🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

شمارهٔ ۵۶ – از الب ارغون فرش و اسب و زین و خیمه خواسته

(ثبت: 159724)

ایا خسروی کز پی جاه خویش

فلک را به جاهت نیاز آمدست

ازین یک غلام تو یعنی جهان

که با خفته بختم به راز آمدست

که داند که بی‌صبر کوتاه عمر

به رویم چه رنج دراز آمدست

نگوئیش کاندر جفای فلان

ز ما کی ترا این جواز آمدست

به کشتی نوحم رسان هین که غم

چو طوفان به گردم فراز آمدست

ترا سهل باشد مرا ممتنع

نه پای تو در سنگ آز آمدست

بده زانکه کارم درین کوچ تنگ

تو گویی مگر ترکتاز آمدست

از آن پس که اسبی و فرشیم نیست

به زینی و یک خیمه باز آمدست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا