🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دکل بازان ایران را بگویید
مبارک اختلاس و پولشویی
جهانی گر به زیر اخیه گیرند
نخواهد شد شما را بازجویی
***
شود حبس ابد ناچار این جا
کسی گر شاخ کل دزدیده باشد
ولی یک جو نبیند از کس آزار
اگر رندی دکل دزدیده باشد
***
نود درصد به زیر خطّ فقرند
در این کشور که مالش هست بسیار
ولی بر خطّ ثروت می خرامد
دکل باز و دکل یار و دکل خوار
***
خوشا آنان که با دولت قرینند
زمین خوارند یا سرمایه دارند
حمایت می شوند از چند جانب
دکل بازان خوب روزگارند
***
خوشا آن کس که کلّ مشکلش را
چو شب خوابید ، روز بعد حل دید
ز ثروت بست پشت هفت پشتش
شبی گر فی المثل خواب دکل دید
***
بود نانش درون خیک روغن
اگر رندی دکل دزدیده باشد
نه در اردوی استکبار ملعون
به ایران فی المثل دزدیده باشد!
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
تیر 5, 1402
سلام خوب است ادیب در قضایا متعمق تر باشد و چنانچه عرضیات و پوسته هایی آن هم در صورت اثبات مشاهده شد از ذات و مغز غافل نشود و الله هادی
پاسخ
تیر 5, 1402
درودتان……..
ذات و مغزی بود اگر شد قسمت آنان وما
قشر را می خواستیم اما به جا نگذاشتند …
نعوذ بالله من زلل والخطیئه …..
پاسخ
تیر 5, 1402
* شـــاعــر از دیــــدگاه دو فیلســــوف ………..
استاد «احمدعزیزی» -که خدایش رحمت کناد – در دهه ی 60 از دوستان «لحمک لحمی» و رفیق گرمابه و گلستان من به حساب می آمد و همو بود که در آن سالها با اصرار و ابرام پای مرا به حلقه ی درس فلسفه ی «دکتر سید احمد فردید» و سپس «علامه محمدتقی جعفری» باز کرد.کمین در حلقه ی درس فلسفه ی «دکتر فردید» با اکراه ؛ اما در حلقه ی درس فلسفه ی «علامه جعفری» با رغبت تام و به دلخواه شرکت می کردم.
یک روز «استاد عزیزی» از «دکتر فردید» خواست که نظر خود را به طور اختصار درباره ی شاعران بیان کند.«دکتر فردید» بی کمترین تأمل و مکثی گفت:
«از دیدگاه من شاعران مجانین بالذّات و مستحیلین فی اللذّات هستند!» و توضیح بیشتری نداد.
چند روز بعد که در محضر با صفای «علامه جعفری» بودیم «استاد عزیزی» دیدگاه آن بزرگوار را در باره ی شاعران خواست.«علامه جعفری» فرمود:
«شعر را به منزله ی یک درخت گیلاس بدانید که شاعران میوه های این درختند.گیلاسها در طعم و رنگ و بو هیچ تفاوتی با هم ندارند ، الّا اینکه برخی بر شاخه های بالاتر ، برخی بر شاخه های میانی و برخی دیگر بر شاخه های پایین رسته اند.»
این بار نوبت من بود که از حضرتشان پرسیدم:
«حضرت علامه!حالا چرا گیلاس و مثلا سیب و گلابی نه؟»
علامه ی فقید با همان لحن و لهجه ی صمیمی همیشگی فرمود:
«شاید به این خاطر که محمدتقی از بین میوه ها گیلاس را بیشتر دوست می دارد!»
با این فرموده ی حضرت علامه ، حلقه ی درس طراوت و حلاوتی مضاعف یافت…..رحمةالله علیهم.
پاسخ
تیر 5, 1402
سلام تعبیر جناب فردید فوق العاده است و انگار بهتر از هر شاعری شاعر را شناختند کلا ایشان سترگمردی است شگرف خوشا به آنان که محضر شریفشان را درک کردند
تعبیر جناب جعفری نیز به وجهی حقیقت را بیان نمودند لکن به نظر می رسد هیچ دو گیلاسی ولو از یک درخت نداشته باشیم که طعم و رنگ و بوی و … شان یکی باشد و هر گل بویی دارد
پاسخ
تیر 5, 1402
* جز خشكسالي چه داريم؟ ………………..
* اشرف گیلانی.
يك پايمان در هوا بود ، يك پايمان بر لب گور
يك دستمان در تعجب ، يك دستمان زير ساطور
از شمع و پروانه گفتيم ، از ديو و دردانه گفتيم
زنجيره اي از نكشتن! ، بي اختياران مجبور
بوي عرق بوي باروت ،يك كشته در نهر رخ داد
مانند يك قتل مرموز ، بيرون اين شهر رخ داد
در لايه اي اندروني ، تاريخ عادات خوني
جنگيد و جنگيد و جنگيد، در حالت قهر رخ داد!
انگشتمان با تعجب در لحظه اي بي نشانه ست
چيزي نگو هر چه ديدي اين ماجرا محرمانه ست
سر، دستمالي به سر كرد ، آخر مسكّن اثر كرد
پرونده در بايگاني! ، اين مُهر كوچك بهانه ست
آفت به رؤيايمان زد ، جز خشكسالي چه داريم؟
در سينه هامان به غير از ، فرياد لالي چه داريم؟
ما را سياهي به هم ريخت ، در چارراهي به هم ريخت
جز كاسه هايي خيالي ، در دست خالي چه داريم؟
زنجيره اي از نكشتن! ، اين تن بميرد همين است
رؤياي تب كرده از درد ، آتش بگيرد همين است
هر شب مدالي گرفتيم ، تصديق لالي گرفتيم
دنيا در آغاز بودن ، پايان بگيرد همين است!
بيهوده در ما نگرديد ، ما دسته اي كور هستيم
اينجا چه آرامشي هست! ، از ماجرا دور هستيم
يك پايمان بر لب گور ، يك دستمان زير ساطور
خشكيده دريايي از ما! ، درياچه اي شور هستيم.
پاسخ
تیر 5, 1402
من آنقدر نقد را دوست دارم که اگر خدا قبول کند خودم هم منتقد شدم یکی نیست بگوید بچه خجالت نمی کشی بر اثر استاد کاشانی نقد وارد کردی؟
پاسخ
تیر 5, 1402
🔲🌀🔲 نقد وضعیت نقد امروز ……………..
✍🏻 استاد فقید دکتر عبدالحسین زرینکوب……………….
نقّادی در روزگار ما پست و بازاری شده است و گویی جز سوداگری و خودفروشی و همچشمی مایهای ندارد. منتقدِ عصر ما آنجا که به نقد اثری میپردازد اگر نمیخواهد دوستی را دلنوازی کند و یا صاحبحشمتی را از خود خرسند بدارد، میکوشد حریفی را بشکند و یا از رقیبی کینهای دیرینه بستاند. چنین منتقدی آن مایه انصاف ندارد که یک لحظه دل را از دوستی و دشمنی با گوینده و نویسنده بپردازد و در جستوجوی ارزش واقعی اثر، خود را و نام سازنده را فراموش کند.
بیشک آنجا که منتقد در برابر اثرِ نویسنده یا شاعری معاصر، وجود خویش را از رشک و کینه یا مهر و دوستی یکسره خالی نکرده است داوری درستی که بتوان نام «نقد» بر آن نهاد دربارهٔ آن اثر نمیتواند کرد… این گونه منتقدان کسانی را که نام و آوازهای دارند، یا از آنان به بیم و امید اندرند میستایند و یا دستِ کم با مهر و گذشت از آنها و کارشان سخن میگویند، اما دربارۀ آنان که نام و نشانی ندارند و از آنها امید سودی یا بیم زیانی نیست، زیاده بیرَحمی و شتابزدگی نشان میدهند، و بسا که کار هیچ کدام از این دو دسته را نمیخوانند و ناخوانده دربارهٔ آنها داوری میکنند. آنها را تنها به پاسِ نام و آوازهای که دارند میستایند و اینها را فقط به سبب گمنامی و ناشناختگی که بدان دچارند عرضهٔ فراموشی و تحقیر میدارند. چنین منتقدی البته مایهٔ فریبکاری و گمراهی است و هیچ منتقد راستین آن را تصدیق نمیکند، زیرا منتقد راستین هیچ اثری را پیش از آنکه درست بخواند و در آن نیک اندیشه کند نمیتواند بستاید و یا بِنِکوهَد و تنها به اِتّکای نام و نشانی که نویسنده از آن بَهرهور یا بیبهره است در باب اثرِ او آشکارا داوری کند و در واقع خویشتن را مقهور شهرت و قبول عام سازد.
از آنجا که منتقد، مقهورِ شهرت و قبول نویسندهای نامآور گردد، هرگز نخواهد توانست ارزش واقعی اثر وی را ادراک کند و یا استعداد و نبوغ نهفتهای را که در اثر نویسنده و شاعری گمنام هست کشف و بیان نماید. در این صورت نقد او چیزی جز دشنامی تلخ یا ستایشی پوچ نخواهد بود و تفاوتی با مدح و هجای شاعران دریوزهگر قرنهای کهن نخواهد داشت… و آنجا که اندیشه و رأی نقادان و داوران از التزام هوسهای آلوده وارسته نباشد ادب و هنر نیز پست و کممایه خواهد ماند و فایدهٔ نقد که تهذیب ذوق عامه و تربیت فکر نویسنده است از میان خواهد رفت… . تا منتقد وجود خود را از غرض و هَوی نپردازد، همدلی و یکدلی با هنرمند، که فهم و ادراک اثر او موقوف بر آن است برای وی ممکن نخواهد بود.
یادداشتها و اندیشهها، عبدالحسین زرّینکوب. سخن، چاپ ششم، ۱۳۸۳، صص۳-۵
پاسخ
تیر 5, 1402
*بثّ الشکوایی است ؛ حتمآ بخوانید……..………………..
شوربختانه و در کمال تآسف و تأثر باید بگویم همیشه و در همه جا برخی مبتدیان در شعر هستند که نقد و اصلاح سروده هایشان را بر نمی تابند و منقّد و منتقد را زبان به تعریض می گشایند ؛ اگر اهانت روا ندارند……… در بیش از پنجاه سال فعالیتم در زمینه ی شعر و شاعری ــ که سی سال از آن را منقّد و منتقد و …خلاصه مشاور ادبی بوده ام ــ همواره با چنین فئه ی کثیره ای مواجه بوده ام. .در یک کلام می گویم : والله العلی العظیم هرگز به جایی نرسیدند و نخواهند رسید و درجا زدند و خواهند زد آنانی که نقدپذیر نبودند و قبول نداشتند که :
هیچ کس در پیش خود چیزی نشد
هیچ آهن خنجر تیزی نشد
هیچ حلوایی نشد استادکار
تا که شاگرد شکر ریزی نشد
به یاد می آورم دهه ی شصت را که به مدت 17 سال مشاور ادبی مجله ی جوانان امروز بودم و هر هفته دو صفحه شعر اصلی با عنوان «شعله ی آواز» ارائه می کردم که حاوی جدیدترین شعرهای بزرگان معاصر بود.یعنی کسانی چون قیصر امین پور ـ سیدحسن حسینی ـ محمدرضا عبدالملکیان ـ حسین آهی ـ مشفق کاشانی ـ حسین منزوی و … و …. با منّت گذاشتن بر من مستقیمآ به دفتر مجله می آمدند و بی واسطه شعرهایشان را در اختیارم می گذاشتند تا چاپ و منتشر شود.کسانی چون محمد جواد محبت ـ حسن اسدی ـ رحمت موسوی گیلانی و… و …که ساکن شهرستان بودند به وسیله ی پست آثارشان را ارسال می کردند…اصلآ در تاریخ مطبوعات ایران صفحات شعر مجله ی جوانان امروز بی نظیر است چه آن زمان که استاد علیرضا طبایی مسئولش بودند ــ و هم ایشان به من که از کاشان شعر می فرستادم پر و بال دادند و مشوق بزرگم بودند ــ چه آن زمان که استاد حسن ندیمی مسئول بودند وچه زمانی که کمین مسئول صفحات شعر شدم. در سالهای شصت تا شصت و دو عزیزانی چون سعید بیابانکی (از خمینی شهر) ناصر فیض (از قم) رضا رفیع (از تربت حیدریه) حمیدرضا شکارسری (از تهران) ومحمد یزدانی جندقی و دهها نفر شاعر مبتدی در آن زمان برایم شعرهای اولیه شان را ارسال می کردند که با حک واصلاح در صفحه ی جنبی «شکوفه ها» درج می شد.بنگرید ببینید کسانی را که نام بردم امروز چه جایگاه رفیعی دارند.اینان با دل وجان نقدپذیر بودند.در عوض کسانی هم بودند که هرگز نقدپذیر نبودند و اگرچه طبع قابل پرورشی داشتند به دلیل عدم نقدپذیری نامی و اثر وخبری از هیچکدامشان نیست….. قلل مرتفع را فتح کردند آنان که مخلصانه پذیرای نقد بودند……والسّلام علی من اتّبع الهدی.
پاسخ
تیر 5, 1402
کاش فقط دکل را می دزدیدند . نان و ناموس و اعتقاد را هم دزدیدند
پاسخ
تیر 5, 1402
برای کسانی که نامشان را درج نمی کنند پیامی ندارم.
پاسخ
تیر 5, 1402
مهین بانوی شعر و ادب پارسی سرکار خانم خیاط پیشه ی عزیز
سلام وعرض ارادت وافر……
سالروز تولدتان را صمیمانه تبریک وتهنیت عرض می کنم…..
در سایه ی ایزد تعالی
سنّ تو رود نود به بالا
🌸🌸🌸🌸🌺🌺🌺🌺🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐💐💐💐🌿🌿🌿🌿🌿🌿
پاسخ
تیر 5, 1402
استاد خوش عمل کاشانی ارجمند
سپاس از لطف و محبت شما بزرگوار.
در پناه خدا از هر گزندی در امان باشید.
از اینکه اینجا حضور دارید و گرمابخش انجمن شعر پاک هستید ممنونم و قدر شناس
زیبا می سرایید و زیباتر خاطرات خواندنی خود را به اشتراک می گذارید.درودها بر شما
پاینده باشید و سرفراز
👏🌺🙏🌸👏🌺👏🌸👏🌺👏🌸
پاسخ
تیر 5, 1402
درود استاد خوش عمل گرامی …
دستمریزاد …
چقدر من خوشبخت هستم که استادانی چون شما و جناب حاج محمدی را دارم …
خداوند را بابت چنین نعماتی شاکرم …🙏🙏🙏💐💐💐
پاسخ
تیر 5, 1402
زنده باشید حضرت استاد حجّت (بالغه)…..
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌺🌺🌺🌺🌺🌺❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 5, 1402
سلام استاد جان
طنز تلخ اثر گذاری آفریده و پاورق های ارزنده ای نقل و قول فرمودید
اما از خودم دلگیرم که چرا
جناب استاد خوش عمل از اخرین شعرم ناراحت شد!!
انچنان که در کامنتش حتی سلام هم نگفت
من چقدر بد شعر می گویم
واقعا
و شاید این اولین و اخرین گله از شعرم باشد
سعی می کنم بهتر شعر بگویم
انشالله
پاسخ
تیر 6, 1402
استاد معصومی عزیز را درودها….هرگز چنین تصور نفرمایید.شما از بهترین هایید و خوب شعر می سرایید.دوستی با جناب عالی مایه ی خشنودی و باعث افتخار کمین ارادتمند است.
پاسخ
تیر 5, 1402
سلام و درود و خدا قوت
پاسخ
تیر 6, 1402
زنده باشید به مهر ادیب ارجمند.
پاسخ
تیر 5, 1402
سلام و درود بر حضرت استاد خوش عمل کاشانی
اخیرا در سیمای جمهوری اسلامی ایران روحانی بزرگواری فرمودند که بنا هست قانونی به تصویب برسد که اگر در فضای مجازی کسی حرفی زد بیاید ثابت کند اگر برحق بود میرویم بررسی می کنیم با مجرم برخورد خواهیم کرد و اگر بر حق نبود محاکمه اش خواهیم کرد بنده دعا می کنم هرچه زودتر این قانون به تصویب برسد تا خیلی ها حقایقی را بیان کنند آنموقع ببینیم کسی می رود مجرمین را شناسایی و به دست عدالت بسپارد؟
همسر بنده بابت طلب خود ملکی را توقیف کرده بود و وکیل متهم کتبا نوشته بود به این خانم بگویید بیاید تا طلبش را گرفته و ملک را آزاد کند.
وقتی بنده با خانمم آنهم بصورت اتفاقی به دادگاه رفتیم دیدیم دفتر دار که به لحاظ قانونی حق آزاد کردن ملک توقیف شده را ندارد به اداره ثبت نامه ای نوشته بود که ملک آزاد شود و اداره ثبت هم قبول نکرده نامه را عودت داده بود که باید قاضی مستقیما دستور دهد همسرم نزد قاضی رفت و لایحه ای داد و نوشته بود دستور دهید به سرعت جلوی این کار خلاف گرفته شود (قاضی یک روحانی بود) وی با لحن بسیار بدی با همسرم که شاکی پرونده بود رفتار و لایحه را نپذیرفت و دستور آزادی ملک را صادر کرد و حق ما پایمال شد.
جناب آزاد عزیز باید بدانند که شاعری مانند استاد خوش عمل کاشانی که جز بر حق سخنی به لب نمی آورند مصداق این آیه مبارک قرآن کریم هستند که پس از رد شاعران از خدا بی خبر می آید:
«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ»
بله حضرت استاد خوش عمل جز حق چیزی به زبان نیاورده و از صالحین می باشند.
پاسخ
تیر 6, 1402
استاد طارق خراسانی عزیز وبزرگوار همچون همیشه در کوچک نوازی افراط فرموده اند.ما همه گیلاسهای یک درخت تنومندیم و ارجح از یکدیگر نیستیم.
پاسخ
بستن فرم