🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 عطش عشق

(ثبت: 3066) دی 17, 1395 

تاسحر فکر تو و خیره به مهتاب شدم

عاقبت چشم فرو بستم و در خواب شدم

خواب چشمان تو را دیدم و بیدار شدم

از غم دوری و هجرانِ تو در کار شدم

کاغذ و جوهر و اندیشه و سوسوی چراغ

عطشِ عشقِ تو و نیمه شب و سینهء داغ

بیت بیتِ غزلم غصهء هجرانِ تو گفت

غنچهء قافیه در آخرِ هر بیت شکفت

غزلی ناب سرودم که نگفتست کسی

که بخوانی و بدانی و به فریاد رسی

غزلم بستم و با مِهر سپردم به نسیم

که رساند به تو شاید به وصالی برسیم

شاید این معجزهء ،وحیِ غزل یار شود

مه رُخِ سنگدلی، همدم و دلدار شود

بازهم دیده فرو بندم و پندار کنم

در نظر نقشِ رٌخَت، ماهِ شبِ تار کنم

جلال پورسلیمانی۱۷دیماه۹۵