🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 اتمسفرِ لبخندِ خنثے

(ثبت: 260314) خرداد 6, 1402 
اتمسفرِ لبخندِ خنثے

آے اے دلِ بـے ستاره
ـ خوش قواره‌ام
هیچ صورتت را در آیینہ دیده‌اے؟

زشت است براےِ تو
عاشق نشو!

ــــــــــــــــــــــ
سیّدمحمّدرضا لاهیجے
ساڪوتے. هند. دهلے‌نو
ــــــــــــــــــــــ

پ ن‌‌:

خوبان اگر ڪہ منعِ نگاهے به ما ڪنند

ما شُڪر مےڪنیــم اگر اڪتفــا ڪنند

“عالی‌جناب صامت بروجردے”

 

 

 

نظرها
  1. ــــــــــــــــ
    کامپوزیت لبخند
    ــــــــــــــــ

    خیابان شلوغ و فریادِ فالش بسیار،
    گل‌ها از آهن، جسدِ مسجمه‌ها مترسک‌نما، سروها پلاستیکی، دندانِ کاج‌ها مصنوعی، و نرده‌‌ها بجای نرده‌بانِ بالا رفتن‌ تا آنجا که باید، مساویِ نباید صف کشیده، ناگهان دود پیراهن هوا را بوسید و عصایی عصبانی از اتوبوس پیاده شد و داد زد آی مردم! اکسیژن با کلاغ برادرست، زغال با ابریشم یکی‌ست، روزِ برفی را مدادِ مشکی کش داده، وَ سپید با سیاه برابرست!

    فریاد زد آی مردم! باور کنید اتوبوس نام جدیدِ گاوآهن است، باور ندارید شعرِ سیاهم را بخوانید حکمِ سپید را دارد، قسم به بیسکویتِ مادر به قولِ مادام هیس قبل از دیدنِ روشِ بُرشِ نافم شاعر به دنیا آمدم، می‌فهمید شاعر، شاعر آنهم ده کیلومتر شاعر سپید!

  2. سلام

    جناب بهمنی در مصاحبه‌ای می‌فرمودند که ما هیچ‌کدام شاعر نیستیم همانطور که بزاز را بزاز گفتند و خراز را خراز ما را نیز شاعر خطاب کردند و این از سر شاعر بودن ما نیست!

    ولی این سخن نافی این حرف نیست که

    “نه هر که سر بتراشد قلندری داند”

    قرار نیست بدونِ دانستن مرامنامه سپید هرچه دوست داریم بنویسیم و به خوردِ خلق‌الله دهیم و ادا و ادعایِ

    “من آنم که رستم بود پهلوان”

    در آوریم!

    چطور یک هجا در منظوم پس و پیش یا کم باشد واویلا می‌شود ولی اگر سپید را سیاه بنویسیم آب از آب تکان نمی‌خورد، بنده بعد بیست سال در سپید قدم زدن و پنج سال تحقیق جامع کردن در سپید آنهم تحقیقی میدانی و جهانی دقیق می‌دانم سپید چیست و نیاز به افاضهٔ فضل هر کسی ندارم، بیش از استاد وندادیان نمی‌دانند که هرچه را از سپید نمی‌دانند به بنده نسبت می‌دهند!

    شرایط کنونی سپید مثل جریانِ ترانه در یکی دو دهه اخیر شده وقتی هرکه، از خودِ خوانندگان گرفته تا سایرین تا فکر کرد کوچک قریحه‌ٔ ترانگی دارد بدونِ دانشِ موسیقیایی و بلد بودن لم ترانه‌سرایی به اینکار شاق وارد شد نتیجه‌ای نداشت جز مشتی حرف‌های دم دستی عشقولانهٔ پاکتی ساندویچی و عوض شدن ذائقه جمعی جامعه، یکروز امثال کریم فکور‌ و جنتی عطایی و… ترانه‌هایی ماندگار گفتند و مردم آن روزگار حظ کردند و ما هم حظ و بهره‌مند شدیم، اما حالا چند نفر ترانه سرای به اخص کلام ترانه سرا داریم، یک سر زدن به آرشیو دو دهه اخیر مشخص می‌کند حرف بنده درست است یا غلط، باید در انبارِ کاه دنبالِ سوزن بگردیم تا مثلاً یک حسین صفا و افشین یداللهی خدا بیامرز را بینِ اینهمه جماعت که ادعایِ ترانه سرایی دارند بجوریم!

    وقتی یک رفتار بد یا غلط و اشتباه حال هر چه می‌خواهد باشد در جامعه رو به ازدیاد بگذارد قبحش کم کم می‌ریزد و بد و غلط و اشتباه می‌شوند عندِ درستی و صحّت و وجیه و زیبا!

    حالا در مورد ترانه و شعر سپید هم همین جریان پیش آمده است!

    از بس بد گفتند و بد می‌گویند
    دیگر بدنویسی انگار شده عندِ مطلب و کم کم انگشتِ اتهام به سمت و سویِ خوب و اندک افراد خوب‌گو گرفته می‌‌شود!

    خیلی از افراد فکر می‌کنند سپید این است که عشقولانه‌ای را خط خط و سطر سطر کنند و شعرِ سپید اصلاً قوانینِ مدنی و مرامنامگی ندارد، متأسفانه وقتی این حرکت در تعدّد و تعدادِ بسیار قرار گرفته و ادامه نیز دارد نتیجه‌اش شده ورود هر چیز لاجانی به اسمِ سپید به بدنهٔ مقدّسِ ادبیات و از سمتی عوض کردن ذائقه جمعی و گذاشتنِ آدرسِ غلط در دهانِ از محافل ادبیِ حقیقی و مجازی گرفته تا کتاب‌ها و غیره و غیره!