بوی باران در مرداد

سینه ریز آسمان
زیر پیراهن نازک ابر
مرا یاد تو می اندازد
👏👏👏
به غم بگو
به سلامت!
تو
کار خود کردی…
من ام که باید از این پس
تو را بهانه کنم…..
🌹

سلام و درود

بسیار زیباست
و ترکیب زیر پیراهن نازک ابر تا ابد از امیر عزیزم خواهد بود.

در پناه خدا 🌿👏👏👏👏🌿

خیلی زیبا بود سروده تان جناب جلالی
درودتان باد🌺

سلام جناب جلالی
یکی از آثار خوب شما بود.شش سطر ابتدایی دعوت به یک معنا می نمود با یک آهنگ خیلی هم زیبا بود. در ادامه وزن و زبان شعری تعییر می کند به نظرم چنانچه آهنگ می ماند چیزی از ابتدا مانده بود و در ادامه یک شاهکار داریم :
به شب نگاه کن
سینه ریز آسمان
زیر پیراهن نازک ابر
مرا یاد تو می اندازد
که در بین اشعار خود شما هم چنین تعابیری کم یاب است .البته آقای جلالی ما نسبت به افکار هم شناخت نسبی پیدا کردیم و شما می دانید اگر مطلبی از ذهن من می گذرد و بیان میکنم صادقانه می خواهم انعکاس شعر را در دل به شما نشان دهم که از این دریچه شما تاثیر در مخاطب را بدانید ….ولاغیر ………..البته ای کاش این سایت نظر خصوصی داشت که راحتر می توانستیم تبادل نظر داشته باشیم …………موفق باشید…………🌹🌹🌹🌹🌹🌹

جناب سعیدی عزیز ، قبل از هر چیز این را باید بگویم که از نوع نگاه شما به آثار دیگر دوستان و خود بنده حقیر ، بسیار خوشم می آید . ساده و صادقانه حرف می زنید. صیقلی و شفاف نگاه می کنید. و باید این نکته را هم اضافه کنم که نوشته های من دقیقا مانند حرف زدنم ، بدون تلاش برای چینش است. من هر آنچه که احساس می کنم را می نویسم. گاهی آهنگ دارد و گاهی ندارد. گاهی تند است و گاهی آهسته . یعنی نوشته های من معمولا دو و یا سه بخش و حتی بیشتر دارد. هر بخش ریتم خاص خود را دارد. البته دوستان قدیم من می دانند که بنده نوشته هایم را به هیچ وجه مهندسی نمی کنم. هر آنچه که می آید، همان را روی کاغذ می آورم. زیرا معتقدم که نوشته هر کسی ، احساسی است که به یک موضوع در یک زمان و مکان خاص دارد. گاهی در حین خواب ، گاهی در حال غذا خوردن و گاهی در حال دویدن و … یکسری حرف ها می آید که احساس می کنم باید بنویسم. و می نویسم. البته بنده هم با نظر شما کاملا موافقم و ای کاش که امکان درج نظر خصوصی وجود داشت تا می توانستیم آنچه که در ذهن و دلمان می گذرد را نسبت به هر آنچه که می خوانیم بازگو کنیم. بنده حقیر ، همراهی و حضور شما دوست عزیز را بسیار مغتنم می دانم و قدردان آن هستم. درود بر شما

“به شب نگاه کن
سینه ریز آسمان
زیر پیراهن نازک ابر
مرا یاد تو می اندازد
چرا سحر زیر پنجره من
کوله بارش را زمین نمی گذارد”.

بسیار عالی درودها برشما جناب جلالی عزیز
قلمتون ماندگار
برقرار باشید