🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ای بارخدایی که تویی خالق ما شکر
بر هر چه که دادی و ندادی همه را شکر
در عین سلامت همه گوییم تو را حمد
آنگونه که گوییم به هنگام بلا شکر
دادی تو به ما نعمت وافر همه گونه
افسوس که صد یک نتوانیم ادا شکر
دست و دهن و دیده و گوش و جگرومغز
گویند تو را با دل و روح و سر و پا شکر
عزّت ز تو ذلّت ز تو شادی و غم از تو
وی از تو همه درد و دوا فقر و غنا شکر
از بهر زبان و قلم و فکر و تخیّل
وز بهر هوا و نفس و آب و غذا شکر
شرمنده ی اخلاق توایم ای همه جایی
بگذر ز خطاها که نگفتیم سزا شکر
پیشانی اخلاص نهادیم به درگاه
دریاب که ماییم همان بنده ی ناشکر
رحمان و رحیم و ملک الحق ّ مبینی
از اوّل ایجاد الی یوم جزا شکر
گرداشت توان «خوش عمل»البته که می کرد
در هر صدم ثانیه صد بار تو را شکر.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
خرداد 24, 1402
*جایزه ی نوبل ادبی نمی بریم….🕊 ……………..
همراه با دوستان لحمک لحمی دوران جوانی ام یوسفعلی میرشکاک-روانشاد احمد عزیزی-روانشاد حسین آهی و چندتن دیگر شرفیاب محضر استاد دکتر شفیعی کدکنی بودیم.شعرهایمان را که خواندیم استاد به مناسبتی بحث جایزه ی نوبل ادبی را پیش کشید و از جمله فرمود:
ـ ادبیات فارسی نه تنها مادر که پدر ادبیات عرب و ترک است ؛ اما عربها و ترکها موفق شده اند جایزه ی نوبل ادبی را ببرند و ما همچنان حسرت به دل این جایزه ایم.
بعد رو به ما کرد و افزود:
ـ دو دلیل عمده وجود دارد که نمی گذارد به نوبل ادبی دست یابیم؛یکی نشناختن حق پیشکسوتی پیشکسوتانمان است.این حق مسلم را نادیده می گیریم.جزو حقوق الناس است ؛ اما اعتنایی به آن نمی کنیم.وجود پیشکسوتانمان و آثارشان نعمت الهی است ؛ کفران نعمت می کنیم.بین طبعمان با دلمان پیوندی نیست.بمثابه ی نوازنده ای چیره دستیم که بین سرپنجه های طلایی با دلش پیوندی نیست.
اگر بین ما و پیشکسوتی شکرآب شود،چه حق با ما باشد و چه نباشد در خطاب ، اول او را از مقام استادی خلع می کنیم و جناب خطابش می کنیم.کدورت که فزونی گرفت در خطاب ، لفظ جناب هم به آقا تنزل می یابد.نقار بیشتر که شد در خطاب ، آقا را هم از جلو اسم پیشکسوتمان بر می داریم.
مسأله ی دیگر که مانع دستیابی مان به نوبل ادبی است این است که حد و اندازه های خود را نمی شناسیم.گِرَم هستیم اما ادعای کیلویی می کنیم.در انجمن ها یا مطبوعات می کوشیم خود را شانه به شانه ی دود چراغ خورده ها معرفی کنیم.به حق خودمان قانع نیستیم.اینها همه مانع بروز استعدادهای شگرف و شگفت می شود.مانع پیشرفت می شود.مانع آفرینش های اعجاب انگیز جهانی می شود…..بعد لبخندی زد و فرمود:
از ماها که آبی گرم نشد ؛ خدا کند از نسل شمایان آبی گرم شود که در این خصوص نمی توانم خوش بین باشم!
پاسخ
خرداد 24, 1402
*یادی از غزلبانوی معاصر «مریم ساوجی» …………….
*تولد و وفات: ( 1296 …. 1386) شمسی.
*محل تولد: تهران.
*شهرت علمی و فرهنگی: حقوقدان و نویسنده و شاعر.
وی در سال 1296 خورشیدی در خانواده ای اهل علم و فرهنگ و ادب دیده به جهان گشود.تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رسانید و سپس موفق به اخذ دو مدرک کارشناسی ارشد در رشته های حقوق و ادبیات شد. مریم بانو به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و به تدریس در دبیرستانها مشغول شد. وی از حدود سال ۱۳۲۵ خورشیدی فعالیت ادبی و فرهنگی خود را اوج بخشید و مدرسهای تأسیس نمود و خود عهدهدار امور آن گردید. مریم بانو سالها عضو هیئت رئیسهٔ اتحادیهٔ زنان حقوقدان بود. از آثار اوست : “اختلاف حقوق زن و مرد در اسلام و ایران”؛ “دختر راه”؛ “فرشته”؛ سه مجموعهٔ شعر به نامهای : “دیوان مریم” “گلبرگ”؛ “پنجه با خورشید”.
مریم بانو که برخی غزلهایش به برنامه ی گلهای رادیو نیز راه یافته بود عمری پر برکت داشت.او در اوج عزت و اعتبار و خوشنامی در 90 سالگی درگذشت.
غزلی از بانو «مریم ساوجی» :
*آشفته….
اسیر دام محبت گرفته خو به غمت
منم که سینه سپردم به خنجر ستمت
مباد جای تو خالی میان خاطره ها
همیشه بر دل من باد سایه ی قدمت
اگر خوش است دلم در زمانه از آن روست
که احترام کنندم به عشق محترمت
اگر که خاک رهم همتراز عرش شوم
مرا چو یاد کنی با نوازش قلمت
مرا به وصل و به هجران سر تمنا نیست
سر رضای توام تا چه می کند کرمت
در آتش دلم ای چشمه ی امید بجوش
که جان ودل نسپارم به چشمه سار غمت
ز قهر و آشتی ات خسته خاطرم چه کنم
به فتنه های زیاد و به لطف های کمت.
پاسخ
خرداد 24, 1402
شکر خدا
سلام و درود
پاسخ
خرداد 24, 1402
الحمدلله الذّی هدانا……………..
پاسخ
خرداد 24, 1402
درود استاد جان …
دستمریزاد …
هر بار که منِ ناچیز با دیده ی دل به اطرافم نگاه کرده ام، جز عظمت و لطف الهی هیچ ندیده ام، اینک چرا گاهی ناشکری می کنم، نمی دانم، این سروده شما مرا بدین تفکر وا داشت …
این است ارزش بالای یک سروده ی خوب که به همراهش اندیشه ای باشد …
خداوند توانا استاد شفیعی کدکنی را برای ادبیات این سرزمین در پناه خویش محفوظ دارد، ایشان بازمانده ی نسلی شگفت انگیزند …👏👏👏💐💐💐
پاسخ
خرداد 24, 1402
استاد حجت (بالغه) را درود فراوان…………….از حسن توجه و نظر بلندتان سپاسگزارم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
خرداد 24, 1402
🌱(سرزنشم کُن)🌱
در کلبه ی ما نیست صفا، سرزنشم کن
تقدیر؛ بر این حکمِ جفا ، سرزنشم کن
تردید ندارم که یقینم به فنا رفت
در ورطه ی لا حَولَ ولا سرزنشم کن
عمریست که در راه گناهم به تکاپو
این بار به هنگام خطا سرزنشم کن
از چنگِ زمان گرچه شده ریش وجودم
با اینکه ز جبر است ، بیا ، سرزنشم کن
باز از خبرِ رسمِ مُصیبت به هراسم
در طاقتِ من نیست بلا ، سرزنشم کن
هر بار دلم سمتِ طریقی و ، مرامی ست
می رفت اگر رو به فنا ،سرزنشم کن
این قافله ی عمر اگر نیمه ی راهست
در فاصله ی خوف و رجا سرزنشم کن
تشویش من انگار که پایان نپذیرد
در خلسه ی این حال و هوا سرزنشم کن
ایمانِ من از هُرم ملامت به سر آمد
حتی شده در وقتِ دعا ، سرزنشم کن
🌱🌱🌱🌱
معین حجت(سرکش کرمانی)
۱۳۹۹/۴/۲۵
پاسخ
خرداد 24, 1402
استاد حجت عزیز را درودها….ارادتمند دوبیت با عنوان «سرزنش» دارم که ….بهتر است تأمل بفرمایید:
گل از دست رقیب من گرفتی
در آن محفل زدی بر سر نگارا
برای جان سپردن از خجالت
همین یک «سرزنش» کافیست ما را!
پاسخ
خرداد 25, 1402
احسنت استاد ارجمند
از قلم شما و جناب معین عزیز استفاده بردم.
👏🌸🌺🌸👏💐🌿🍃
پاسخ
تیر 14, 1402
تـو در ذرات عـالمهـستـی اما
من از تو قدر عالمدور هستم
همیشهدر وجودم هستیومن
پِیَـت با چشم هایکور هستم
تـو از مـادر برایـم مـهربان تر
مناز ماهیبرایت بی زبان تر
تـو تنـها خـالق دنـیایی و من
در اوج کاستی مغرور هستم
تو در بخشندهبودنبینظیری
به وقـت آرزو در هـر ضمیری
اگر من را در آغوشت نگـیری
در اقیانوس مثل مور هستم
تو یکتا مونسیجانانههستی
اگر منشمع تو پروانههستی
برای غصههایم شانه هستی
اگر چه بندهای ناجور هستم
تـو هستی باعـث آگاه بـودن
ندارد بی تـو لـذت ماه بودن
اگر همراه من در چاه باشـی
یـقینا تا ابـد مـسرور هـستم
بـدون تـو نـدارم هـیچ جـانم
تـو هستی خالق شـور جهانم
اگـر در زندگـی بـی تـو بمانم
تمام لحظه ها در گـور هستم
من آن نورم که از آیـینـه آیم
بـدون تـو نـمی دانـم کجایـم
مکن منرا بهحالخود رهایم
کهاز انـوار تـو منشور هستم
خدایا شکرکهمیگویمات شکر
تو هستیباعثتوفیقهر شکر
تـو را باید بـگویمتا ابـد شـکر
کهدر شکرَتکمیمقدورهستم
امیر بهنام ۱۴۰۰٫۲٫۸
پاسخ
بستن فرم