🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از تو آموخته گل ، آنهمه زیبایی را
بلبل از حال من آموخته شیدایی را
شِکوِه و شُکر و غم و شادیِ من بر درِ توست
بجز از کوی تو نشناخته ام جایی را
مثل تو دردو جهان نیست، نعوذ بالله
که تو داری چو خدا گوهر یکتایی را
هرچه خواهی بطلب گرچه سر و جان باشد
با دل وجان بدهم آنچه بفرمایی را
آبرو قیمت جان دارد و جانست عزیز
خوشتر از آن شمُرم نزد تو رسوایی را
در شگفتم به چه کار آید اگر ننمایی
به کسی روی دل آرای تماشایی را
مثل یعقوب و زلیخاام و مدیون فراق
کور داند به خدا ارزش بینایی را
مرگ ، مایوس نگردانَدَم از دیدارت
هیچ با خود نبرم غیرِ شکیبایی را
باقیا نذر قدوم چه کسی بنمودی؟
سر و رویی که به درگاه خدا سایی را
#مهدی_شریفی_زاده
#باقی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):