![سمانه تیموریان](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/01/avatar_27.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
من مدعی هستم که چشمانت
سمی ترین حالات یک زهرست
باید تو را در یک نفس نوشید
این رسم قاجاری این شهرست
باید چه می کردم به جز رفتن
وقتی تمامم مملو از او شد
وقتی لبالب پر شدم از درد
با شاعری دست دلم رو شد
یک شاعر حساس و غمگینم
من وارث اندوه بارانم
هرشب به کوچه میکشم خود را
دیگر به پای خود نمی مانم
باعث شدی دنیای آرامم
درهم بریزد، پر شود از غم
من ماندم و افکار مغشوشم
در بستری آکنده از ماتم
حس میکنم گرمای دستت را
بر شانه های زرد گندمزار
اندوه جانم را بسوزان و
از خوشه هایم اندکی بردار
مخروبه های بعد یک جنگم
غارت شده هر ذره از روحم
هر تکه ام یک شعر بحرانیست
یک غار تنها در دل کوهم
سمانه تیموریان (آسمان)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (11):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (13):