🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آری همین شعری که میخوانی
شاید برایم آخرش سخت است
مثل شبی سرد است و تنهایی
مقصد فقط آغوش یک تخت است
هی شعر میبافی و شبهایت
در پیله ات درگیر کابوسی
گاهی برایت زندگی این است
از زندگی با عشق, مایوسی
مکثی کنی در خاطراتی دور
زخمی درونت پا به ماه باشد
همچون هبوط سرد پاییزی
سرما درونت رو به راه باشد
معنای دنیا را نمیفهمی
دنیای سردت را نمیفهمند
در عمق جانت مرده ای اما…
فریاد دردت را نمیفهمند
آدم شدن تکلیف سختی بود
راه سقوط و دره و شیبم
من یک گناه سرخ و شیرینم
در ذهن تو مانند یک سیبم
لبهای داغم قهوه را نوشید
حالا نگاهی توی فالم کرد
شاید به نامم آیه نازل شد
شاید خدا فکری به حالم کرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):