطب خود را متوجه بخشی از کلام میسازد که بر صدق استوار باشد با بیانی که بیستر بر صداقت گوینده تا صدق کلام یا محتوای اخباری آن به این ترتیب
        در این شیوه ی شعری وجه بیانی کلام با استناد و استفاده از پیش زمینه ارجحیت دارد

        تو اصلاً میدانی آب
        گاهی تشنگی را میفهمد
        رمه ها
        رویا می بینند
        تخیل د مقابل تداعی
        انچه چنین شعری را
        زیبا و حتی باور پذیر
        میکند
        صحت عبارتهایی
        چون // آب گاهی تشنگی را میفهمد یا رمه ها رویا می بینند
        صداقتی که در این گفتارها وجود دارد به راحتی انتقال دهنده ی
        عمق مفهومهایی چون تشنگی و رویا است شاعر گفتار بیان جدیدی ارائه نمیکند بلکه موجودیتی جدید برای کلام میسازد که نیاز به کشف مجدد ساختارهای زبانی همان لذت ناشی از خوانش شعر است باید در نظر داشت گفتار عموماًبر اساس تداعی معانی عمل نمی کند و به همین سبب تخیل در عرصه ی چنین اثری امکان جولان بیشتری دارد
        تداعی معانی ، به میدان آوردن معانی مشخص وعموماً ثابتی است که همواره وجود داشته اما تخیل حاضر در شعر گفتار خود سازنده ی معنا و بی اعتبار کننده معانی ثابت پیشنی است در ساختار شعر گفتار فرایندی اهمیت دارد که در آن زبان شعرساخت معانی تازه و بدیع را از مفاهیم پیشینی سبب میشود در مقابل میتوان از شعرموج نو نام برد که عمدتاًبر پای تداعی ساخته شده وآنچه در ساخت آن مشهود است خیال پردازی به جای تخیل است خیال پردازی بر طبق اصول مکانیکی روانشناسی تداعی عمل میکند قطعی است و چیزی را ابداع نمیکند بلکه تنها مفاهیم را ترکیب میکند اما محصول تخیل صورتی اندام وار را نشان میدهد و هچنان که از درون گسترش میبابد به خود شکل میدهد

  30. حامی شریبی

    دی 29, 1398

    با سلام وتشکر از زحمات مدیریت محترم سایت وزین شعر پاک و با سلام و تشکر از دوست فرهیخته جناب محمد علی رضا پور شاعر گرامی و عزیز بعنوان مدیر سومین کارگاه شعر پاک که در آستانه دومین سالروز تولد شعر سروش قبول زحمت نمودند تا با دعوت عزیزان در این کارگاه بمنظور نشر و اشتراک مطالب شناختی از این سبک شعر در حوزه ادبیات سرزمین مان سطح اطلاع و آگاهی دوستان را بیشتر نماید سروده ای در بضاعت بود که تقدیم حضور کارگاه گردید تا در این رابطه با مشارکت ضمن احترام به عزیزان قدردان کار پسندیده و بسیار مفید خود را سهیم دانسته باشم ارداتمند شما حامی شریبی

    • سلام و درود و سپاس از الطاف شما، دوست فرهیخته ی بزرگوار،
      جناب حامی شریبی عزیز🌹🌹🌹

  31. شعر 11- در جامعه ای اگر عدالت نبود

    دو نکته،
    یکی در نقد شعر و دیگری در قالب شعر مربوط، عرض می کنم:
    و اما
    الف- خودِ این شعر، با توجه به قصد شاعرش مبنی بر ارائه ی ترجمه ی منظومی از کلام امیرالمؤمنین، علی علیه السلام، شعر موفقی است. شاعر در این جا قصد شاعرانه سخن گفتن و استفاده از تشبیه و استعاره و از این قبیل آرایه ها را ندارد و مخصوصا با توجه به کوتاه بودن شعر، بیان محکم، اولویت آن بوده و در این باره موفق شده است.

    ب- از نظر قالب شعری، این سروده در قالب سه گانی است و سروش به شمار نمی آید؛ هرچند، در مرز نزدیک میان سه گانی و سروش قرار دارد.سه گانی، قالبی تازه در شعر فارسی است که تقریبا ده سال پیش به همت فاضل ارجمند، جناب دکتر علیرضا فولادی، جزئی از ادبیات فارسی شد و تا به حال، تعداد نسبتا زیادی از شاعران، اشعاری در این قالب سروده اند.
    سه گانی، دارای سه مصراع یا لَخت است و بر هر وزن و با هر شکل قافیه پردازی می تواند به کار برود و برخی از تفاوت های سه گانی با قالب سروش در این است که:

    1- سه گانی – همین طور که از نامش پیداست- همواره
    سه لَخت دارد؛ اما سروش معمولا از سه تا پنج لخت

    2- با این که هم سروش و هم سه گانی، شیوه های مختلفی در قافیه پردازی دارند،شکل اصلی قافیه پردازی در سه گانیِ قافیه مند، همقافیه بودنِ لخت سوم با یک یا هر دو لخت دیگر است؛ اما در سروش برای رعایت کوبش پایانی بهتر، لخت آخر، بدون قافیه می آید.

    3- سه گانی بر هر وزنی می آید و سروش هم اوزان مختلف را می پذیرد؛ ولی بیش تر سروش ها بر وزن ویژه ای هستند: فاعلاتن مفاعلن فعلن (و نیم وزن های همانند).

    4- در سه گانی سعی می شود سخن، ساده و رسا بیان شود و شیوایی در آن از اهمیت چندانی برخوردار نیست؛ چراکه باید در سه لخت به پایان برسد؛ اما در سروش بویژه در سروش های بیش از سه لختی، مَجال بیش تری برای پردازش هنری ترِ محتوا با استفاده از انواع آرایه های ادبی وجود دارد.

    (و برخی تفاوت های دیگر….)

    بنابراین، شعر مورد نظر

    (در جامعه ای اگر عدالت نبود
    بی شک که در آن بجز ضلالت نبود
    پاکیزگی و تقدسی آنجا نیست)

    در قالب سه گانی است؛ اما اگر مصراعی همقافیه به مصراع های غیرپایانی آن بیافزاییم، به قالب سروش، انتقال خواهد یافت و اگر بعد از مصراع سومش مصراعی همقافیه با دو مصراع نخستینش به کار ببریم، با توجه به وزن مخصوصی که دارد، به شعری در قالب رباعی تبدیل خواهد شد.

    سپاس از شاعر گرانقدر🌹🌹

    • شعر 12- ما مردم حقه باز و غافل هستیم

      شعری در قالب رباعی است که شاعر در آن، قصد سخنسرایی شاعرانه نداشته و تنها قصد بیان حکمتی بلند را در کلامی کوتاه و سروده ای منظوم داشته و آن را به چاشنیِ طنز، بیان کرده است.
      سپاس از شاعر گرانقدر🌹🌹

      شعر 13- یک نامه ی حضرت است و آن باید خواند

      اولویت شاعر، رساندن پیامی حکیمانه است و می خواهد با شیوه ی منطقی و منصفانه ی خود، سخنش را به مخاطب منطقی و منصفش برساند. شاعر، قصد جدی برای شاعرانگی کلامش ندارد؛ اما وقتی این زینت با استفاده از عبارتی مثل “بوسه ی می” و … در دسترس قرار می گیرد، از آن پرهیز نمی کند و ترجیح می دهد سخن حکیمانه اش را با آن بیاراید. قالب شعر از هر جهت به قالب رباعی، همانند است؛ جز این که مصراع اولش غیر همقافیه با سایر مصراع هاست و احتمالا به دلیل جابجایی در تایپ یا قصد خاص شاعر بوده است.
      سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

      شعر 14- تا رهبرمان راه خدا رفته وُرا یار شویم

      در این رباعی هم شاعر، قصد سخنسراییِ شاعرانه ندارد و
      نمی خواهد از ابزارهای تخیّل و … استفاده کند؛ بلکه می خواهد پیامی را منتقل کند با شیوه ای منطقی و منصفانه و به دور از برخی تعصبات رایج و با صداقتی روشن و شجاعتی بارز،
      و مقصود خود را با موفقیت به انجام رسانده است.
      سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

  32. دی 30, 1398

    «گمشده»

    شب یه علّافم که غرقم توو تلگرام
    صبح تازه توی تختم می‌خورم شام

    نشئه‌ام! با دودِ تهران نشئه می‌شم
    من نمیگم شعر، شعر می‌شم! نغمه می‌شم

    بین مردم نیست اصلا اعتمادی
    چون فرو پاشیده وضعِ اقتصادی

    سرزمینم دستِ این افکارِ تنگه
    منجلابِ این سیاست فکرِ جنگه

    حسِ غم روتین شده توو نیمه‌شب‌ها
    روزها با ناامیدی غرقِ تب‌ها

    نور امّیدی تَهِ این راه ما نیست
    ختم می‌شه کوچه‌مون با تابلویِ ایست…

    • فریبا نوری

      بهمن 1, 1398

      سلام
      به نظرم شعر یا بهتر بگویم ترانه ( به دلیل آمیختگی زبان گفتار ، زبان فضای مجازی و زبان رسمی ) در قالب واضرب سروده شده ( صرف نظر از میزان شفافیت،” واضرب” برابر نهاد فرهنگستان زبان و ادب فارسی است برای ترانه های پاپ راک) و اگر چنین باشد؛ از عهده قالب بر آمده است.
      در بخش متنیت، مرتبط بودن موضوع، بیان صادقانه احساسی از نا امیدی و رعایت محدودیت های غیر حشو ، تصویر پردازی و شخصی سازی شعر از امتیازات این ترانه است.
      لذا نمره کامل

    • فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
      رمل مسدس سالم
      یک شعر احساسی و با کلام عامیانه ، در وزنی که کمتر مورد استفاده قرار گرفته شده است.
      بسیار با شرایط امروز جامعه تطابق دارد. این شعر هم همانند شعر قبلی قالب مثنوی دارد ولی این شعر بخاطر عامیانه بودن زبان ترانه محسوب می شود لذا ایرادی که به شعر فبل وارد بود بر این ترانه وارد نیست.
      آرزوی سلامتی و موفقیت برای شاعر محترم 🌹

  33. شعر 15- «روزمرگینگی»

    شعری اجتماعی بلکه سیاسی است که از چاشنی طنز تلخ استفاده کرده و برای موفقیت در این راه ازجمله از پارادوکس های زیبایی استفاده کرده است؛ مانند گام زدن با فلج، شنا در آتش، سوزش ناشی از آب یخ، کافرِ حاجی شده و….استفاده از ایهام هایی مثل “بهمن” و “تیر” هم از موارد جالب توجه در این شعر انتقادی است و همچنین شعری است که در حال و هوای امروزین و با نظر به تاریخ معاصر کشور با نگاهی انتقادی سروده شده است. آغاز شعر با مصراع“باز هوایِ کفنم آرزوست” و بویژه بر اساس پیش زمینه ای که ممکن است مخاطب از نسخه ی اصلی آن داشته باشد، از همان ابتدا، شعری انتقادی درباره ی وطن را نشان می دهد و استفاده از وزن شاد “مفتعلن مفتعلن مفتعل(/فاعلن/فاعلات)” ضمن این که برگرفته از وزن شعر اصلی و مورد نظر شاعر بوده است(باز هوای وطنم آرزوست)،گویا به دلیل محتوای طنز تلخ و نیشخند انتقادی صاحب اثر به مشکلات مطرح در تاریخ معاصر از نگاه شاعر است و به نظر می رسد انتخاب نام اثر، “روزمرگینگی”(بجای روزمرّگی) هم بر همین اساس باشد.
    سپاس از شاعر گرانقدر🌹🌹

    • شعر 16- نفرتت

      استفاده از تشبیه و استعاره به شکلی نوین و با توجه به عناصر حاضر در زندگی امروزین، از نقاط مثبت این اثر است؛ مثلاتشبیه “نفرت” به “چیزی شبیه به هیجان مترو” تشبیه قشنگ و مدرنی است و علاوه بر این، استفاده از واژه ی “هیجان” بجای “سرعت”، باعث آفرینش جانبخشی موفقی در سخن شده استو این گونه رهپویی همچنان ادامه می یابد و مثلا عبارت ” زیر پوست شهر” برای مسیر زیرزمینی مترو به کار می رود و در پایان، پند مقتدرانه ی شاعر هم شایان توجه است:
      “قصد داری
      کجا ؟…
      پیاده شوی”
      سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

    • شعر 17- «گمشده»

      از امتیازات این شعر، زبان ساده، صادقانه، صمیمی و جوان پسندآن است و این که به اقتضای روز، سخن می گوید.
      قالب مثنوی و جایگاه قافیه ها هم به درستی رعایت شده است.
      سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

  34. دومین سالروز تولد قالب شعری سروش

    را خدمت اهالی گرانقدر ادبیات، شادباش و مبارکباد
    عرض می کنم و امیدوارم که به زودی، هدایای گرانقدری از اشعار سروش شاعران گرانقدر، دریافت نماییم.

