🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 داغنامه …..

(ثبت: 823) بهمن 27, 1394 

شاعری در قلمرو غمهاش ، دفـــن کرده ست مرده شادی را

قــــاری بـــد صـدایی آنسوتر ، منتظر مانـده خرده شادی را

تـــاجـــر نـــاکــس رباخواری ، عافیت خـــواه مردم آزاری

لنگ لنگان به حجره اش برده ، مثل خر روی گرده شادی را

عارفی گشنه ، تشنه ، آواره ، با دل و کفـــش و جامه ی پاره

در نوانخانه ، خستـــه ، بیچـــاره ، به یتیمی سپرده شادی را

سفره ی مادری به نکبت شهر ، پهن گشته شبانه با نان قهر

پیش هر بچّه کاسه ای خالی ، که از آن غم سترده شادی را

پـــدر خـــانـــواده در بستر ، در گلو بغض ، مانده تا دیگر

با چه رویی به بچّه ها گوید ، لــولــویـی باز برده شادی را

حاجی داغ روی پیشــــانی ، رفته بعد از عشــــاء ، پنهانی

در کنــــار عیال صیغه ایش ، زیر دندان فشرده شادی را

پیش دلالهای جوراجور ، این که پایش رسیده تا لب گور

تاکه شیرین شودمعامله جور، سکّه داده شمرده شادی را

مست و پاتیل نفس امّــــاره ، بدتر از قح… های بدکاره

نه که یک باره بلکه صدباره ،کرده قی بازخورده شادی را.