🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ☀️ شراب دکتر خویی! ☀️

(ثبت: 239500) خرداد 10, 1400 
☀️ شراب دکتر خویی! ☀️

 

بیش از بیست سال بود که از «استاد دکتر عبدالعلی بهروز» ادیب و منقّد شهرت گریز خبری نداشتم.سال 1375 شمسی که نقدی بر مجموعه شعر «گدازه های دل» من نوشت و در صفحه ی مقالات روزنامه ی اطلاعات چاپ شد مردی سالخورده بود و می گفت 70 سال از عمرش می گذرد.مدتها در فضای مجازی می گشتم تا خبری از او به دست آورم ؛ اما تلاشهایم نتیجه ای نداشت.با خود می اندیشیدم شاید آن بزرگمرد ادیب شهرت گریز چشم از جهان فروبسته است…اما چرا خبر رفتنش جایی درج نشده است؟
“””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””
‏شماره کتابشناسی ملی : ایران ۷۵-۱۹۵۳۱
‏سرشناسه : ب‍ه‍روز، ع‍ب‍دال‍ع‍ل‍ی‌
‏عنوان و نام پديدآور : … از ن‍ام‌ ن‍ی‍ک‌ و ک‍ار خ‍وش‌ و ش‍ع‍ر ج‍ان‍ف‍روز/ ب‍ه‍روز، ع‍ب‍دال‍ع‍ل‍ی‌
‏منشا مقاله : ، اطلاع‍ات‌، (۸ دی‌ ۱۳۷۵): ص‌ ۶ ، ۱۱.
‏توصیفگر : م‍ج‍م‍وع‍ه‌ ش‍ع‍ر گ‍دازه‌ه‍ای‌ دل‌
خوش عمل ، عباس
“”””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””
پریروز زنگ تلفن ثابت منزل به صدا در آمد.گوشی را که بر داشتم ادای دوسه کلمه از مردی که آنسوی خط بود برای شناختنش کافی به نظر می رسید.«استاد بهروز» بود با همان زنگ صدای بیست و پنج شش سال پیش.از فرط خوشحالی به وجد آمدم.فهمید که از زنده بودنش خوشحالم.با همان صدای مطنطن جادویی گفت: نود و پنج سالگی ام را هفته ی پیش جشن گرفته ایم! گفت :هنوز هم نقد می کنم و می نویسم و نوشته هایم با نام مستعار از دوسه رادیوی فارسی زبان پخش می شود.
گفت:فقط مثل سابق حوصله ی پرچانگی ندارم! خبر مرگ دکتر اسماعیل خویی را که شنیدم باورم شد که مدتهاست سر حضرت اجل گول مالیده ام و این روزها عصبانی تر از قبل پشت در خانه ام پرسه می زند….
از نوه ام شنیدم که در تلگرام در تعریض دکتر اسماعیل مطلب نوشته ای….خواستم توضیح بدهم که آنچه نوشتم تعریض نبود که گفت:متوجهم .توفردی متدین و معتقد به اسلام و تشیعی ؛ اما دکتر اسماعیل چنین نبود…..و افزود:نمی خواهم در این خصوص یکی به دو کنیم.فقط خواستم بگویم تدین و اعتقادات مذهبی ات قابل احترام و بلکه ستایش ؛ ولی جایش نبود که پس از مرگ دکتر محاجّه ی سالها پیش بین خودت و او را جایی درج کنی.تو نه مفتی هستی و نه حاکم شرع .ادیب و شاعری.بهتر بود اگر می خواستی از دکتر اسماعیل یاد کنی از این وجهش یاد می کردی.دلخواهم نبود اما لسانآ حق را به او دادم که زد زیر خنده و گفت:می دانم که حساب سن و سالم را می کنی….بعد ، از سالها پیش گفت که از طرف دکتر اسماعیل خویی وکالت داشت تا مجموعه شعرهایش را در وطن چاپ و منتشر کند.گفت:حتی به یک جزوه هم مجوز نشر ندادند…..
سپس افزود:از این جا به بعدش جالب و مهم است.وقتی تلفنی به دکتر اسماعیل خبر دادم که با انتشار مجموعه شعرهایش موافقت نمی کنند این رباعی را برایم خواند:

ماهی ز گزند آب کی می ترسد؟
از گم شدن آفتاب کی می ترسد؟

گو نگذارند شعر من چاپ شود
از کهنه شدن شراب کی می ترسد؟

دقایقی دیگر با هم حرف زدیم.من خشنود بودم و او نیز .قبل از خداحافظی گفت حالا می خواهم قبل از وداع شوکی بر تو وارد کنم.
گفتم از واردات حضرت استاد هرچه باشد استقبال می کنم ؛ حتی اگر شوک باشد!
بلند خندید و گفت:رباعی دکتر اسماعیل را که شنیدی؟….شوکی که می خواهم وارد کنم از این جاست:
یکی دو ماه پیش نوه ام از صفحه ی شعر مجله ی جوانان امروز لس آنجلس شعر نیمایی کوتاهی برایم خواند که خوانش او مرا شوکه کرد.شاعری مدعی و پیرسال از نوسرایان رباعی دکتر اسماعیل را دزدیده و به نام خود منتشر کرده بود.البته به خیال خودش زرنگتر از آن بوده که بی تغییری شعر سرقت شده از دکتر را به نام خود کند.جانور تغییر قالب داده بود ؛ یعنی رباعی دکتر اسماعیل را بی کم وکاست در قالب نیمایی ریخته بود ؛ این طور:

از گزند آب ماهی را هراسی نیست
آفتاب از گم شدن باری نمی ترسد
گو در خمخانه ی شعر مرا با گل فرو بندند
آن شراب تلخوش آن ناب
ــ از کهنه شدن آری نمی ترسد.

و این بار قهقهه سر داد.هر چه اصرار کردم ایشان نام شاعر نوگوی پیرسال دزد را بگوید فایده ای نداشت.فقط گفت:با نام مستعار چیزی نوشتم و برای جوانان فرستادیم اما چاپ نشد که نشد…..البته در آخرین مجموعه ی نقدم که دوسه ماه دیگر چاپ و منتشر خواهد شد همه چیز را روی دایره ریخته ام.
…قرار شد بعد از رخت بربستن کرونا روزی به دیدار استاد بهروز بروم و او گفت:
ان شاءالله …به شرط حیات.

✏️ عباس خوش عمل کاشانی ✏️

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    خرداد 11, 1400

    سلام استاد
    خدا رحمت کند آقای خویی را
    او شاعر بزرگی بود من به. عقایدش کاری ندارم تاریخ حقیقت را بیان خواهد کرد خورشید باشد می درخشد و اگر اندیشه ی ای تاریک داشته تاریخ در این خصوص قضاوت خواهد کرد.
    امیدوارم روزی بتوانم به کلیات اشعار ایشان دست یابم.

    در پناه خدا سلامت باشید
    🌿👏👏👏👏👏👏👌🙏

  2. علی معصومی

    خرداد 14, 1400

    درودها بر شما
    ◇◇◇
    سر می زند آفتاب از مشرق دور
    با کبکبه ی پگاه سر وقت حضور
    از پرده ی ابر ها عیان خواهد شد
    در ساحت بی ریای دل های صبور
    ◇ خداوندگارتان یار

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا