🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ماه فهمیده امشب اینجایی، رفته از آسمان و جیم زده
روی ویترینِ کهکشان را ابر پرده ی مشکیِ ضخیم زده
ماهِ من سبزه زارِ گیسو را روی صحرای سینه افکنده
گونه را سرخِ آتشین کرده و به لبها رُژِ حجیم زده
جلوه ی تازه ای به لبخندش داده برقِ نگینِ نصب شده-
در فضاهای خالیِ بینِ دّرِ دندانهای سیم زده
به تعالی رسانده بی پرده ، پره ی بینیِ بلورین را
دست بر کارِ رفع ایراد از خلقتِ خالقِ رحیم زده
*
تختِ خوابم کنار پنجره است سیب سرخ و انار می چینم
از نگاهِ لطیف و مغرورِ این پرستارهای بیم زده
… و پرستار را بغل کردم چون شبیه تو بود لبخندش
چونکه مثلِ تو پشتِ گوشش را تتوی بستنیِ کیم زده
*
تابلوی کنار تختم را یک پرستارِ مرد آورده …
بخشِ اعصاب زیر اسمم را ” مشکلِ روحی وَخیم ” زده !
مهدی صادقی مود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):