🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
با انتشارِ پنجاه درصد از #سریال_یاغی تا امروز، حالا میتوان این اثر را از جهاتی مورد واکاوی قرار داد. این متن نیمی از یک یادداشتِ بلند در مورد سریالِ مذکور است که بخشِ دومِ آن پس از اتمامِ اثر_در همین صفحه_منتشر خواهد شد.
پیش از آنکه به جزئیات و کیفیتِ فیلمنامه بپردازیم باید اذعان کرد فیلمنامهی یاغی_از لحاظِ کمی_ابدا پتانسیلِ خلقِ یک سریالِ بیستقسمتی را ندارد. از اینرو این سریال در مرحلهی تدوین با اسلوموشنهای پُرشمار و بیارتباط با ریتمِ کلیِ اثر، به دنبالِ افزایشِ تعداد اپیزود است. با این توضیح که اسلوموشنِ فراوان در آثار بصری نوعی “سرقت از زمانِ مخاطب” به حساب میآید، بنابراین سریالِ یاغی به طور خاموش در حال “سرقتِ بصری” از مخاطب است.
از سوژهی سوخته و چندینبار جویدهشدهی “اسیدپاشی” در آثارِ وطنی که بگذریم، حضورِ برخی از شخصیتها در فیلمنامه قابلدرک نیست. به عنوان مثال دوستِ خواهر جاوید_با بازی یکی از نابازیگرانِ اینستاگرامی با فالورِ میلیونی_نقشی غیرضروریست که به نظر میرسد بیشتر به قصد بهرهگیری و تبلیغ برای این سریال توسط فرد مذکور و برای دنبالکنندگان میلیونیاش در فیلمنامه گنجانده شده است. تاکید فراوان بر تبلیغات طوفانی و سرسامآور در اینستاگرام از سوی عوامل این سریال، چنین شبههای را بیش از پیش تقویت میکند.
#یاغی از لحاظِ کارگردانی نسبت به اثرِ اخیر و قابلاعتنای کارگردان(شنای پروانه) عقبتر، سهلانگار و تجاریست. نشانههای مشهودی که در ادامهی متن به آنها اشاره خواهد شد گواهی میدهند که کارگردان خودْ مقهورِ اثر و برخی بازیگران شده و مدام در حال خرج کردنِ بلیطهای بصری گنجاندهشده در فیلم است.
سکانسهای معرفیِ شخصیتهای جدید فیلم با اسلوموشنِ فراوان، بازیِ عجیب دوربین، بازی با اندامها، سایهها و… عملا کسرِ مهمی از یک اپیزود را هدر میدهند تا فیلمساز_در حالی که روایتِ اصلی را متوقف کرده است_در نهایتْ رضایت بدهد تا از کاراکترهای جدیدش رونمایی کند. به زبانی سادهتر کارگردان حتی پیش از مخاطبْ در بازیگرانِ انتخابیِ خویش ذوب شده است که احتمالا به علت تجربهی کوچکِ فیلمساز در خلقِ آثارِ بلند است.
فيلمساز که در اثرِ اخير خود(شنای پروانه) به واسطهی مدیوم شاتهای فراوان مورد انتقاد قرار گرفته بود، حالا در یاغی از آن سوی بام افتاده و به کرات از کلوزآپ استفاده کرده است؛ کلوزاپها و نماهای چوکر پرشمار از شخصیتهای اصلی و فرعی سریال که گاه در برخی سکانسها میتوانند یادآور ضعف در میزانسن باشند.
از آنجایی که هر حرکت دوربین باید علتی داشته باشد، دوربین در یاغی به قدری بازیگوش و ذوق زده است که انواع حرکتهای بیدلیل را تجربه می کند: استفاده افراطی از “داچ انگل” پیش از وقوع بحران یا شروع آشفتگی شخصیت، ثبت فراوان تصاویر از پشت موانع استون، درخت، پرده و…) به سبک دوربین مستندنما، نمای لوانگل در مبارزات کشتی که عملا امکان تعليق را نزد بيننده تا حد فراوانی تضعیف میکند و میتواند ناشی از عدم شناخت و شهامت در ثبت تصاویر بازتر از مبارزات ورزشی نزد کارگردان باشد.
از طرفی دیگر به نظر میرسد کارگردان به واسطهی تجربهی حداکثری فضای پایین شهر چه در مرحله زیست و چه در خلق آثار پیشین خود قدرت دراماتیزه کردن وقایع و شخصیتهای طبقهی بالای شهر رو ندارد و خود به استیلای طبقهی مذکور و ویژگیهای آن درآمده است. این دوگانگی به حدی مشهود است که میتوان گفت علاوه بر روایت منطقیتر، حتی دوربین کارگردان در سکانسهای متعلق به پایین شهر در جای درستتری قرار میگیرد و با وجود حضور تنش، خوشبختانه از آن ذوقزدگی مذکور خبری نیست. به بیانی سادهتر میتوان گفت کارگردان این اثر در ثبت تصویر طبقات پایینی جامعه کارگردانتر است و در به تصویر کشیدن و روایت شخصیتهای طبقه بالایی جامعه از جهات گوناگون ضعیف عمل میکند.
تقليد حداکثری از برخی سکانسهای متعلق به فیلمهای سینمایی جهان، ضعف در صدابرداری، افراط در اصلاح رنگ و ناهمگونی موسیقی با ریتم روایت در برخی سکانسها از دیگر مشکلاتیست که از تبدیل شدن یاغی به یک اثر کم اشتباه جلوگیری میکند.
منبع: پی.او.وی
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (3):