🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 داستان عاشقی ما

(ثبت: 2840) آبان 29, 1395 

عزيز دلرباي  من كجايي

تو را از عمق جانم مي پرستم

به تو من عاشقستم همچناني

–––ولو در پله های آخرستم 

 

اگر چه گشته باشم عالم دهر

و يا در فهم و حكمت شهره شهر

ندارم دلخوشي چون تو نباشي

برايم زندگي جامي است از زهر

–––

حكيم و عارف ار چه نام گردم

به فضل استاد خاص و عام گردم

ندارد ارزشي اين ها برايم

كه من در عاشقی ناكام گردم

–––

شوم مشهور اگر در راز داني

بدانم هر چه اسرار نهاني

کنار من تو اما گر نباشي

نمي ارزد برايم زندگاني

–––

تو داني راست مي گويم خدايا

نمی خواهم من از تو مال دنيا

بگیر از من هرآنچه داده اي لیک

نصیبم کن الهی وصل او را

–––

تو معشوق مرا دادي نشانم

به او پيوند كردي روح و جانم

و از من آخرش او را گرفتي

فراقش سوخت مغز استخوانم

–––

به هم وقتي كه مي داديم دستي

لبالب مي شديم از شور و مستي

برايم زندگاني مي شد آسان

و لذت بخش مي گرديد هستي

–––

صداي او كه مي آمد به گوشم

به دنبال صدا مي رفت هوشم

وجودم پر تمنّا مي شد هر چند

كه مي ديدي به ظاهر من خموشم 

–––

تو گويي مژده باغ بهشت است

به من چون وعده ديدار مي داد

من از ديدار او جان مي گرفتم

به من شور و شعف بسيار مي داد

–––

دو تا عاشق چنان زوج كبوتر

به گلگشتي كه مي رفتيم با هم

به همراه نگاهي با تبسّم

سخن ناگفته مي كرديم با هم

–––

تمنّاي مرا سربسته مي داد

كه از او داشتم من گاهگاهي

چه او مي خواند اعماق دلم را

بدون گفت و گو با يك نگاهي

–––

… و اين بود داستان عاشقي ما …

20/ 6/ 1385 خراسان 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. طلعت خیاط پیشه

    آبان 30, 1395

    احسنت بر استاد پژوهنده  ارجمند

    قلم شعله ورتان را دوست دارم.

    درود بر شما

    • ممنونم سرکارخانم طلعت پیشه گرامی،

      بله، بقول حافظ:

      عشقت رسد بفریاد ارخود بسان حافظ

      قرآن زبر بخوانی با چارده روایت،

      اینهابسان خاکسترهای یک قصرند، قصر آرزو.????????????