ایوان مدائن را آیینهٔ عبرت دان

 دستتان را می بوسم استاد صادقی گرامی.

احسنت…بسیار شیرین بیان کردید و تلخی موضوع را با چاشنی طنزی که بسیار به اندازه استفاده کرده اید، به مذاق خواننده مطبوع فرموده اید.

بیان موضوعاتی از این دست راه رفتن بر لبه تیغ است و شما استاد گرن قدر بخوبی از عهده آن بر آمده اید.بگویید و بگوییم و همصدا شویم بلکه شرم از خدا کنند و بیش از این خون خلق را در شبشه نکنند.

سلام و عرض ادب

استاد شعرتون خیلی عالی بود

درد جامعه رو به خوبی به تصویر کشیدید

براتون آرزوی موفقیت دارم

+ استاد اجازه هست توی توییتر با اسم خودتون شعرتون رو به اشتراک بگذارم؟

درودها دوست خوبم جناب صادقی مود عزیز ؛

دیدند که محتاجِ یک لقمه یِ نان هستیم ؛

آغشته به خون کردند آن لقمه یِ نان را هم !!!

عالیست گرانقدر …

لذت بردم …

سلام و عرض ادب استاد صادقی عزیز

بسیار زیبا و ارزشمند قلم زده اید

ان شاالله به لطف و یاری خداوند منان مشکلات و معضلات در جامعه اسلامیمان ریشه کن گردد که اگر خدا بخواهد حتماً چنین خواهد شد 

درودها بر شما گرامی

شعر بسیار زیبا خواندم

قلمتان سبز

درودها جناب صادقی مود عزیز

درود استاد صادقی بزرگوار

عالی بود

دست مریزاد

و چه زیبا این همه تلخی را سرودید

همواره تندرست و نویسا باشید

ما دیر اومدیم دزد زمانه قافله را می زد

ما سیر اومدیم .گشنه نبود که به دنیا می زد

سلام و درود استاد خوبم

الهی همه ی ما جانداران دوپا

سیر باشید به مهر نگاه ش

وگرنه دزد دزدان جان خواهیم شد 

بسیار زیبا بود استادم دلتون سبز باد چشمه شعرتان جوشان