🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
غمگینم
اما عکس هایم، هنوز لبخند میزنند…
و این شعر
سندی است از دلتنگی هایم
در این شب های بی پایان
ماه من!
بانوی مهربانم
تو را با تمام خویش،
دوست دارم
تو تنها مضمونِ
عاشقانه های جهان هستی
ای دلیل بهارهای هر ساله
ای سبزِ پر طراوت
ای آب، آفتاب، ای خاک!
زندگی،
لای انگشت هایِ تو پیچیده
و پرندگان عاشق،
بر شانه های تو آواز میخوانند
اما افسوس
اینجا،
هیچ چیز از آن من نیست
جز نبودنت!
حیف دلتنگی زبان ندارد
تا بگوید تو را،
دوری ات چه ها بر سرم آورده
و کاش تو شاعر بودی
شعر می خواندی!
میدانی؟
شعر به قافیه نیست
بغض است انباشه،
درون گلو!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
آبان 18, 1398
زیباست و حزین
درودها جناب فلاحی گرامی قدر🌺
پاسخ
آبان 19, 1398
درود
سپاسگذارم
سپاس از حضورتان🙏🙏🙏
پاسخ
آبان 18, 1398
درودها👏👏👏👏🍃🍃❤️❤️
پاسخ
آبان 19, 1398
سپاستان
🌹🌷🌺🌸در پناه خدا
پاسخ
آبان 18, 1398
” هیچ چیز از آن من نیست
جز نبودنت! ”
سپاس از اشتراک گذاری آقای فلاحی
قلمتان همواره سبز
مانا باشید به مهر💐🙏
پاسخ
آبان 19, 1398
درودتان
ممنون از شما
🙏🙏🙏🙏سپاس از حضورتان🙏🙏🙏🙏شادکام باشید
پاسخ
آبان 18, 1398
عالی است
دلمریزاد اسناد فلاحی عزیز
پاسخ
آبان 19, 1398
درود استتد زمانیان
ممنون از شما
🙏🙏🙏🙏🙏شادکام باشید
پاسخ
بستن فرم