🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
یک نفر مرتاض هندی هم زمــــــان
با بهـــــایی شیخ ما در اصفهـــــــان
بر در سلطــــان آنجا یافت جـــــــــا
مدعی شد از خودش اعجـــــــــازها
بر مثل می گفت هرکس پیش خـــود
کرده پنهان از عدس یا از نخــــــود
یا که چیز دیگـــر از ریز و درشت
کرده پنهان در مـیــــان هردو مشت
یا میـــــــان خانه اش یا در دکـــــان
گنـــج مخفی دارد و مـــال نهــــــان
من خبـــــر دارم ار آن پنهـــان شده
چـــــــــون برایم دیدنش آســـان شده
علتش را هم به دینــــــش زد گـــره
گفت می بینــــــم من از این پنجــره
این توانایی چـــــون آوردم به دست
پس مـرام و مذهب و دینم حق است
دینتــــــان امـــاّ به راه باطـــل است
چون خـبرازغیب درآن مشکل است
ادعـــــــــــایش کرد دربارامتحــــان
دید می داند همه ســـــــــــرّ جهـــان
درتحیّــــــــــرشـــــــاه وهـم درباراو
از تمـــــــــام ادعـــــــــا و کــــار او
پس بهـــــــایی شیخ حـق احضار شد
رهسپــــــــارکــاخ وآن دربار شـــــد
گفت سلطــان باید اینجـــا با دلـــیـــل
دینتــــــان ثابت شـود او هم ذلـــیـــل
تابدانــــــــم دینتـــــــان دین خـداست
راه حق و راست دردســـت شماست
حرفتــــان اینجـــــــا اگـــرثابت شود
خـوش به حـالتان که شکّــم می رود
حــــــــرفــــتان اما اگـر باشد خلاف
دینتــان راه کـج است و حرف لاف
من هم آن وقت این ســــرای دینتـان
یاچنـینـش می کنـــــــم یـا کـه چنـان
شیـــخ حق وقتی که این مطلب شنید
دست را از جیب خود بیـرون کشیـد
روبه آن مرتاض هنـــدی کرد وزود
این چنیــن بر او دهانش را گشــــود
چیـــــز پنهـــــانیست بیــن مشت من
می توانـی نــــام آن را حــــدس زن
ناگهــــان آن مـــــرد هندی ازشگفت
لــــرزه بر اندام وبرجــــانش گرفت
گفت می دانم که در دست تو چیست
ازبهشت حق درونش قطعه ای است
مــــانده ام یک قطعه ازخاک بهشت
از کجـا آورده ای ای خوش سرشت
گفت آری حـــــرف تو باشد درست
دین من محکــم شد و دین تو سست
بعد ازآن دست خــودش را باز کرد
آنچــــه مخـفـــــی بود را ابراز کرد
دیـــده شد در دست آن مرد خــــــدا
مهــــــــر تربت از دیار کــــــــربلا
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
اسفند 2, 1394
مهر کربلااااا…
سلام و درود
هر موقع اشعارتونو میخونم یاد پند های پروین اعتصامی می افتم..
چون من اولین کتاب شعری که خوندم پروین اعتصامی بود
و چقدر هم دوست شون دارم…
وهر موقع هم میخونم میرم توو دل رویا..
خلاصه اینکه عااالی بود
یاحق
اسفند 2, 1394
سلام علیک
ممنونم از شما
اتفاقا پروین اعتصامی از شاعرانیست که سبکشان را دوست دارم و روی من تاثیر گذاشته اند
اسفند 2, 1394
سلام و عرض ادب و احترام
حکایت خیلی جالبی رو به زیباترین نحو ممکن بیان کردید
بسیار عالی بود
درود بر شما
سلامت و سعادتمند باشید
اسفند 2, 1394
سلام بر شما
ممنونم
خوش آمدید
پیروز باشید
اسفند 2, 1394
سلام
خیلی خوبه که آدم مطلب آموزنده ای رو به شکل موزون بخونه چون همیشه تو ذهنش میمونه
عالی بود و تو یادم می مونه.مرحبا
اسفند 2, 1394
سلام بر شما
ممنونم
خوش آمدید