🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 جام و جان

(ثبت: 490) دی 13, 1394 

سال ها طی شد که دل دادم , قراری جان گرفت

وعده ی  دیدارمان  آمد , ولی  توفان  گرفت

خون شد این مدت ز انگشتان بی روحم چکید

خون ندارد هرکه این دلشوره را آسان گرفت

شد  کویری مدتی  ذهنم  و  پاییز  دلم

انتقامی سخت از گرمای تابستان گرفت

جان بلبل مدتی می سوخت گل بی اعتنا

این تلافی را ز گلها قمصر کاشان گرفت

فرق جام و جان عزیز من نمی دانی که چیست

من ز دنیا جام و دنیا از عزیزم جان گرفت