🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
درشتاندامِ نازکدل
عزیزِ خوب و خوشقلبم
تو را من دوست میدارم
چنان که غنچه را شبنم
کَمَت میبینم اما در
دل و جان و تنم هستی
تو چون روحالقدس جاری
شدی در پیکرم کمکم
تفاوت گرچه بسیار است
به ظاهر بین تو با من
ولی در مهربانی خو
گرفتیم از گل مریم
چه غم گر من سر خود را
نبینم روی زانویت
از آن مهرانه ما را بس
همین بارانهی نمنم
بداهه میشود الهامُ
من میخوانمش با تو
ببین دیوان شعرم را
به پایت ای بت اعظم
چه باک ار وزن شعر من
بیفتد پای دلداری
که من لبتشنه میبینم
لبش را چشمهی زمزم
نگاری ساده و صافُ
صمیمی و خیالانگیز
هم او که مهر سیمایش
بَرَد ازجسم و جانم، غم
سر پایان ندارد این
بداهه از هواخواهی
هوا اینجا پس است، اما
هنوزم دوستت دارم
دو دستم میرود اما
دل و پاهای من مانده
هنوزم زیر طوفان
نگاهت، ای بنیآدم
شبت خوش نازنین من
دلت از درد و غم عاری
قنوت امشبم این بود
نگردد از تو مویی کم
#کیوان_امیری_فر
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (13):
مرداد 4, 1401
سلام
بداهه میشود الها
م و من میخوانمش با تو
میم الهام به مصرع بعد منتقل می شود در شعر عرب مرسوم است ولی در فارسی نمی دانم چقدر این کار مجاز است
پاسخ
مرداد 4, 1401
احسنت بر شما
بسیار زیبا و پر شور سروده اید
در پناه عشق خدا بدرخشید.
🙏🌺🌺🌺
پاسخ
مرداد 4, 1401
عرض درود و ادب بانوی گرانقدر
سپاسگزار نگاه مهربانتان هستم
سلامت و دلشاد باشید
پاسخ
مرداد 4, 1401
سلام و درود
شیرین سخن مازندرانی
پاسخ
مرداد 4, 1401
درود بر شما ارجمند مهربان
مهرت رو سپاس گرامی جان
پاسخ
مرداد 5, 1401
درود برشما جناب امیری فر گرامی
زیبا بود قلمتون نویسا 🌺🌺❤❤
پاسخ
مرداد 5, 1401
💐🌸🌹💐🌸🌹💐
پاسخ
بستن فرم