🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
رفتی دل ِ من خسته ز غم ها شده برگرد
در باور ِ من ولوله بر پا شده بر گرد
گفتی که شبی بار ِ سفر بسته می آیی
تصویر ِ تو در آینه پیدا شده برگرد
ابری شده هر خاطره ای در دل ِ تنگم
تکرار ِزمان سایه ی فردا شده برگرد
میگیره نفس در نفسم وقت ِ جدایی
بر لب همه دم ذکرِ خدایا شده بر گرد
دارد دل ِمن بغض ِنگاهی که بدر ماند
بی حوصله دل از من واز ما شده برگرد
سجاّده ی چشمان ِ مرا پا نگذاری
آتشکده این دیده ی دریا شده برگرد
هرگز نپذیرد دل ِ من رسم ِجدایی
دنیای طلا غرق ِ معمّا شده بر گرد
طلعت خیاط پیشه (طلای کرمانی)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
شهریور 23, 1396
پاسخ
شهریور 25, 1396
پاسخ
شهریور 25, 1396
درود بر استاد گرامی بان خیاط پیشه ی ارجمند
عالی سرودید
پاسخ
شهریور 25, 1396
درود بانو
زیبا سرودید
موفق باشید
پاسخ
بستن فرم