🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چرا هستم ؟
چرا پستم ؟
چرا بال کبوتر را
درون این قفس بستم ؟
به زنجیری
که بر دستان و پاهایم گره کردم , قسم
نوری بتابد در شب امروز
بگسستم
در این دنیای بی بنیاد
مشخص نیست ,
چرا آوای مظلومان
درون خنده های ظالمان
محو است ؟
و فطرتها
درون منجلابی ژرف
فرو رفتند
در این میهمانی آلوده پیدا بود
تفاخر های صاحب منصبان مست
و خاموشی رنجوران
به زیر سقف تاریک و سیاه شب
کسی اینجاست ؟
می بیند ؟
غبار خود فراموشی و غفلتها
کسی اینجاست ؟
می داند ؟
هزاران سفره ی خالی
درون کوخها پیداست ؟
کسی اینجاست ؟
می فهمد ؟
خروش گرگها را
در دل ِ جنگل ؟
کسی اینجاست ؟
می بیند ؟
چپاولهای دزدان
در دل ِ این شهر پابرجاست ؟
همه خوابند …
شاید ,
صبح فردا
با طلوع نور
خبیثان زیر پای ناتوانان
زخم بردارند
و روزی دربهای خانه ها
اینجا
بروی پاشنه ای دیگر بچرخانند
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بستن فرم