🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نقاش
پاییز را می کشید، با برگ های سبز
و هنوز
چشمانِ آواره یِ من
گرسنه ی ِ نگاهت بود
در گرگ و میشیِ هوایِ سردِ زمستان
آن جا که کلاغ ها
نشسته اند
روی شاخه های ِ برف دیده
و آرزویشان
دیدنِ دوباره ی توست
در حالی که
اشک هایم
گریزِ تازه ای دارند
روی ته ریشِ یخ بسته یِ نگاهم، از نیامدنت!
اما
نمی دانند
عطر نفس هایت
نفوذ کرده در رگ هایم
و مرا
گرم نگه می دارد…
محمدرضانعمت پور
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
آبان 8, 1398
🌺🌸🌺🌸🌺
پاسخ
آبان 8, 1398
درود بر شما
همراهی ات ارزشمند است برایم
در پناه حق
پاسخ
آبان 8, 1398
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 8, 1398
درود بر شما
خیلی خوش آمدید و خوشحالم کردید
شادزی
پاسخ
آبان 8, 1398
بسیارزیبا🍃🌺🍀
پاسخ
آبان 8, 1398
درود بر شما
نگاه شما زیباست
ممنون نگاه پر مهرتان هستم
در پناه حق
پاسخ
آبان 8, 1398
درود
بر شما
و
دستمریزاد
پاسخ
آبان 9, 1398
درودها
از حضور
و نظر ارجمندتان سپاسگزارم
شادزی
پاسخ
بستن فرم