    به همین مناسبت و برای آشنایی بیش تر دوستداران این مقوله با قالب سروش، چند سروش کوتاه تقدیم می دارم:

    1- گفتن از عشق، کار سختی نیست/
    خوب گفتن، شکار سختی نیست/
    فصلِ اصلیِّ عاشقی، عمل است.//

    2- برگ زرد خزان، خودش را، ریخت/
    با هوا و زمین و آب آمیخت/
    برگِ بی بار چون تمشک نبود.//

    3- چیست گل؟ رازِ نازِ خنده ی دوست/
    شعر- نقاشیِ معطّرِ اوست/
    مِهرچهر و لطیف و عاطفه روست/
    گل، نشانِ خداست.//

    4-گرچه بالاست، باز هم خوار است/
    شُهره اما بدون مقدار است/
    خواب دائم چطور بیدار است؟/
    به فضا رفته است میمونی.//

    5-“علّیَت” داشت نخ نما می گشت/
    فیلسوفی پی خدا می گشت/
    عارفی از عُروج بر می گشت/
    حرف نابش به دل گرامی گشت:/
    “نور”، مجهول نیست؛ اثبات است.//

    6- پسر و مادر، آخرین دیدار/
    اشک ها: شعله های آتشبار/
    رفت و ماند. استخوان که شد، برگشت.//

    7- مستِ آواز، قایقِ موتوری (خوانش دیگر: مستِ آوازِ قایقِ موتوری)/
    دل به دریا زدَه ست قایقباز/
    باز، دل، غرقِ آزِ موجنواز (خوانش دیگر: باز، دل، غرقِ آز، موجنواز)/
    راز در راز/
    ساحلِ سرد، قایقِ خاموش.//

    8- تاک تا شد، به جرمِ پاکی مُرد/
    ایستاد. اوفتاد. خاکی مُرد/
    مردِ خاکی به دردناکی مُرد/
    زنده ی جاودان، غریبِ زمان.//

    9-تا که دستش به خونِ گل، تر شد/
    مایه دارِ بزرگِ کشور شد/
    بار دیگر، قرار دیگر شد/
    قتلِ قاتل.//

    10-در زباله، پیِ غذا می گشت/
    تازه از اختلاس بر می گشت/
    اختلافات… . //

    11-روز، شب شد. دوباره شب آمد/
    خام ماندیم و صد لقب آمد /
    آخرش جان ما به لب آمد/
    خام تا خاک ….//

    12-پَست را اوجِ سرفرازی بُرد/
    به حقیقی ترین مَجازی بُرد/
    توی بازی بُرد/
    تبلیغات.//

    13-رفتم از کوهپایه تا قله/
    وقتِ برگشت گشت/
    (وای! تا پایین/)
    دره – دره … .//

    14-دستت آماده کن!/
    “دل گِرو در کِرِشمه های تمشک!”//

    15-دل گدازنده، دلنواز آمد/
    باز با ناز و سرفراز آمد/
    کاشکی داشتم دلی، دلکی .//

    16-آفتاب غروب و کشتی و آب/
    موج بی تاب و التهاب و شتاب/
    آی دریا! بیا مرا دریاب /
    مثل ماهی به ساحل افتادم(افتادَه م) .//

    17-مِه چه زیبا نِشَست بر تنِ دشت/
    ناز و نرم از کنار دشت گذشت/
    خاطرات تو در دلم آمد/
    نازتازان و بی گذشت گذشت/
    باز، گلگشت، نوعروس، خیال
    (خوانش دیگر: باز، گلگشتِ نوعروسِ خیال .)//

    18- ماه در کوهسار، زیباتر/
    بادِ نرمِ بهار، زیباتر/
    یار، چشم انتظار، زیباتر/
    دل من، بی قرار، زیباتر/
    در شبِ عشق.//

    19-هر سری سرسپرده ی چیزی ست/
    بسته بر حلقه ی دلاویزی ست/
    مرغکِ شاخسارِ گلریزی ست/
    من تو را دارم.//

    20-هرچه که هست و جزئی از هستی ست/
    همزمان، شعرِ عقل و سرمستی ست/
    همه ی هستی اهل همدستی ست/
    رازها واحدند و گوناگون.//

    21-کِرم، پروانه می شود روزی/
    غوره، فتّانه می شود روزی/
    این زمین، خانه می شود روزی/
    خوار نشمار.//

    22-به سرودِ سروش، گوش کنید/
    عشق را همنوای هوش کنید/
    رازِ این جُنب و جوش، نوش کنید/
    نرم و خندان و خوش، خروش کنید/
    مثل سروش.//

    جشن تولد شعر سروش،
    مبارک🌹🌹🌹🌿🌿🌿🌷🌷🌷

    • فریبا نوری

      بهمن 1, 1398

      سلام جناب رضا پور گرامی
      ضمن تبریک این تولد که بخش ویژه کارگاه مرتبط با آن است؛
      از بین سروش هایتان من این را بیشتر دوست داشتم:

      پسر و مادر، آخرین دیدار/
      اشک ها: شعله های آتشبار/
      رفت و ماند استخوان که شد، برگشت.//

      نوع تصویرسازی، نوع نمابرداری از صحنه، و تداعی تکرار در کاربرد قافیه – ار به این شعر استحکامی ویژه مخصوصا در بخش عاطفی کلام بخشیده است که قادر است آتش بر دل خواننده بزند و از نظر من اگر روزی از تعریف شعر همه عناصر را به جز یکی بگیرند آن تنها عنصری که باقی می ماند قدرت تاثیر گذاری عاطفی است.
      با درود بیکران
      🌹🌹🌹

