![محمدرضا نعمت پور](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/09/۲۰۱۹۰۹۰۶_۱۵۲۹۴۶-e1586092305105.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
روح سی سالگی و آشفته ام را
باد سوار بر برگی سبز
از احساسی غریبانه
در عطرِ بی عطری آدم ها
در فضای پوک از سایه های پیچیده از اسرارها
در غبارِ ذهن های ساکن از سکوت
مثل قاصدک های زندانی
می برد سوی آسمانِ هفتم از عطرِ یاسِ ابرها…
این تن!
به تماشای قناری از چشم های تو نشسته
و بغض نیلوفری اش را
خفه می کند
در سطرسطر از شعرهای شاعری سپیدگو از اشک های درختان بلوطِ چشمانش…
این دل!
-دلِ غم آلودم-
هنوز ستاره های درخشان و کوچه های سر شار از بوی گل ها و دوست داشتن را
زیر پرچم عدالت عشق، می ستاید
و جاده ایی خیس از خیال و عطر گیسو و گونه های تو را
به ذهن می سپارد تا ابد…
کاش نام دیگر دوست داشتن، آزادی بود!
نه آزادیِ خیال
و ای کاش آدم ها می دانستند معنی دوست داشتن در آزادی چیست
نه اینکه ثانیه ها را بشمارند
تا قبل از مرگ…
آه ای بذرِ کاش!
کاش هوای هیچ کس، مثل هوای چشمانِ دیگری نبود
فقط آرزویی بود و یکی می آمد
و این تن و قلم را بیدار می کرد
تا به عیادت عشق برود و از عشق بگوید…
کاش یکی می آمد!
-کاش یکی بیاید-
و این گوش ها را ببرد و پُر کند از دوست داشتن ها
حتی به دروغ…
محمدرضانعمت پور
21 مرداد 1399
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (3):
مرداد 22, 1399
سلام
متن بسیار زیبایی است و به شعر به مراتب نزدیکتر است تا به نثر
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 23, 1399
درود بر شما
بسیار ممنونم از حضور گرمتون
لطف سرشار و مهربانیتون رو قدر می نهم بزرگوار
در پناه حق
پاسخ
بستن فرم