🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بگذار بخوابم 2

(ثبت: 255443) بهمن 27, 1401 
بگذار بخوابم 2

بگذار بخوابم
خواب پایان زمان است
هرچند در چرخش باشد و کیلومترها , تکرار شوند
بگذار بخوابم
تحملی لبریزم
آنگاه که حقیقت را به مسلخ می برند
و هلهله ها , از حلقوم ظالم
در فضای جهالت می پیچد
بگذار بخوابم
چشمهایم پُر از ظلمت است
آنگاه که روشنی ,
به چاه ِدرد , حلقه آویز می شود
و گلوی عدالت , بریده
و چشمهای بخیل , مشک را می دَرَد
و تیغ را , به گردن بت نفس , می آویزد
بگذار بخوابم
آنگاه که حلقه های زنجیر
بر دست و پای راست قامتان , بوسه می زند
بگذار بخوابم
آنگاه که فرسنگها بیراهه و سنگلاخ
مسیر پرواز خونین بالان می شود
و شلاقها
برگرده ی اُسرا
خط ستم می کشد
و صورت طراوت , با چنگال خباثت
زخمی می شود
بگذار بخوابم
پنجره ی تفهیم بسته است
و اکسیژن ِآگاهی
در ازدهام اوهام , محو شده است
و اکنون جهل ِفراگیر
همه ی واجبات را
به تمسخر گرفته است
بی محتوایی و افزون طلبی
در صف اول , جلوه گری می کنند
و آنقدر شاخه ها پراکنده و همه گیرند
که نمی توان , فساد ریشه ها را دریافت
بگذار بخوابم
رنگهای تصنعی , دید حقیقی را کور کرده اند
و تاریکی , تنها رنگ واقعی ست
بستن پلکها , مرا به حقیقت جاری کشانده است
امروز , دیدن از ندیدن , بدتر است
برای من امروز شب است
کاش ,
حقیقت اینگونه تکه تکه نمی شد
دوباره باید , چاه ِدرد را حَفر کنم
تا بیگانه
ناله ام را نشنود.

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا