🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ای خلق آدم واره در راهت کمند است
اینجا هزاران سامری گوساله بند است
دشمن گر از دیوار شد از در در آید
با صوت خوش با صورت خوش منظر آید
یاران به خود آیید که دشمن زیاد است
ای سروران با غفلتی سر ها به باد است
گر خواب غا لب گشت و آمد باد و باده
صد قهرمان را میکُشد یک مرد ساده
بیچارگی را چاره باید کرد ای دوست
جر نامه ها را پاره باید کرد ای دوست
کاری بکن روح صمیمیت نمیرد
بشکوه میمیرد اگر غیرت بمیرد
افسوس از سطحی نگر های مسلمان
فر یادها از قاری عاری زقرآن
افسوس از آن شاعران بی تعمل
فریاد از دیندار های درتجمل
با بچه های بوذرو مقداد و سلمان
برخیز تا غیرت بجوشد ای مسلمان
غم نامه را بگذار این غم نامه درد است
غم نا مه مال مردمان رنگ زرد است
رنگ سیه را هر نگاهی مشتری نیست
هر تاج را هر بی کلاهی مشتری نیست
وقتی دلیلی بر سزا و نا سزا نیست
با صاحب اندیشه جنگیدن روا نیست
افسرده ای را با نگاهی شاد کردی ؟
ویرانه ای را خانه ی آباد کردی؟
باید همیشه مستقیم و مرد باشی
خورشید روز و، شب، مه شبگرد باشی
پیروز آن مردی که عزمش جزم باشد
باید شعار و باورت همرزم باشد
فکر تو تاریکست روز اینجا سیاه نیست
چشم تو نابیناست در عینک گناه نیست
کاری بکن چشم دو بینت را دواکن
آیینه ی دل را بیا مطلق نما کن
زشتی مکن تا خلق زیبایت بخوانند
وارستگی کن تا که مولایت به دانند
ای کاش احسان و صمیمیت بماند
اخلاص و ایمان درگل نیّت بماند
بگذار تا برگ بهاری سبز باشد
صوت خوش و بانگ قناری سبز باشد
میسوزم از بس ناله های سرد دیدم
از بسکه مردم سوز دور از درد دیدم
وقتی تمام رنگها رنگ دگر شد
شعر تمام شاعران شعر ضررشد
روزی که شد اشعار بی بار رسالت
صدر آمدند آن شاعران بی اصالت
آنها که با کلک خطا کولاک کردند
روح تعهد را نمرده خاک کردند
تو پرچم سبز رسولالله به دوشی
زشت است گر خود را به شیطان میفروشی
نوری چرا باشی اسیر دست سایه
کوری مکن، ای آفتاب نور مایه
آتش گرفتم بسکه می بینم یخستان
آمد بهار و باز جمعی در زمستان
ای عارف حکمت گرای عشق پرواز
منشین که دنیا پرشده از فتنه پرداز
عاشق که پوچ و ساکت و خالی نباشد
ایل خطر که اهل بی حالی نباشد
آری جهان در انتظار یک قیامست
برخیز کار ایل نامردان تمام است
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):