🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 در سال های پختگی …

(ثبت: 212116) تیر 28, 1398 

دست ها را تکان نده دختر
این که می خوانَمَت؛ ترانه که نیست
متنِ اخبارِ… (سر به درد آور!)
جای “رقصی در این میانه” که نیست

روزنامه: پر از وقایع تلخ
روزنامه: پر از حوادثِ بعد
راست، چپ، شیطنت؛ سیاست ها
چون نگاهِ تو؛ صادقانه که نیست

خوش به حالت که شاد می رقصی
در افول و تنازعِ این عصر
دل نَبَر دخترک. مرا کُشتی!
شعر من، شعرِعاشقانه که نیست

بغض کردی چرا از این حرفم؟
شبنمِ پاکِ اشکِ مژگانت
غسلِ تعمید می دهد من را
این گناهانِ جاودانه که نیست

کور سو – تیییتر های هر دو جناح
غرب و شرقِ نگاهِ تو، خورشید
می دمد نوری از فراستِ دل
برترازعشقِ بیکرانه که –
نیست؛
جز به آهنگِ دستِ کوچک ِتو
چون که محکم گرفته انگشتم

… اتِّصالِ تمام ِآدمهاست …
این فقط حس ّ ِمادرانه که نیست

#فریبا_نوری
# بیست و هفتم تیر ماه نود و هشت

 

 

نقدها
  1. اکبر رشنو

    تیر 28, 1398

    سلام
    بر
    شما
    در باره شعر ویرایش شده
    چیزی یعنی : “کیفییتی محسوس” افزون شده
    و موثرترست این تم غمگن
    و همراه صمیمیتی بیشتر از قبل و سروده ی پیشینست
    کنایت چند و جهی که بیس مسایل گوناگون بود و موجب بغض بلند در کنایتی که در همه ی سروده جاری بود در صمیمییتی مادرانه خیلی بالاتر از عشق بیان می شد ویا به تعبیر درستر منتقل
    می شد از حسّ به حسّ و واژه کمتر از لحن و موسیقای کلام نقش داشت
    و بقولی و صییتی بود سیاسی اجتماعی و بیشتر اجتماعی با زبان احساسی بیشتر ین
    و این حس و لحن تمامت شعر را “مهربانی و مسوولییت ” را توامان مو فق منتقل می کرد

    و باقی شایستگی های شعر در جای خود باقیست

    دستمریزاد و با ارادت:🌺🌺🌺

    • فریبا نوری

      تیر 28, 1398

      سلام استاد گرانقدر و ارجمندم
      ممنونم از لطف و محبت شما
      و خوشحالم از دریافت نقد و نظرتان بر این شعر و مقایسه اش با شعر قبلی. نکاتی که اشاره کردین نکات مهمی بودن برای من که نگاه و نظر اساتید رو بدونم در موردشون.
      با هم ممنونم
      زنده و پاینده باشید

      🌹🌹🌹

  2. میرزایی

    تیر 28, 1398

    سلام فریبای عزیزم
    ترجیح میدهم هر دو شعر را جدا از هم ببینم . شعر قبلی شیرینی و طراوت را در بند بند اش به رقص در می آورد چون نوری که در میان امواج به خروش در می آیند . این خروش هست ولی اتصال عشق والاتر است و صدای غم انگیز خروش شنیده نمیشود.

    در این شعر خروش قویتر است گرچه عشق هست ولی گریه های امواج شنیده میشود ….البته که امید زنده است ولی ترس غرق شدن هم هست….گناه گرچه بزرگ نیست ولی هست….
    در هر دو شعر زندگی برتر از عشق است چرا که زندگی یعنی سیالیت و جریان داشتن…چون اتصالی که رخ میدهد و امواجی که به خروش می ایند

    • فریبا نوری

      تیر 28, 1398

      سلام مهدیه میرزایی عزیزم
      سپاس از حضورت در بخش نقد
      و ممنونم از دریافت نگاه و نظر و نقدت به هر یک از دو شعر
      که نکات یاد شده برایم بسیار مهم بود
      🌹🌹🌹

نظرها 26 
  1. علی معصومی

    تیر 28, 1398

    درود و عرض ادب و احترام
    بانو نوری ارجمند
    استاد من
    شعر زیبایی است که در لفافه ای از عاطفه،
    نگرانی های آینده برای نسل بعدی را در موضوعی اجتماعی در بر دارد.
    جامعه به این هشدارها نیاز دارد

    🌹🌹🌹
    خامه ی کلک ات طراوت می دهد اوراق را
    در پناه خدا

    • فریبا نوری

      تیر 28, 1398

      سلام استاد گرانقدرم
      سپاس از لطف حضورتون و ممنونم از دریافت نظر و نگاهتون به این شعر
      بی نهایت ممنونم 🌹🌹🌹

  2. سلام و درود بر بانوی فرزانه

    شعری متفکرانه از زمان حال

    به دل گفتم چو میدانی گناهت بس

    به زیر پتک سندانی گناهت بس

    ز غم داری سرودی خوش بخوان از درد

    تو نالان هم که خندانی گناهت بس

    حق یارتان باد

    💐🌺💐🌺💐🌺💐

    • فریبا نوری

      تیر 28, 1398

      سلام استاد ارجمند و گرانقدرم
      خوشحالم از حضور پرمهرتون و ممنونم از دریافت نظر و نگاه و شعر زیباتون
      همچنین حضورتون رو در سایت خوش آمد می گم و مطمئنم که این حضور پر از مهر و فرزانگی بسیار مثبت و تاثیر گذار خواهد بود. 🌹🌹🌹

  3. مهتاب دوستان

    تیر 28, 1398

    سلام بانو نوری عزیز. هردوشعر زیبا هستن ولی من این رو بیشتر پسندیدم. چه از لحاظ دریافت حسی چه مفهومی بهتر روم اثر داشت.اگرچه اون شعر لطیف تر بود. اینجا مثلا دختر رو با خود لفظ دختر یا دخترک صدا میکنه و معمولا این نوع صدازدن وقتی بکار میره که مادر حوصله ابراز محبت بیشتر نداره و از چیزی ناراحته که اینجا مشخصه بطور خاص از چه وضعیت اجتماعی دلخوره و این نشاط دخترشو موقت میدونه احتمالا و میدونه از نادانی و نداشتن تجربه در مواجهه با دنیای بیرونیه و یجورایی داره نصیحتش میکنه اما در عین حال حسرت این حس بخواب رفته خودش رو هم میخوره و حتی این غم درونی خودشو برای همه مردمش میدونه. گویی مادر همه ست و مادر هم غمخوار و نگران. درود بیکران بر اندیشه و قلم بی نظیر زیبا و نکته سنج تان🌷🌺🌸🌹💐

    • فریبا نوری

      تیر 28, 1398

      سلام ممنونم مهتاب دوستان عزیز . دریافت حس و دریافت و نگاه و نظرت برایم بسیار مهم بود. ممنونم که به اشتراک گذاشتی
      🌹🌷🌺🌸🌹

  4. طارق خراسانی

    تیر 28, 1398

    سلام و درود
    شعر قبلی شما را نگاه کردم دیدم تاریخ آن 16 تیر ماه نبود.
    این شعر زیبای تان حالت ترجیع بند را دارد تا چهارپاره
    بنظر من تمام بندها مسلسل وار آمده اند تا این شاه بند را ارائه دهند یا خلق کنند:

    جز به آهنگِ دستِ کوچک ِتو
    چون که محکم گرفته انگشتم
    … اتِّصالِ تمام ِآدمهاست …
    این فقط حس ّ ِمادرانه که نیست

    خیلی این بیت وسیع است
    حجمش را نمی توانم با چیزی بسنجم
    بیاد شعر زنده یاد یغما، خشتمال نیشابوری افتادم که فرموده است:

    تنم در وسعت دنیای پهناور نمی گنجد
    روان سرکشم در قالب پیکر نمی گنجد.

    در پناه خدا شاد زی🌿👏👏👏👏👏🌿

    • فریبا نوری

      تیر 28, 1398

      سلام استاد گرامی ام
      چرا تاریخ سرودن آن شعر شانزدهم تیرماه است و ذیل شعر درج شده اما انتشارش در این سایت هفدهم بوده
      و بسیار خوشحال و ممنونم از دریافت نظر و نگاه گرامی تان به بند آخر. خوشحال از این نظر که جان مایه ی نهایی آن چه می خواستم انگار انتقال پیدا کرده در شعر . و این خوشحالم می کند. در مورد قالب دوستانی در کانال تلگرامی ام ذکر کردند غزل است و چهار پاره نیست و شما هم الان فرمودید که تسلسل بندها می تواند به ترجیع بند نزدیک باشد. خب فکر می کنم نتیجه ی اول این است که چهارپاره نیست . حال این که قالب دقیقا چیست شاید اصلا شعر نیاز داشته باشد و ویرایش شود تا در یک قالب مشخص قرار بگیرد. ممنونم از این که لطف کرده و نظر و نقدان را نوشتید.
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  5. درودها بانو نوری گرامی
    بی اغراق همه آثارتان خواندنی و تامل بر انگیزند.
    شما شاعری هستید که شعر و هنر با همه جذابیت هایشان، وسیله اند برای انتقال مفاهیم والای انسانی.و نه مانند برخی شاعران… هدف!.
    لطفا افتخار انتشار اشعار آموزنده تان را در انوشا(انجمن نویسندگان و شاعران ایران) در بلاگفا از ما دریغ نفرمایید.
    سپاس از مهرتان
    بمانید

    • فریبا نوری

      تیر 29, 1398

      سلام جناب زمانیان گرانقدر
      ممنونم از لطف حضورتون
      کلام شما نشان دهنده ی تفکر شما در آن انجمن است و حضور این تفکر مرا خوشحال می کند
      در اولین فرصت ممکن به آن سر خواهم زد چون به هر روی عضویت در هر گروه و انجمنی مسئولیت حضور و همکاری را ایجاب می کند و باید زمانی باشد که من بتوانم این حضور را داشته باشم. باز هم ممنوم 🌹🌹🌹

      • رضا زمانیان قوژدی

        مرداد 10, 1398

        درود بیکران بر شما بانوی فرهیخته که اینگونه مسئولانه به مسائل می نگرید.هر زمان افتخار دادید، کافیست کامنتی حاوی نام کاربری و رمز عبور دلخواه خود را در پست اطلاعیه بفرستید تا بانو رنگین کمان، مدیر محترم انوشا ترتیب کار را بدهند.
        نگرشتان واقعا زیباست.

  6. محمدعلی رضاپور

    تیر 28, 1398

    درودتان، احسنت🌹🌹🌹

  7. امیر جلالی

    تیر 29, 1398

    من هنوز موفق به خواندن آن یکی اثر شما نشده ام اما این اثر که خواندم و مضمون اجتماعی داشت و با احساس گره محکمی خورده بود. سمبل پاکی و قداست و صداقت را در دختری دیدم که مخاطب شما بود و آن هم به گمانم جان وطن بود و پاکی یک زن… به برخی از مسائل بی پروا موجه شدید و در کل زیبا بود و در ذهن ماندگار… درود بر شما

  8. آرزو نوری

    تیر 29, 1398

    سلام و عرض ادب
    خیلی خوب بود.

    • فریبا نوری

      تیر 29, 1398

      سلام بانوی نازنین
      یکی از بهترین سپید سرایان سایت
      هنگام انتشار این شعر در این سایت کمی نگران بودم روزنامه نگاران نازنین و عزیزی چون شما از این شعر دلخور نشوند ولی
      فکر کردم به هر روی هر سخنی که ناخوداگاه در شعر ی انعکاس پیدا می کند حتما نگرش لا اقل بخشی از جامعه را در خود دارد و توجه به آن حائز اهمیت است ….البته به لحاظ شعری فکر می کنم شعر نیازمند بازنگری هایی باشد
      خوشحال و ممنونم از لطف حضورتان.

  9. جواد مهدی پور

    تیر 29, 1398

    سلام و عرض ادب محضرتان استاد گرامی بانو نوری

    زیبا ست

    قالب شعر بیشتر به ترجیع بند و مسمط نزدیک است ( ولی هیچکدام نیست ) . همانطور که اشاره فرمودید با اندک ویرایش در یکی از قالب های مذکور ، زیباتر هم خواهد شد .

    اینجانب شخصا از محضرتان بهره مند می شوم و می آموزم

    از محتوای نغز و فاخری برخودار است اثر گران ارزشتان

    قلم توانمند شما همواره قابل تحسین ست

    آثار زیبایتان نیز همیشه قابل ترحیب .

    سر بلند باشید به مهر

    درود هااااااااااا استاد گرانقدرم

    💐💐💐💐💐💐💐🌿🍃🙏👏👏👏🌺🌸

    • فریبا نوری

      تیر 29, 1398

      سلام دکتر مهدی پور گرانقدر
      سپاس از لطف حضورتان
      و ممنونم که نظرتان را درباره ی قالب اعلام فرمودید . به نظرم همین طور است شاید قرار گرفتن در یک قالب مشخص به این شعر نا آرام کمی آرامش ببخشد.
      خوشحالم که شعر را دوست داشتین
      🌹🌹🌹🌹

  10. مسیحا یاری

    تیر 29, 1398

    سلام استاد ….به نظر بنده اصلا بیایید این شعر و ان شعر را کنار بگذاریم به قول معرف انسان هر یازده ثانیه تغییرات شگرفی در وجودش انجام میگیرد .به نظرم هیچ حسی تکرار شدنی نیست اینکه احساس ما تنها با کلماتی که قبلا و اکنون نوشتیم پیشینه ای گرفته باشد و یا الهامی باشد دلیل نمیشود که حس .تفکر .حتی حال جسمی و ذهنی ووووو در یک حد ساکن باشند شعر قبلی را ندیدم پس ترجیح می دهم در مورد این شعر صحبت کنم .شعر در عصر اهن و خشونت و اتم چنان شروع انقلاب گونه ای داشت که ملاحت و صفای واژه ها هر خواننده ای را مجاب به دنبال کردنش میکرد … دخترکی که فارغ از هر گونه مشکل و رنجی حتی به بیان اخبار و خواندن واقعیاتی تلخ دست تکان میدهد مرا یاد ارزوی فروغ میاندازد که آی هفت سالگی من کجایی ….وقتی که بزرگترین مشکلم تکلیف مشق فردا بود …… شاعر با استفاده از خلوص دخترک در حقیقت همه را فریب میدهد تا به حرفهایی که هیچ کس حوصله شنیدنش را ندارند گوش دهند یعنی مخاطب دچار همزاد پنداری قوی با دخترک قصه میشود تنها ایراد شعر اینه که عمدا تموم شده یعنی شعر خودش میگه مرا بسرای ولی شاعر با اوردن بند آخر دهان شعر را میبندد …همین

    • فریبا نوری

      تیر 29, 1398

      سلام ممنونم مطلبی که در ابتدای کامنتتان نوشتین برایم جالب و آموزنده بود. همین طور ممنونم از نگاه تحلیلی تان به شعر . و نقدتان بر این که شعر می خواست ادامه پیدا کند و من دهانش را به زور بستم که نقد دقیقی بود 👏🙏🌹

  11. مسیحا یاری

    تیر 29, 1398

    تا به گودکی تان (معصومیت)برنگردید درهای ملکوت به رویتان باز نخواهد شد …مسیح

  12. مسیحا یاری

    تیر 29, 1398

    سلام خودتون اومدین یادم افتاد بگم اصلا با اسم شعر نتونستم ارتباط برقرار کنم یعنی بر خلاف متن شعر نامش هیچ اهنگین و موزون نیست و در بطن شعر هم نتونستم جاش بدم ….پیشنهادم این بود که مثلا نام شعر ..دخترکی که دست تکان میدهد …..
    ترانه که نیست ……. متن اخبار ….. عالی تر میشد

    • فریبا نوری

      تیر 29, 1398

      سلام ممنونم. البته شعر، در سال های پختگی شاعر سروده شده 😊در مورد اسم شعر من ص د در هزار با شما موافقم 🌹🌹🌹

  13. فائزه ناظر

    تیر 29, 1398

    سروده هایتان را دوست دارم استاد بانو جانم
    با دل مینویسید
    خرسندم که میخوانمتان🌺🌸🌺

  14. مسیحا یاری

    مرداد 3, 1398

    این دختر انگار جز تکان ددن دستهایش کار دیگری ندارد استاد نوری بی خیال تو ترانه ات را بخوان بید های این شهر برای مرثیه هم تکان میخورند …….. عزیزیمی و این حقیقت بودن من است

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا