🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آغاز و پایان ..

(ثبت: 3568) اسفند 17, 1395 

بسمه تعالی

 

حرف حقّم ، از قلم  بی اختیار افتاده ام

قطره ای هستم  که از ابر بهار افتاده ام

 

از درون کوه خیزد  همّت  والای من

آب رویم   در مسیر جویبار افتاده ام

 

صفحه ی شطرنج را  پای گدا پر کرده است

شاه این ملک ام   ولی   از اعتبار افتاده ام

 

شمع بزم خوبرویانم  که با چشم ترم

اینچنین از جانفشانی  بیقرار افتاده ام

 

میوه ی خامم  که با  آزار سنگ کودکان

با هزاران زخم دل  از شاخسار افتاده ام

 

نقطه ی آغاز من با نقطه ی پایان یکی ست

مثل پرگاری  به دست روزگار افتاده ام

 

موج دریا  شمّه ی غیرت برایم می دهد

ساحلی هستم  که از دریا ، کنار افتاده ام

 

دور اندازد مرا    هر کس که بردارد  ز خاک

هسته ای هستم که در این شوره زار افتاده ام