🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مرداب گندیده

(ثبت: 266238) آذر 22, 1402 
مرداب گندیده

به گندمزار مویت می روم با قلب رنجیده
نوازش می کنم با دست هایی خشک و تفتیده

خدا داد مرا از چشم های نا مسلمانت
بگیرد چون تمام مرزها را در نوردیده

شبی باران قدم می زد به پشت شیشه ی قلبم
از آن شب عشقمان آوازه اش در شهر پیچیده

بیا شعری ببافم رج به رج موسیقی اش با تو
نگو دستِ دلم محضِ تماشای تو لغزیده

تمنّا می کنم بنشین! بفرمایید شیرینی
تو کامی می کنی شیرین، دل من قند دزدیده

فریب چشم جادوی تو را تنها نه من خوردم
که هرکس سحر چشمت شد به ریش خویش خندیده

تو آن نیلوفری، روییده ای در تار و پود من
بیا مرداب قلبم از غم دوریت گندیده…

 

معصومه بیرانوند

آذر ماه ۱۴۰۲

نظرها
  1. طلعت خیاط پیشه

    آذر 22, 1402

    درود مهربانوی ارجمند
    👏👏🌸🌺👏

  2. احسنت

  3. طارق خراسانی

    آذر 27, 1402

    شبی باران قدم می زد به پشت شیشه ی قلبم
    از آن شب عشقمان آوازه اش در شهر پیچیده

    بیا شعری ببافم رج به رج موسیقی اش با تو
    نگو دستِ دلم محضِ تماشای تو لغزیده

    سلام‌ دخترم

    قیامت به پا کرده ای
    خیلی زیبا و‌بکر و‌ دلنشین است
    آفرین
    چه خوب شد خواندمش

    در پناه خدا 🌱👏👏👏👏👏👏🌱

    • سلام و درود بر شما استاد گرامی
      سپاس از حضور و نظر لطفتون
      سلامت باشید

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا