🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 صبح بیگ بنگ!

(ثبت: 256985) اسفند 26, 1401 
صبح بیگ بنگ!

 

نعره می کشد پلنگ
رو به ماه
بر ستیغ قلّه ی سیاه
*
با دل هزار پاره ی پلنگ
این همیشه ماه عاشق زمین
هیچ کس کلام عاشقانه ای نگفت
هیچ کس ترانه ای نخواند
ماه
این پلنگ پیر آسمان
سکوت کرد
*
مسخ شد زمین
محو شد زمان
در تلاقی شکوه نعره ی پلنگ
با تلالوی شهاب ثاقبی که نیزه وار
از دل سیاه ابرها و شب عبور کرد
*
آسمان شب
این هماره معظم هراسناک
در سیاه چاله های متّصل به «ویل»
با پلنگ و ماه و ابر و کوه
خاطرات صبح بیگ بنگ را مرور کرد
*
نعره ی پلنگ
ماه عاشق زمین
این فسانه در فسانه پرشکوه و سهمگین
از طلوع صبح بیگ بنگ
تا غروب سربی «اذاالبحار فجّرت*»
در دقیقه های اضطراب کوه
قصه از هزاره های دور کرد.
____________________
*آیه ی سوم سوره ی انفطار:اشاره به انفجار دریاها در روز قیامت.

 

 

 

نظرها 11 
  1. طلعت خیاط پیشه

    اسفند 26, 1401

    استا ارجمند جناب خوش عمل کاشانی
    قلم زرنگارتان سرسبز و دلتان بهاری باد
    پشت ِ هر ابر سیه خورشید است
    بهاران بر شما خجسته باد
    🙏🌺🙏🌺🙏🌺🍃

    • درود بر مهین بانوی شعر و ادب پارسی.بهترینها را برای شما آرزومندم.

  2. طارق خراسانی

    اسفند 26, 1401

    آسمان شب
    این هماره معظم هراسناک
    در سیاه چاله های متّصل به «ویل»
    با پلنگ و ماه و ابر و کوه
    خاطرات صبح بیگ بنگ را مرور کرد

    سلام و درود استاد

    باور بفرمایید فکر کردم شما امروز شعری نگذاشته اید.
    تلاش مدیریت بر آن بود که اشعار بصورت اتومات چرخشی باشند مانند مطالب ولی گویا تیم طراح قادر به این امر نبوده اند.

    بسیار عالی ست

    در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌👌👌🌹🌱

    • درود حضرت استاد طارق خراسانی عزیز….اثرخوب ـ چه منظوم و چه منثور ـ هر جایی از سایت قرار گیرد مخاطب را به خود جذب می کند.

  3. حسین شیرکوند

    اسفند 26, 1401

    💐🌼💐🌼💐🌼💐

  4. غلامحسین جمعی

    اسفند 26, 1401

    درودو سپاس بر استاد کاشانی

    دستمریزاد عزیز

    زیباست و دوست داشتنی است

    🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

  5. مهرداد مانا

    اسفند 26, 1401

    سلام
    چند نکته به نظرم رسید که در محضرتان عارض خواهم شد :

    اول ” صبح بیگ بنگ ” برایم جالب بود . هم از این رو که توقع چنین ترکیبی در شعر شما را نداشتم و فکر می کردم چندان به اشارات جدید در شعر روی خوش نشان نمی دهید . و هم بدان علت که صبح همیشه نشان از آغاز دارد و آوردن آن کاملا منطقی بود

    نکته ی دوم جریان پلنگ و ماه در شعر فارسی سابقه ندارد و گمان کنم از جایی دیگر وارد شعر فارسی شده . هرچند خود نیز یک بار از آن استفاده کردم :

    از این محاق بیرون آ
    ماه من
    این پلنگ عاشق از ارتفاع آرزو
    پایین نمی آید

    اما راستش فراوانی آن در شعرهای جدید کمی دلزده ام کرد .

    سوم اینکه آقا ما عاشق این انگشتر دست شما شدیم . البته فقط به شما می آید و در دست مانا قطعا آن جذبه را نخواهد داشت .

    • درود و عرض ارادت و تشکر از حضور سبزتان…اول این که فکر می کنم شاعر امروزم و ناگزیر از سرودن به زبان امروز و امروزیان و استفاده از نمادهای کم کاربرد در شعرفارسی…کوه و پلنگ وماه نمادهایی هستند که حداقل سابقه ی صد ساله در ادبیات فارسی دارند.این متن را نمی دانم کجا دیده بودم که روزی یادداشت کردم:
      «می گویند پلنگ را خوی غریبی است که هیچکس و هیچ چیز را بالاتر از خود نمی تواند دید، در شبهای بدر کامل، دیدن ماه بلند پلنگ را به خشم و جنونی می کشاند که از سنگها و صخره ها برجهد و حریف گستاخ را از افلاک به خاک فرو نشاند. فاجعه ی زندگی پلنگ نیز وقتی شکل می گیرد که می پندارد در جهشی از فراز قله ، بر ماه دست خواهد یافت – اما غرور شکسته پلنگ وقتی به باطل بودن خیالش پی می برد که به خیره چنگ در هوا زده و نومید و خسته با استخوانهای درهم شکسته از پرواز بی ثمرش، بر صخره های تیز فرو افتاده است و زخمهای مهلکش مهتاب را به خون بیاراسته ….»
      حسین منزوی هم در مطلع غزلی از این نمادها به کار برده است….واما شما قبل از عاشق شدن به انگشتری کمین بایستی به :ما و زاهد شهریم هر دو داغدار اما….داغ ما بود بر دل داغ او به پیشانی!!ا عاشق شوید…الشاعر یکفیه الاشاره…و دیگر این که کمین شعر سپید هم اندکی دارم که منقدان ومنتقدانی اگر نگویم آنها را ستوده که پذیرفته اند آن هم با روی گشاده و آغوش باز…فرزندم محمدحسین خوش عمل اما شعر سپید فراوان دارد که بعضا در سایتها و کانالهای تلگرامی منتشر می شود.او یک بار در دهه ی 80 مورد تشویق شایان استاد احمدرضا احمدی قرار گرفت و ایشان تقریظی بر مجموعه شعر سپیدش نوشته اند؛مجموعه ای که هنوز مجال نشر نیافته است….و حرف آخر: این طرحم را به شما تقدیم می کنم :
      درها…درها…درها
      ای کاش بشکنند و پنجره ها نیز
      عریانی اتاقم را
      می خواهم به مزایده بگذارم.

  6. مهرداد مانا

    اسفند 26, 1401

    آها نکته چهارم رو یادم رفت … فیلم پمپی رو اگر ندیدید حتما ببینید . فضای این شعر شما مرا یاد صحنه های آن فیلم انداخت

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا