🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 * غریبه

(ثبت: 259857) خرداد 6, 1402 
* غریبه

درد است وجه اشتراک من و تو
هر چند شیرین سخنی
ودر سکوت تلخ ناتوانی ام
احساس می شوی
***
چون من
سرد و بی روح باشی اگر ازبیگانگی
یا که پنهان شوی
پشت گریه واژه های نجیب
برای من
آشناتر از تو
غریبه ای نیست.

 

 

 

نقدها
  1. در شعر سپید گنجاندن تعقید و اغلاق روا نیست ؛ همانطور که کاربرد صنایع از مد افتاده ی شعر سنتی….از بس تو را محصور در چارچوب افاعیل دیده ام نمی خواهم یا نمی توانم بپذیرم که پس از به کمال نسبی رسیدن در شعر موزون ومقفّی و سالها مطالعه و آموختن و آموختن و تجربه اندوزی گام در این وادی نهاده ای.اگر رخصت دهد باور عجیب و غریبی که در من است امروز را منصفانه می نگرم سپیدهای تو و سپیدهای نام آوران این عرصه را بی آن که قیاس مع الفارق کنم.افسوس و هزار افسوس آنقدر تو را با ترازوی افاعیل و در تنگناهای عروض برکشیده ام که خود را متقاعد نمی کنم حتی سری به خانه ی سپیدت بزنم و از منظر انصاف بی نگاه کردن به امضایت در هر فراز وفرودی مداقه کنم…. این دگم اندیشی که با من است نمی دانم از کجا بر من چیره شده است که نمی توانم بپذیرم حرفی برای گفتن داری! تو را پیر ابجد خوان در این مکتب می دانم و خود را برنای همه چیز دان…و درد این است….مشکل این است….اشکال این است…بر آن نیستم که چشمها را بشویم. چشم نشسته می خواهم دیو را دیو و کبوتر را همان کبوتر بنگرم ؛ برخلاف آنچه گفته بودم :

    چشمها را شسته ام تا طور دیگر بنگرم
    گرگ را آهوی و کرکس را کبوتر بنگرم

    پلّه پلّه تا ملاقات خدا خواهم رسید
    زشت و زیبا را اگر با هم برابر بنگرم!

    چه کنم؟ :

    همه استاد گرانقدر و من آن شاگردم
    که نفر اوّل ِ صف از در آخر شده ام

    دیگران گر همه شیرند و پلنگند و گراز
    مانده ام من متحیّر که چرا خر شده ام!؟

    یا:

    افسوس که شاعر بزرگی نشدم
    در دامنه ها کوه سترگی نشدم

    یاران همگی شدند سلطان وحوش
    من حدّاقل گراز و گرگی نشدم!

  2. شعر سپید بازی با کلمات مهجور یا استخدام اصطلاحات پرکاربرد در ادبیات بیگانه نیست.
    پشت هر شعر سپید فکر و اندیشه ای باید نهفته باشد.این طور نیست که از روی هوا وهوس ، دلبخواهی و باری به هر جهت کلماتی را سر هم بندی کنیم و اصطلاحاتی را به کار ببریم که برای مخاطب نامفهوم و برای یافتن معنای آنها نیازمند لغتنامه و دیکشنری (فرهنگهای دهخدا و معین و فرهنگ لغات و اصطلاحات انگلیسی به فارسی آریانپور) باشد.
    باید در شعر سنتی ورزیده شده باشی ، به مقام شامخ استادی رسیده باشی تا بتوانی با پشتوانه ای غنی و کلان قدم در وادی سپید بگذاری.
    روانشاد چالنگی می گفت: «…با دوستانم که اغلب بروبچه های شاعر جنوب بودند در محضر شاملوی بزرگ بودیم.صحبت که گل انداخت من گفتم این روزها عباس (عباس صفاری فقید) بسیار شعر سپید می گوید.شاملو لبخندی زد و پرسید:او در شعر سنتی کی به مقام استادی رسید که ما خبردار نشدیم؟ گفتم شعر سنتی نه ؛ شعر سپید می گوید.نگاه عاقل اندر سفیهش پشتم را لرزاند و شستم خبردار شد که به جاده خاکی زده ام ….شاملو سپس دفتری پر و پیمان از شعرهای سنتی اش را پیش چشم ما گشود ؛ دفتری مشحون از قصاید غرّا که هر یک 20 الی 40 بیت داشت و همه هم در اوج. چنان بود که می پنداشتی خاقانی و انوری و سنایی جامه نوین کرده سر از گور بیرون آورده بودند.پرسیدم اینها را برای انتشار آماده کرده اید؟ با تعجب در من نگریست و گفت :چنین فکر می کنی؟ وافزود:هرگز و هیچگاه.خواستم بگویم زیربنای شعر من اینهاست.اینها سیاه مشقهایی است که جواز ورود به شعر را برایم صادر کرده است…..»
    این که بیایی کلمات غریب ومهجور و دور از ذهن را که اغلب هم خانواده اند سرهم بندی کنی و زیر هم بنویسی و منتشر کنی شعر سپیید نیست.لفاظی است ؛ دلمویه ها و دلگویه های کذا و کذاست….و … تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

    • محمدعلی رضاپور

      خرداد 6, 1402

      سلام و درود و ارادت
      استفاده بردم از مطالب ارجمندتان

نظرها
  1. معین حجت

    خرداد 6, 1402

    درود بر استاد بزرگوارم جناب خوش عمل کاشانی که در هر قالبی از شعر خوش می درخشد👏👏👏💐💐💐

    • استاد عزیز وکرامند جناب معین حجّت (بالغه)را سلام و عرض ارادت و سپاسگزاری……..
      🌹🌹❤️❤️🌹🌹

  2. صنعت جناس:

    «یابو» تو را برداشت «یا بو» تو را برداشت
    در هر دو وجه ایدوست آنجا کبابی نیست!

  3. درود حضرت استاد
    بهره بردم هم از نفیسه‌ی فاخر و هم از تذییلات بسیار سودمندتان🌹🌹🌹🌹🌹
    دست مریزاد