🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ژیل دلوز_فيلسوفِ فرانسوی_ پيش از اقدام به خودکشی، مقالهای تحت عنوان “فرسودگی” نوشت که به نوعی شرح حالِ او در آخرین روزهای زندگی بود.
دلوز_در مقالهی مذكور_در توضیحِ تفاوت میانِ “خستگی” و “فرسودگی” مینویسد: انسانِ خسته توانی برای محقق کردنِ یک امر ندارد اما انسانِ فرسوده، دیگر “هیچ نوع امکانی” برای تغییر در دست ندارد.
تعريفِ دلوز با وضعيتِ جامعهای كه در آن زندگی ميكنيم قرابتِ ترسناكی دارد. به نظر ميرسد بخشِ قابلتوجهي از جامعه به واسطهی مصائب ماندگارِ اجتماعی-سياسی، رخدادهای روزمره و سلبِ امكانِ تصويرسازی از آينده، به سرعت در مرحلهی گذار از “خستگی” به سوي “فرسودگی” است؛ نوعي انتقالِ ويرانگر كه با شكستنِ بيصدای استخوانهای جامعهی تحت فشارِ فقر، بیداد، بلاتكليفیِ اجتماعي و… رخ میدهد.
ما_در جهانِ امروزِ_تبديل به يكي از بيپناهترين ملت ها شدهايم و “بي پناهی” گاه از “خستگی” و “فرسودگی” نیز زيانبارتر است.
منبع: پی.او.وی
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (1):