🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بيصدا لبهاى خونينِ شكايت را بدوز!
سوزن بخت تو در انبار كاهى گمشده!
مى خزد آهسته در ششهاى حسِّ قدرتت
سوزشِ مرموزِ ردِّ پاى آهى گمشده..
سايه ات انگار مى ترسد تو را باور كند
مثل حالِ رفتن تو، گاه هست و گاه نيست!
گير كرده با كلافِ درهمِ افكارِ تار
پاىِ شبگردى كه در شهر سياهى گمشده
مى بُرى زنجيرهايت را كه شايد لحظه اى
بگذرى از سيمهاى خاردارِ اضطراب
يكه تازِ زخمىِ صحراى بى مرزِ هراس…
امپراطورى به دنبال سپاهى گمشده…
نقشه ى بى رنگ و رو و نخ نمايى از حيات
روى ميزِ سستِ ادراكِ تو جا خوش كرده است
كشتى عقلت شناور روى امواج جنون
_ناخدايش در مسير اشتباهى گمشده!_
…
فرض كن يك روز همراهِ برادرپيشه ها
رهسپارِ دشتهاى شادمانى مى شوى
آسمان در گرگ و ميشِ صبح مى گويد به ماه:
_رشته اى از نور، در اعماق چاهى گمشده!
داستانهاى تو را باور ندارد هيچكس:
_بردگى كردن كجا بوى اصالت مى دهد؟!
مى فروشندت به بازارى كه در هر گوشه اش
اشك هاى داغ ، پشتِ هر نگاهى گمشده
گاه گاهى با دلت آرام نجوا مى كنى
آيه هاى نور را شبهاى سردِ بى چراغ
آينه هر وقت در قابش تو را حس مى كند
چشمهايت پشتِ بغضِ بى گناهى گمشده…
روى ديوار سياهِ زندگى خط مى كشى…
روزها و هفته ها و ماهها و سالها…
تا كسى روزى حقيقت را بپرسد از خودت
_ چون شواهد در طى يك دادخواهى گمشده!_…
…
آخرش اين نيست! وقتى كه :”تُعِزُّ مَن تَشاء…”*
مى شود از بردگى تا پادشاهى سِير كرد
ميشود حكمِ نبوت داشت حتى زيرِ آب!
لحظه اى كه بودنت در بطنِ ماهى گمشده!
كشتى آسايشى بايد بسازى زودتر
مى رسد سيلابِ تشويشى كه نابودت كند
پيش از آنكه سر بجنبانى تماشا مى كنى :
روزهاى فرصتت خواهى نخواهى…..
گمشده….
*آيه ى 26 سوره ى مباركه ى آل عمران
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (11):
دی 2, 1394
با سلام
شاعر در این شعر ، برونگرایانه به تشریح گذر زمان و پیامد های آن برای دوم شخصی که با او سخن می گوید پرداخته که البته این دوم شخص میتواند من ِ شاعر در آینه ای فرضی و یا شخصیتی به نمایندگی از نسل بشر و یا حتی در حیطه ای خاص تر شخصیتی به نمایندگی از خیرمنشان در مقابل اشرار خلق بشر باشد اگرچه از اشارات میانه تا پایان شعر به سرگذشت و سرنوشت پیامبران الهی ، فرض آخر محتمل تر به نظر میرسد . در جاهایی که به طرزی محسوس شعر صبغه ی غنايی به خود می گيرد الفاظِ به شدت حماسی و مضامین تراژیک و وصف های تلخ ، تعدیل می شوند و علی رغم اینکه شاعر در غزل به سراغ الفاظ خشن رفته اما کلیت کلامش حالت خصمانه و چالشگرانه ندارد و اين الفاظ در زبان او نرم و شيرين می شوند و تندی خود را از دست می دهند در واقع شعر آهنگ زنانه خود را حفظ می کند و ضرب آهنگ مهربانانه و نرمی دارد . نکته ای که در مورد این سروده قابل ذکر است این است که تعقید لفظی و معنایی آیینه ی شعر را کدر نکرده است یعنی دلالت های اشیاء و حالات ، بعید نیستند و الفاظ قادر به بیان تجربیات حسی و کشفیات تخیل شاعر می باشند .
پاسخ
دی 1, 1394
سلام و درود به سیده ی گرانقدر
خانم غزل آرامش
هرگاه اشعار شما را می خوانم چیزهایی نو می آموزم چه گونه سرودن و چه گونه زیستن و.اندیشیدن .. .
در پناه خدا شاد زی گهر بانو………………………..
پاسخ
دی 1, 1394
سلا م و درود بر شما واحساس سیال و نو و زند ه ی به روز شما نویسا باشی شاد زی
پاسخ
دی 1, 1394
سلام غزلبانوی نازنین
مانند همیشه باشکوه و بسیار زیبا بود
لذت بردم
موفق ترین باشید
پاسخ
دی 1, 1394
سلام و عرض ادب
آخرش اين نيست! وقتى كه :"تُعِزُّ مَن تَشاء…"*
مى شود از بردگى تا پادشاهى سِير كرد
ميشود حكمِ نبوت داشت حتى زيرِ آب!
لحظه اى كه بودنت در بطنِ ماهى گمشده!
لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین
پاسخ
دی 1, 1394
سلام غزل خانم
شاعر گرامی
ابهام و استعاره ، اغراق و ایهام و حسن مطلب در تمام شعر های شما دیده می شود.
دم مریزاد
بي صدا لبهاى خونينِ شكايت را بدوز!
سوزن بخت تو در انبار كاهى گمشده!
مى خزد آهسته در ششهاى حسِّ قدرتت
سوزشِ مرموزِ ردِّ پاى آهى گمشده..
پاسخ
دی 1, 1394
پاسخ
دی 6, 1394
پاسخ
دی 1, 1394
سلام استاد گرامی
زیباست
مانا باشید
پاسخ
دی 1, 1394
درود بر سرکار عالی
سروده ای است فاخر و بیاد ماندنی // دست مریزاد و فزون باد
پاسخ
دی 2, 1394
سلام
به به شاهکاری دیگر
دستمریزاد
پاسخ
دی 2, 1394
درودها بانو
بهره بردم از قلمتان
پاسخ
دی 3, 1394
سلام نازنینم
بسیار زیبا و دلنشین بود
درود بر شما
پاسخ
دی 7, 1394
بزرگوار خواهر اندیشمندم
بسیار عالی و زیباست همیشه بهترین غزل ها را از شما می خوانم
پاسخ
بستن فرم