🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نیست #امید و رمق
خسته ام از تاختن
حاصل #تدبیر من
شد سپر انداختن
خاک نشینم دگر
چاره ندارم مگر
پرچم تسلیم را
تا فلک افراختن
کام دل از گلرخان
هرکه دمی بُرد ، بُرد
حاصل عمرم نشد
هیچ مگر باختن
خانه ی یغما شده
را چه به قفل و کلید
چاره ی ویرانه دل
نیست مگر ساختن
#وعده فراموش شد
در گذر سال ها
زین پس ازآن میتوان
خاطره پرداختن
روح و دل و جان و تن ،
با نفَسم میروند
آخ دل و روح و جان ،
آخ نفس آخ تن
مهدی شریفی زاده
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):