🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خاموش کرده اند غده ی پینه آلم ۱ را
و احساسم را تنظیم کرده اند
بر روی موج ترس
آنها از ترسهایم تغذیه می کنند
و هوشیاریم را اندک اندک
به یغما می برند
می خواهم رقص سماع ۲ کنم
و در آغوش تو
بچرخم و برقصم و بخندم
و پرواز کنم
به آسمان پهناور ابدیت
می خواهم تمام کنی
ناتمامم را
می خواهم دور تو
بگردم و بگردم و بگردم
و از نیمکره ی چپ دستانم
تا نیمکره ی راست چشمانت
امتداد یابم
و با تو از این کره محو شوم
دستانم را بگیر
و باخود به آسمان تدبیر ببر
و با ماشه ی در دستت
بچکان روانم را
تا عبور کنم از خود
و قطره های جانم را
در دریای بی کران دلت جاری کن
من تو را می خواهم
برای لحظه ای دوپامین ۳ نمی خواهم
تزریق کن در جانم
اکسی توسین ۴ هایت را
زمان زیادی ست که می خواهم
آتش بکشم
تمام نرده های زندان ذهنم را
و فرار کنم از شب
من خورشید تابناک وجودت را می خواهم
تا بریزم در ظرف احساسم
و آمیخته کنم در خود
اینک در اختیار توام
میشکنم و به آتش می کشم
هر آنچه را
که تصویر تو را
وارونه نشان دهد
با اعجاز دستانت
دستانم را بگیر
و با خود به آسمان تدبیر ببر
نوشته ۱۴۰۰/۵/۲۰
پ.ن. ۱. (پینه آل) یا چشم سوم غده ای در مغز است .
پ.ن.۲ (سماع) رقص مخصوص صوفیان
پ.ن. ۳ (دوپامین) هورمون شادی لحظه ای
پ.ن.۴ (اکسی توسین) هورمون عشق
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
بستن فرم