      • محمدعلی رضاپور

        بهمن 3, 1398

        سلام و درود و سپاس از التفات شما، سرکار خانم نوری بزرگوار🌹🌹🌹🙏

  35. … سلام
    ممنونم برای این کارگاه ها… درضمن صاحب نظر نیستم با اینحال متنی به نام (شبی با علی ع) را اینجا به یادگار می گذارم و تا غروب، خاطره ای را بار بر بال لحضه ها…

    عدالت
    اینجا آقا یعنی حقوق جانیان
    ازّ جان کندن من بیشتر است!
    .
    .
    .
    کوفه
    تکثیر شده آقا…!
    اینجا جایی است که رو در رو
    لبخندمی زنند پشت سر، خنجر!
    .
    .
    .
    اینجا آقا دیگر نه عقیل ها
    از آتش می ترسند
    نه عمروعاصی برهنه است
    اهل دل نه دیگر
    چاهی، که با آن گریست!
    .
    .
    .
    اینجا آقا همه را
    یکی برای یکی می خرد
    همه
    ناتوان در خریدن یکی!
    .
    .
    .
    شکسته ” من ” آقا
    قلب قبیله ای هستم خسته
    که نه دستم
    به نخلی می رسد صدایم نه به ” قبله ای ” !
    .
    .
    .
    لب های داغم آقا
    طنینی رستگاری
    می خواهند و دلم
    فنجانی خدا…

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 1, 1398

      سلام و درود و ارادت، جناب پژواره ی بزرگوار🙏❤️
      بسیار خوش آمدید🌹🌹🌹

    • فریبا نوری

      بهمن 1, 1398

      سلام
      فکر می کنم این شعر خارج از کارگاه و جهت همراهی و همدلی ارسال شده باشد؛ لذا به بازنویسی بندی که خود بیشتر از همه دوست داشتم بسنده می کنم.

      “شکسته ” من ” آقا
      قلب قبیله ای هستم خسته
      که نه دستم
      به نخلی می رسد صدایم نه به ” قبله ای ”!”

      با درودفراوان
      🌹🌹🌹

  36. بهمن 1, 1398

    چه بی‌رحمانه از دست زمانه چوب شک خوردیم
    به تاوان گناه ناسپاسی شد که چک خوردیم

    دل این دهکده از جور خان خود به تنگ آمد
    که ما از هرکس و ناکس،چه بیهوده کتک خوردیم

    خوراک گرگ‌ ها شد، برّه‌ های بی‌ پناه دِه
    که ما با هر دروغ مرد چوپان، صد کلک خوردیم

    خدای خود رها کردیم و دل بر ناخدا بستیم
    شکستیم آن نمکدانی‌که خود از آن نمک خوردیم

    به جای وعده‌های سفره‌ی خانی که می‌دادند
    چه شب‌هایی‌که در اجبارشان، نان کپک خوردیم

    عیار کدخدایان ده ما آن‌ زمان رو شد
    که‌ ما با دست بیرحم زمان،سنگ محک خوردیم

    اساس ظلم ، هرگز در جهان مانا نمی‌ ماند
    دریغا دیگر از شالوده، ما صدها تَرَک خوردیم

    ولی دنیا تلافی می‌ کند، تاوان ظلمش را
    به آن چوبی که ما امروز از چرخ فلک خوردیم

    • فریبا نوری

      بهمن 1, 1398

      با سلام
      در بخش متنیت، این شعر تفکری در پس زمینه دارد که در تمام طول شعر حفظ شده و تمام ابیات در خدمت ترغیب مخاطب به آن تفکر هستند. شالودۀ تفکر یک کهن الگوست با ریشه های دینی و مذهبی مبنی بر ناپایداری ظلم در جهان ولی شیوه بیان این کهن الگو و زبان نسبتا نو هست به جز در مواردی که به ضرورت وزن شاعر از واژه های کهن تر استفاده کرده.
      در بخش شعریت، انواع وزن و قوافی و به طور کلی قالب به درستی اجرا شده و شعر علیرغم آن که در حال القای تفکری است؛ اما به دلیل ردیف خوردیم که در اغلب ابیات جزء فعلی فعل مرکب است (: محک خوردیم / ترک خوردیم / کتک خوردیم / / چک خوردیم / چوب خوردیم / کلک خوردیم ) پذیرا بودن و پذیرا شدن جزء غیر فعلی را نشان می دهد. حتی در دو مورد نان کپک خوردیم و نمک خوردیم که فعل خوردیم سنگین است ( یعنی معنی اصل خود را دارد و جزء فعلی نیست و از این رو نان کپک و نمک مفعول صریح آن هستند ) باز این مفهوم پذیرش و اجازه دادن تحقق رویداد توسط فاعل ( ما) دریافت می شود و این دریافت ناخوداگاه بار عاطفی دارد.
      بنابر این شعر در متنیت و شعریت در بیان منظور شاعر موفق است و لذا نمره کامل .
      با درود

    • مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

      هزج مثمن سالم

      موضوع مناسب و شرح ابیات عالی

      ولی در وزن مشکل دارد و بعضا در مصاریع از وزن خارج است

      آرزوی موفقیت و سلامتی برای شاعر محترم 🌹

  37. بهمن 1, 1398

    چند سالی‌ست، در این دهکده، آبادی نیست
    در دل مردم این ده، خبر از شادی  نیست
    خنده، انگار که از خاطره‌ی مردم رفت
    مدتی می‌شود از عشق، به ده یادی نیست
    قلب  شیرین و  دل لیلی این جا  پوسید
    چون خبر از دل کیخسرو و فرهادی نیست
    همه جا یخ زده، یلدا  شده معشوقه‌ی ده
    خبری  زان شب‌ مهتابی و مردادی نیست
    دل این ده، بخدا خون شده از جور تو خان!
    تن اینها که دگر، آهن و فولادی نیست
    لقمه‌ای نان شده دلشوره‌ی این دهیاران!
    دزدی و غارت و آه و….دل فریادی نیست
    گر  حیایی  به دل  مردم  این  جا  مانده
    بی‌گمان بابت چیزی که به آن دادی نیست
    همه جا سیطره‌ی خانه‌ی خانی شده است
    از حقارت، دگر احوال دلی عادی نیست
    باخبر باش ولی،یک‌شب ازاین ظلم و ستم
    وحشتی در دل این دهکده و وادی نیست
    می‌رسد عاقبت آن‌ روز، که یک دل گردند
    اجتماعی که در آن، جز تب آزادی نیست
    نه خودش رفت و نه نفرین و دعا می‌بردش
    چاره‌ی
             دهکده
                      جز
                            برنو
                                   اجدادی
                                               نیست

    • فریبا نوری

      بهمن 1, 1398

      با سلام
      در بخش متنیت، متن شعر چیزی بین گفتار روایی و روایت است آیا این نو آوری شاعر است یا ضعف متنی؟ در نیمه اول شعر بیت های ضعیفی حضور دارند که فرضیه ضعف متنی را تقویت می کنند. در نیمه دوم شعر نقاطی وجود دارد که احتمال نو آوری شاعر را تقویت می کند. لذا در چنین مواردی مجبوریم خلاصه سریع و صریحی از صحنه را بگیریم و درباره آن قضاوت کنیم قضاوت من در این مرحله این است که با ضعف متنی اندکی مواجه هستیم.گذشته از این شعر قابل تلخیص هم هست. در بخش شعریت گاهی به ضرورت وزن لغزش هایی در رسایی کلام و آواها وجود دارد لذا 8.
      با سپاس فراوان

    • فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
      رمل مثمن مخبون محذوف

      شعری با موضوع اجتماعی و منطبق با شرایط اجتماعی امروز

      بیت سوم در مصرع اول مشکل وزنی دارد و در ابتدای رکن سوم یک هجای کوتاه کم است.

      ولی سایر ابیات سالم است بیت آخر به نظرم بسیار زیبا حرف دل است و به تنهایی بار تمام غزل را به مقصد می رساند

      آرزوی موفقیت و سلامتی برای شاعر محترم 🌹

  38. بهمن 1, 1398

    بخش عمومی کارگاه
    قالب سپید
    ————
    شب نگاه من
    ———–
    میانه‌یِ نگاه من
    و تابشِ تبسّمِ خجولِ ماه
    غبار تکیه داده است
    بر پناه سرد شیشه ای به قاب

    دست پرده را،
    نسیم خوش به رقص می‌کشد
    مستِ عطر خاک و طعم بوسه‌ از شراب ابر

    ریخته های شب،
    در استوانه‌ي مجال … به نیمه و
    ماه هم به خیرگی بختکِ نگاه می‌درد

    فسونِ مخملین او به روی وهمِ تیره فام
    جار می‌زند …. سفیدِ مات …
    بدون حتّی شعله ای در این کران !

    در این میان و … ناگهان …
    اخگرِ ستاره ای که می دود به سمت او
    به شوق یک یقین …!
    ولی گمان نمی برد هنوز نور نور سالیان
    مسیر او …. در انگار و … موقت است !

    • بهمن 3, 1398

      درودها بر اساتید عزیز

      به نظرم این چند سروده سپید آخر مهجور ماندند و بی نصیب از بررسی گرامی استادان سایت شعر پاک

      با سپاس از مرحمت و نگاهی که خواهید داشت

      • محمدعلی رضاپور

        بهمن 3, 1398

        درودها بر شما🙏
        به خواست خدا، به زودی رسیدگی می شود.
        🌹🌹🌹

    • مينا امينی

      بهمن 3, 1398

      👏👏👏👏👏👏👏👏
      درودها هنرمند بزرگوار
      چه زیبا این اثر مخاطب رو با خودش همراه می کنه ]به هر سو و در آخر…
      ارتباط معنایی مابین بندها
      انسجام ادبی
      تصویرسازی
      و…و…و…

      این اثر زیباست و حرفی برای گفتن نمیگذارد.

      بسیار دوست داشتمش.

      ممنونم از اشتراک گذاری

      این یک شعر انتخابیست…🙏💐

      • بهمن 4, 1398

        درود بر شما بانوی گرانقدر
        سپاس از توجه و دقت نظرتان

  39. درود و مهر جناب رضاپور ارجمند🌷
    سپاسگزارم برای دعوت به این کارگاه ارزشمند و معذورم که به دلیل مشکل و محدودیت نت دیر پاسخ مهرتان را می دهم، نمی دانم امکان ارسال چند شعر وجود دارد ولی چون حضور شعر قدیمی را هم مجاز دانستید من نیز چند شعر تازه به همراه سروده ای از پیش پیشکش شما و این کارگاه پاک و شاعران بلند نظر و نیک اندیش پاک می نمایم؛
    🙏🙏🙏

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 1, 1398

      سلام و درود و سپاس، سرکار خانم یارعلی زاده ی گرانقدر!
      بسیار خوش آمدید.🙏🙏🙏🌹🌹

      • درود مجدد جناب رضاپور ارجمند
        سپاسگزارم و در حقیقت انجام وظیفه نمودم، البته باید بگویم که روزهای ابتدایی کارگاه به صورت ناشناس شعری بداهه و بدون ویرایش با تعجیل فرستادم و امکان نت نداشتم تا امروز که مشاهده کردم الزامی برای ناشناخته بودن نیست و بیشتر دوستان از نام کاربری ارسال اثر نموده اند پس لازم دانستم اعلام کنم که شعر “9:نخلهای بی سر/پر” از من بوده و اینجا با ویرایشی که فعلا بر آن نموده ام بازنشر می کنم با امید که سرورانم عنایت نمایند و اگر نقدی داشتند مجدد بهره مندم سازند🙏🙏🙏

        • “نخل های بی سر/پر”
          🌴
          گریه بر این خاک نکن
          روی این کشتزار
          نمک نپاش
          شکم زمین بر آمده
          از نخل های بی سر
          شایسته‌مردم اما
          در گورِ پستوها
          خاکِ «علم بی عمل»
          خورده اند
          این نخل های سوخته
          بی سر کجا روند
          بی بالِ علم
          نسلی چراغْ‌خاموشند
          باید از سر نوشت
          ولی دست هامان
          کوتاه و خرمای علم
          بر نخیل ظلم آویزان
          ای خلیفه ی خدا!
          روی زمین درآ
          به مدینه ی خود
          چنان مالک اشتر
          مصرت را
          در آغوش امنت
          رهبری کن
          بگو: «علم بهترست از ثروت»
          کودک درونم را
          روسپید این مشقِ کهن کن
          ای إنشای جان و دلم!
          ما نخل های بی سر نمی خواهیم
          در آبادی بکوش
          بگیر این سرزمین خود را
          در آغوش…

        • محمدعلی رضاپور

          بهمن 3, 1398

          درود و سپاس دوباره، سرکار خانم یارعلی زاده ی بزرگوار🙏🙏🙏🌹

  40. «معرکه گرفته دنیا»
    🍃🌻
    نقابی برای بوسه
    نقابی برای اخم
    جا به جا دوخته اند
    بیگانه گشته
    روح با جسم
    عروسک شده ایم
    صورتک هامان بی لب
    لب هامان بی لبخند
    لبخندمان توخالی
    بالماسکه ای ست عالی
    عجب معرکه ای گشته
    این جهان پوشالی

  41. «به آسمان…»
    🍃🌼
    نبض شهر را بگیر
    ضربانش کم است
    قفس های سینه ی وطن
    سلول به سلولش
    بطنِ غم است
    دلم پرواز می خواهد
    روزگارِ بساز می خواهد
    جهانِ بدون جنگ…
    شیشه های بدون سنگ…
    آسمانِ خوشرنگ می خواهد
    می شود به آسمان بگویید؛
    «زندگی ببار»
    دلم از مرگ
    گرفته است
    مرگ بر هرچه مرگ

    • سپیدواره ای زیبا بهمراه اندیشه ای بلند در همراه
      به گمانم بهترین اثر سپید ارسالی می تواند باشد.
      ایهام در “قفس سینه ی وطن” بسیار زیبا و ظریف استفاده شده ، این ایهام را میتوان ایهام تناسب نامید که با مراعات نظیر قفس و سلول ، ذهن مخاطب را بر زندان و زندانی می کشاند و در اصل منظور شاعر مراعات نظیر قفسه سینه و قلب است.
      آرزوی موفقیت و سلامتی برای شاعر محترم 🌹

      • سلام و درودها یاران و دوستان شعر پاک

        اشعار و آثار زیبای عزیزان را در این چند ساعت انتهایی آدینه خواندم و لذت بردم.

        از نقدهای استادهای عالیقدر ،

        بانو فریبا نوری که حقیقتا ادیبانه به نقد و بررسی آثار پرداخته اند

        بانو امینی عالیقدر

        و جناب رضاپور که با چشم میزبانی و بزرگواری فقط محاسن را دیدند

        و جناب معصومی عزیز که بعضا در اشعار نقد نوشتند

        و جناب رشنو که ایشان هم حقا منصفانه و ادیبانه نقادی کرده بودند ،

        استفاده کردم.

        تشکر از جناب رضاپور که در ایجاد این کارگاه پربار متحمل زحمت شدند.

        سلامتی و توفیقات روزافزون دوستان را از درگاه الهی خواهانم.🌷

        • محمدعلی رضاپور

          بهمن 4, 1398

          استاد ارجمند و دوست گرانقدر، جناب ایمان کاظمی عزیز!
          سلام ها، درودها و سپاس ها تقدیم شما❤️🙏

        • علی معصومی

          بهمن 5, 1398

          🌹🌹🌹🙏

      • درود و مهر و ارادت استاد و شاعر گرانقدر
        مایه مباهات است که شعر این حقیر در نگاه ادیبانه شما خوش نشسته است🙏
        سپاسگزارم از حسن توجه و مهر حضورتان
        زنده باشید و پیروز🌷🌷

  42. «پرستوی بی پستو»
    🍃🌸
    باد وزید
    صاعقه شد
    پروازی شکست
    زیر آوار پستو
    خون هزار پنجره
    خشکیده
    در نگاه شب،
    عقب ایستاده
    ماه
    آه پرستو
    آه
    چشمِ آسمان
    آب نمی خورد
    دلِ زمین اما
    تَرَست
    در دور دست،
    پرنده مرده
    پنجره با
    دو کاسه ی پر خون
    شعر باران را
    از بَرَست

  43. محمدعلی رضاپور

    بهمن 3, 1398

    شعر 18- “عدالت”

    شعر، بیان درد دلی صادقانه و صمیمانه از سوی شاعر با محبوب اوست و شاعر، این شیوه را بخوبی برای بیان مشکلات جامعه اش مطرح کرده است.
    برخی از ویژگی های این اثر، عبارت اند از:
    بازی با واژه ها مثل جانیان و جان کندن
    واج آرایی مثل کاربرد واج “ج” و “ق” در:
    “اینجا آقا یعنی حقوق جانیان
    ازّ جان کندن من بیشتر است!”

    استفاده از تلمیح تاریخی مثل
    اشاره به داستان های “کوفه”، “عقیل” و “عمروعاص”
    استفاده از قافیه سازی درونی و جناس مانند
    شکسته ” من ” آقا
    قلب قبیله ای هستم خسته
    که نه دستم
    به نخلی می رسد صدایم نه به ” قبله ای ” !
    و همچنین استفاده از حذف به قرینه تا حد دستیابی به سبکی مستقل در چند مورد از شعر.
    سپاس از شاعر گرانقدر
    🌹🌹

  44. محمدعلی رضاپور

    بهمن 3, 1398

    شعر 19- چه بی‌رحمانه از دست زمانه چوب شک خوردیم

    با نقد سرکار خانم نوری درباره ی این شعر هم تا حدود زیادی موافق ام و تنها به چند مورد دیگر اشاره می کنم:
    آغاز و ادامه و پایان شعر، هریک، برجستگی لازم و قابل قبول خود را دارد.
    آرایه ی مراعات نظیر در این شعر، با زنجیره ی واژگانی منسجمی استمرار مستحکمی یافته است مانند
    دهکده، خان، گرگ، بره، چوپان ….
    سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

  45. محمدعلی رضاپور

    بهمن 3, 1398

    شعر 20- چند سالی‌ست، در این دهکده، آبادی نیست

    غزلی اجتماعی است که با استفاده از شیوه ی داستانی خود،
    غیر مستقیم و زیباتر، مشکلات امروز جامعه را از نگاه شاعر،
    بیان می کند.
    استفاده از کلماتی مانند” ده، خان، دهیاران …”زنجیره ی مناسبی از ارتباط موضوعی را در شعر به وجود آورده و مراعات نظیرهای خوبی ایجاد کرده است و در همین ارتباط، استفاده از عبارات” … مردم این ده، … این جا، زان شب …”
    شاعر را روایتگری نشان می دهد که خودش شاهد ماجرا بوده و این گونه روایتگری، پسند و همراهی مخاطب را
    مضاعف می کند.
    غزل جز این که در جای جای خود، غزلی موفق و شایان تحسین است، در برخی مصراع ها حتی برجستگی های بیش تری به دست می آورد؛ مثلا“
    دل این ده، بخدا خون شده از جور تو خان!”
    این مصراع به تنهایی، مجموعه ای از تماشایی ترین زیبایی های ادبی را در خود دارد؛ از جمله:
    واج آرایی با کاربرد “د” و “خ”،
    صداقت و صمیمیت و عاطفه ای سرشار،
    بیان داستانی،
    کوبش هدفمندی که با کاربرد کلمه ی “خان” به وجود آمده و تأکید شده است با مخاطب قرار دادن او (خان!) و آوردن ضمیر “تو” قبل از آن، و ضمن تأکید مورد خطاب قرار دادنِ منادا، تحقیر او را هم می رساند (با استفاده از ضمیر مفرد “تو”).
    درباره ی این غزل، و مخصوصا برخی مصراع های درخشان(تر) آن، سخن، بیش از اینها ست که بطور خلاصه به یک مورد دیگر اشاره می کنم؛ مثلا در این مصراع:
    “لقمه‌ای نان شده دلشوره‌ی این دهیاران!”
    توجه بفرمایید به ارتباط ادبی میان “لقمه ای نان” و “دلشوره”، واج آرایی “ن” و “د” و همچنین آرایه ی دنباله گیری صدای “د” در “شده دلشوره” .
    زیبایی های این غزل همچنان ادامه می یابد و در پایان، تقطیع زیبایی – از نوع تقطیع های جناب محمدعلی بهمنی- و استفاده از عبارت “برنو اجدادی” شاید برجسته ترین مصراع شعر و شایان پایانبخشی آن است.
    سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

  46. محمدعلی رضاپور

    بهمن 4, 1398

    شعر 21- شب نگاه من

    شعری است خوش آهنگ و تا حد زیادی موزون، فراتر از اوزان شعر سپید و در حد فاصل سپید و نیمایی و نزدیک به آنچه، نگارنده، آن را شعر سبز و چندآهنگ نامیده است.
    تعابیر لطیف و تصویرپردازی های زیبای شاعرانه، در کنار خوش آهنگی آن – که هر از گاه به اوج می رسد- از نکات برجسته ی امتیازی شعر است؛ مثلا در
    “مستِ عطر خاک و طعم بوسه‌ از شراب ابر”
    به لَخت بالا، توجه بفرمایید:
    سه کلمه ی “مست”، “عطر” و “خاک” هر سه بر یک وزن”فاع” به کار رفته و پشت سر هم قرار گرفته و آهنگ زیبایی ایجاد کرده اند
    و همچنین در ادامه،

    “طعم بوسه از شراب ابر”

    علاوه بر همه ی زیبایی های دیگرش، وزن و آهنگ زیبایی دارد.
    از شاعرگرامی تقاضامندم در آنچه نگارنده، شعر سبز یا چندآهنگ نامیده است، نظری بیاندازند و در صورت پسند این سبکی که همانندی هایی با اثر ایشان هم دارد، برای شناساندن و گستراندن شعر سبز/ چندآهنگ، به ما کمک برسانند.
    سپاس از شاعر گرانقدر🌹🌹

    • بهمن 4, 1398

      درود بر شما جناب استاد گرانقدر
      سپاس از دقت نظرتان و سپاسی دیگر برای برگزاری این کارگاه پربار

  47. محمدعلی رضاپور

    بهمن 4, 1398

    شعر 22- «معرکه گرفته دنیا»

    محتوای شعر، گلایه مندی از نبود عواطف پاک انسانی یا به عبارت بهتر: شکایت از دو رویی و ناخالصانه بودن احساسات فرد یا افرادی است که شاعر از آنان شِکوه دارد.
    محتوای اثر به کمک ترفندهای ادبی، پردازش خوبی شده است؛
    از جمله:
    استفاده از “نقاب”، نه تنها برای بوسه بلکه حتی برای اخم و بیگانگی روح و جسم – که ممکن است در لایه ی ژرف معنایی خود، بیگانه شدن عاطفی دو محبوب باشد- پردازش استواری برای بیان چنین موضوعی است.
    چینش پلکانی واژه های “لب” و “لبخند” در این لَخت ها:
    “صورتک هامان بی لب
    لب هامان بی لبخند
    لبخندمان توخالی”
    همراه با واج آرایی واج “ب” در آنها (مانند واج آرایی “ب” در لخت اول سروده)
    و استفاده از قافیه برای خوش آهنگ تر کردن اثر در ادامه ی آن، از دیگر امتیازات این شعر است.
    نکته ی دیگر، این که شاعر در سپیدسرایی خود، گاه به وزن عروضی رایج یا نسبتا رایجی دست می یابد و از آن در خوش آهنگی بیش تر شعر خود، کمک می گیرد؛ مثلا در:
    ” این جهان پوشالی”
    بر وزن فاعلات مفعولن.
    از شاعر گرامی تقاضامندم که نگاهی بیاندازند به مطالب و نمونه اشعار نگارنده در قالب شعر سبز(چندآهنگ) – در میانه ی شعر سپید و نیمایی- و اگر امکانش بود، در شناساندن و گستراندن این نوع شعر، مدد برسانند.
    سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 4, 1398

      شعر 23- «به آسمان…»

      پردازش فنی شعر با استفاده از ترفندهایی همچون جانبخشی به پدیده ها، استعاره پردازی، قافیه سازی و کاربرد هر از گاه وزن رایج یا نسبتا رایج عروضی، نشان از توانایی شاعر در چینش لفظی و معنوی ارکان کلام دارد.
      سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

      شعر 24- «پرستوی بی پستو»

      لَخت های کوتاه برای انتقال هیجان عاطفی مورد نظر شاعر و درگیر کردن و درگیر نگه داشتن مخاطب با عباراتی همچون”
      باد وزید
      صاعقه شد
      پروازی شکست”،
      فضاسازی های تصویری و معنایی، پردازش قافیه به شکل های درونی و بیرونی و چینش قوافی در فواصل معیّن به منظور ایجاد ترجیعی مناسب و تکراری آوایی، استفاده از عبارت مَثَل گونه ی ایهامی همچون
      “چشمِ آسمان
      آب نمی خورد”
      و… از جمله ترفندهای موفق شاعر در این شعر است.
      سپاس از شاعر گرانقدر 🌹🌹

      • محمدعلی رضاپور

        بهمن 4, 1398

        سلام و احترام،
        مهلت ارسال آثار در بخش عمومی کارگاه به پایان رسید.
        پس از این هم اگر هر بزرگواری، نقد تازه ای داشت، لطف بفرماید و در همین صفحه به اشتراک بگذارد؛ اما لطفا رای خود به 1 تا 3 شعر انتخابی تان در بخش عمومی را در صفحه ی جدید (ادامه ی کارگاه سوم) – که به زودی فعال خواهد شد- اعلام بفرمایید.
        رای دادن به اثر خود (حداکثر یکی از آثار خود)، تنها در صورتی پذیرفته است که رای دهنده، دست کم به یک اثر از شاعری دیگر هم رای بدهد.
        همچنین همزمان با رای گیری در بخش عمومی، ارسال آثار در بخش ویژه (قالب شعری سروش) در صفحه ی جدید (ادامه ی کارگاه) ادامه خواهد داشت:

        http://sherepaak.com/221513/—

        و سعی می کنیم با توضیحات و ذکر نمونه های بیش تر، شعر سروش را بهتر معرفی نماییم و در این راه تازه، از شاعران توانمند، مدد می طلبیم.
        سپاس 🌹🌹🌹

  48. علی معصومی

    بهمن 4, 1398

    مقصد انقلاب□●●●
    بین سرها اگر سری بشویم/
    پیش از آنیکه سروری بشویم/
    کاش می شد که حیدری بشویم/
    خادم خوب کشوری بشویم/
    مقصد انقلابمان این بود //
    خدمت صادقانه●□●●
    گاهی ایکاش یارشان باشیم/
    همدم و همدیارشان باشیم/
    کمکی زیر بارشان باشیم/
    عاشقانه کنارشان باشیم/
    خدمت صادقانه جز اینست؟ //
    عدالت او ●●□●
    مرتضی یاور یتیمان بود/
    شیر غرّنده، مرد میدان بود/
    بی تکبر، کمال انسان بود/
    ناطق آیه های قرآن بود/
    ای بنازم عدالت او را //
    حامی مردم ●●●□
    به کس از حد برون نمی بخشید/
    مال بی چند و چون نمی بخشید/
    به برادر فزون نمی بخشید/
    میلیون میلیون نمی بخشید/
    حامی جان و مال مردم بود//

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 5, 1398

      درود و سپاس فراوان،
      جناب معصومی عزیز 🙏❤️
      لطفا این سروش های زیبا را در بخش ویژه ی کارگاه (ادامه ی کارگاه سوم) ارسال بفرمایید!

  49. باسلام به اهالی ادب شعر پاک
    و بانیان این کارگاه
    همه ی اشعار و نظرات استادان بزرگوار را مطالعه کرده و بسیار آموختم

    همه ی سعی بنده در کنارتان بودن است
    مرحله اول به پایان رسید
    و مرحله بعد که سرایش ها در قالب سروش است لازم است مطلبی را به عرض برسانم

    شعر سروش برای شما سروران دوساله میباشد و برای بنده نوزاد چند روزه
    وبا توضیحات صفحات کارگاه
    با این قالب آشنا میشوم

    فعل الحال به عنوان یک رای دهنده هستم
    ممنونم از دوستان و اساتید عزیز
    یا علی ع🌺🌺🌺

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 5, 1398

      سلام و سپاس از التفات شما جناب رازلیقی بزرگوار🌸🌸🌸🌺

  50. باقر رمزی باصر

    بهمن 6, 1398

    ** وصل خیالی **

    ای واسطه گردان شب و روز و ليالی
    روح دل و جانم نشد از مهر تو خالی

    جسمم شده از دولت اغيار، فراموش
    روحم شده در پرده ی مجهول، سوالی

    نام تو به هر بيرق و هر منبر و محراب
    دست من بی نام و نشان، پرچم خالی

    يك دانه ی زيتون تو در دامن سينا
    صد دانه شکوفانده از آن علم تعالی

    فرق من دلداده و معشوق در اين است
    من مسلک ديوانه و او مسلک عالی

    آوازه ی معشوق که در گوش تن افتاد
    او عين وصالم شده در وصل خيالی

    باقر رمزی باصر

  51. باقر رمزی باصر

    بهمن 6, 1398

    (روح بهاری)

    ای مشعل شب افروز از خاطرم گذر کن
    باز آی و بار دیگر، بر عاشقت نظر کن

    از گونه هایت ای گل، صد رنگ می تراود
    بر شاخه های خشکم، مانند گل اثر کن

    روی سیاه ما را، هرگز کسی ندیده
    این سینه را دوباره، لبریز از شرر کن

    مستیم و در تباهی، کو طبع پادشاهی
    این طبع در به در را، چون سیزده، به در کن

    کو واژه ای که با آن، در مدح تو بگویم؟
    از بیت بیت بغضت، چشم مرا تو تر کن

    گفتی برو از اینجا، این عشق را رها کن
    گفتم بیا و بگذر، از رفتنم حذر کن

    از برگ برگ پائیز این شعر می تراود
    دست بهاری ات را بر آذرم سپر کن

    باقر رمزی باصر

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 10, 1398

      سلام و درود و سپاس
      جناب رمزی باصر عزیز
      کاش این شعرهای زیبا را قدری زودتر ارسال می فرمودید.
      سپاس از لطف شما بزرگوار 🙏❤️

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا