سلام مانا جان
خدا تو را حفظ کند و سال های سال باشی تا باعث شناخت و رشد شعر و ادب عرفانی شوی.
اصولا در قدیم رِند که درست آن رَند است به کسانی گفته میشده که اهل معرفت و انسان هایی بسیار متعالی بوده اند.
استادی داشتم که از قضا کرمانشاهی بود و اهل دل و معرفت، به نام سید مسعود ریاضی کرمانشاهی، هفت سالی در خدمت آن بزرگمرد بودم و ایشان رند را برای من تفسیر کرد.
رَند از رَنده می آید رَند منفی داریم و رَند مثبت.
فرض کن رَند منفی بیاید در یک قصابی تا قصاب رویش را بر می گرداند از بغل لاشه گوساله ای گوشتی با کاردی تیز ببرد و در انبان نهد.
این رند منفی ست یا رَند به کسی می گفتند و می گوییم که کلاه برداری کرده و مال دیگری را با حقه و فریب ببرد.
اما رندان خدایی بگونه ای دیگر عمل می کردند و از مال خویش به نیازمندان می بخشیدند بدون آنکه کسی بفهمد.
یکحا رندی به معنای پنهان کاری ست، کاری ست که دیگران نباید از آن چیزی بدانند مانند آن محتسبی که می خورده بود و مستان را بازداشت می کرد :
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او کس این گمان ندارد
رندان بزرگ معرفتی اگر به مقام و منسبی عالی برسند و نان مردم دست آنان باشد نه تنها نان مردم را نمی ربایند بل از نان خود به مردم نیز می بخشند حکایت رباعی ذیل که از حقیر است:
استاد به من رَنده ای و چوبی داد
رَندی به جهان ز رَنده ای دادم یاد
آن رَنده چو پوشال بر آورد زچوب
در خویش نبرد و جمله در پیش نهاد
سپاس از حضور موثرتان
در پناه خدا 🌱🌹🙏🌹🌱
درودها بر شما
جناب استاد خراسانی نازنین
که زیبا سروده اید
و دوست نازنینم مانای عزیز
♤♤♤
منشاء سوال چند دلیل دارد:
الف) ریشه در نابودیِ نادانی که سوال کننده می خواهد از تاریکی ابهام و جهالت به نور دانش و اگاهی برسد و به توشه دانستنیهای خود بیافزاید که بیشتر وقت ها همین است.
ب) ریشه در سنحنش آگاهی و نظر مخاطب یا مخاطبین دارد تا ایشان در بوته و محک ازمون، دانستنی های خود را به روی دایره بریزند.
ج) ایجاد چالش و بحث در حول محوری که برای ایجاد کننده سوال اهمیت دارد و او دنبال حقول اهداف خویش از این چالش است تا خود نیز بعنوان یکی از پاسخ دهنده ها میدان ابراز عقیده ای برای مطالب خود ایجاد کرده باشد.
در هر صورت سوال موحب افزایش دانش و اگاهی می شود
♤♤♤
هر مدام از کلمه های :
شیخ
پیر
رند
شراب
مست
پیمانه
جرعه
و…
همانند کوه یخی هستند که واقعیتشان چندین و چند صد برابر ظاهرشان است که واقعا برای هر کلمه میتوان چندین جلد کتاب نوشت.
و اما تعابیر مفهوم عرفی و لغوی یک کلمه، واژه، جمله و… در گذر زمان تغییر می کند و اگرچه قالب و ساختار بدون تغییر است اما مراد و مقصودو معنای آن بستگی به شرایط زمان و مکان و جامعه دارد.
مثلا مراد و مفهوم کلمه “عتیقه” که در عرف زمان حاضر برای اشیاء ثابت مانده و ارزش است که نایاب بودن و گنج بودن دارد، اما برای اشخاص به عنوان شخصی متعصب و گاهی کودن بکار می رود که در گذر زمان معنی ان استحاله شده است.
“شیخ” که معنای لغوی آن شخص مُسِن و پیر و گاهی بزرگ خاندان و قبیله را دارد که در بین عرب ها هنوز رایج است.
یا رازق الطفل الصغیر یا راحم الشیخ الکبیر 《دعای جوشن کبیر》
قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ 《 هود ایه ۲》
و اما در برهه از زمان این کلمه به مرشدان و واعظان و مبلغان اختصاص دارد
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جستهایم ما
گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست
که جنبه های عینی ارزشی و مثبت دارد و در بسیاری متون تاریخ تقل شده است.
گاهی شیخ در عرف جوامع به انسانی خرده گیر و گاهی خود نما و ظاهر فریب معنی می شود که با تعاریف فوق نیز متفاوت است
شیخی به زنی فاحشه گفتا:مستی.
هر لحظه به دام دگری پابستی؛
گفتا؛ شیخا، هر آنچه گویی هستم،
آیا تو چنانکه مینمایی هستی؟ 《خیام》
نتیجه اینکه بنا به شرایط جامعه و عرف زمان و مکان بعنوان کنایه و گاهی پارادوکس های معنایی، مخاطب را به چالش می کشد و در برخی مواقع، شاعر و نویسنده در لایه های شعری یا متنی از ان استفاده می کند
(اخ انگشتم از نوشتن خسته شد)
تازه این کلمه ” شیخ” است
هنوز ” زاهد و پیر و مرشد و…مونده”
طرح این بحث بماند به مجال دگری
مجلس انسی و هم قال و مقال دگری
قهوه را سر نکشیدی و به سردی گروید
باشد این جرعه به فنجانی و فال دگری
✍ فی المجلس
ایام بکام
♡♡♡♡
سلام و عرض ادب جناب مانای بزرگوار
امیدوارم ایام به کام باشد.
به نکتهی بسیار ظریفی در شعر حافظ، یکی ابرشاعران تاریخ، اشاره کردهاید. پر واضح است که در شعر حافظ یک واژگونی اساسی در نظام ارزشی واژگان رخ میدهد. رندی، نظربازی، میخوارگی، خراباتیگری، عیاری، قلاشی و عصیان که در نظام زبانی بار منفی دارند در برابر زهد، پرهیز، سلامتطلبی، مصلحتاندیشی و تدبیر قرار میگیرند که در ظاهر دارای بار مثبت است. حافظ با تمام مفاهیم دستهی دوم نزاعی بیامان دارد که این ستیز در تمام اشعارش ساری و جاریست. او هیچ عقل و تدبیری را بر نمیتابد.
اینکه حافظ چگونه به عرفان رندانه پرداخته است، سازوکاری تاریخی دارد و حافظ با اینکه خلاق و پرشور است اما این خود، معلول یک سری وقایع تاریخیست. برای مثال اگر منش صوفیان ملامتیمذهب را در نظر آوریم، میان ملامتیگری و دیدگاههای حافظ قرابتهای زیادی دیده میشود. (میتوانید به کتاب ارزندهی در جستجوی تصوف ایران نوشتهی عبدالحسین زرینکوب مراجعه کنید)
یکی از بهترین کتبی که در این زمینه با آن مواجه شدهام، کتاب «عرفان و رندی در شعر حافظ» نوشتهی «داریوش آشوری»ست. آشوری در این کتاب با دقت نظر فراوان و دقیقی ارتباط بینامتنی و تاویلی شعر خافظ با متون عرفانی پیش از او، ارتباط آن با شعر خواجو و سعدی و تاثیرپذیری حافظ از دو کتاب کشفالاسرار و مرصادالعباد را بررسی کرده است. بهعقیدهی نویسنده در این کتاب، حافظ یک تفسیر ازلی از تقابل مفاهیم عشق و زهد را با ارجاعات پیدرپی به سرنمون آفرینش در عرفان رندانهاش بازتاب داده است. در این چارچوب خیرهکننده و قدرتمند حافظ، آدم، عاشق، رند، نظر باز و… اهل ملامت هستند و در مقابل زاهد، شیخ، صوفی، ملَک و پشمینهپوش اهل سلامت… دستهی دوم نه رندی را درک میکنند و نه عشق را و این در نظر حافظ یک تقدیر ازلیست و از آن گریزی نیست. البته این بهمعنای نفی وجه اجتماعی شعر حافظ نیست بلکه به این معناست که حافظ علاوه بر نقد پوستهی جامعه به نقد عمیقترین هستههای فرهنگی و آیینی نیز پرداخته است.
پوزش که در محضر استادان پرحرفی کردم.
زنده باشید
پاسخ
تیر 30, 1402
آیا در میان سایر ما خوب و بد وجود خارجی ندارد؟
شیخ خوب داریم همچنان که شیخ بد نیز
شاعر خوب نگاه داریم همچنان که شاعر کژ بین نیز
زن و مرد عاشق و متعهد داریم همچنان که زن و مرد فارغ و خائن نیز
و…
آنچه شما نوشتید چوب زدن به تمام شیخان است و اشتباه قضاوتی در شعر
و سوءاستفاده از کلمه
قاتلان حضرت رضا سه شیخ بودند و پس از آن جنایت از شهر گریخته و عاقبت هم در بیابان های اطراف شهر مشهد به خاک سپرده شده اند.
قبر خواجه مراد هنوز در دل کوه های اطراف مشهد است ، خواجه اباصلت اخیرا پس از هزار سال به دروازه جنوبی شهر مشهد نزدیک شده است و خواجه ربیع در صد سال اخیر با پیشرفت شهر به شمال، داخل شهر راه یافته .
جالب است هرسه زیارتگاه هستند!! امام زاده هم نیستند می گویند این سه تن از خادمین آقا علی بن موسی الرضا(ع) بوده اند!!!
خوب و بد را تمیز خواهد داد
چشم حق بین اگر که بگشاییم
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الاَرواح التی حَلَّت بفنائک
علیک منّی سلام الله
ابدا ما بقیتُ و بقیَ اللیلُ و النّهار
و لاجعَلَهُ اللهُ آخِرَ العهد منّی لزیارتکم
السلام علی الحسین
و علی علیّ بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین ❤️🙏
دستمریزاد استاد طارق گرامی …
درود بر شما …
چه صفحه با برکتی دارید شما، مطالب با ارزش و قابل تاملی در ذیل سروده فاخر شما به اشتراک گذاشته شده، درود بر همه شما دوستان…👏👏👏💐💐💐
قرن 14 هجری شمسی قرن شکوفایی شعر و ادب در ایران بود و بدون شک قرن 15 نیز چون قرنی که گذشت به لحاظ رشد شعر و ادب قرن پرباری خواهد بود.
به وجودتان افتخار می کنم
سلام و عرض ادب استاد خراسانی ارجمند
همانگونه که بسیاری از بزرگواران اشاره کردند، من نیز به یاد مفاهیم ارزشمند شعر حافظ افتادم.
بسیار زیباست و اکنون جامعهی ما نیازمند همین دیدگاههای رندانه و حافظانه است.
زنده باشید🌺🌸🌺🌸
تیر 30, 1402
سلام
و فکر کنم این صفحه و این شعر مناسب این سوال باشد که بپرسم :
چرا آنچه در میان مردم دستکم در ظاهر محترمانه است ، در شعر شاعران (به خصوص حافظ ) بار منفی دارد ؟
مثلا : رند در میان مردم چه جایگاهی دارد ؟ اما در شعر حافظ ( و بسیاری دیگر پس از او ) رند مه تنها منفی نیست بلکه مورد ستایش هم هست
همین طور : واعظ / شیخ / شراب / مست / دیوانه و …..
پاسخ
تیر 30, 1402
سلام مانا جان
خدا تو را حفظ کند و سال های سال باشی تا باعث شناخت و رشد شعر و ادب عرفانی شوی.
اصولا در قدیم رِند که درست آن رَند است به کسانی گفته میشده که اهل معرفت و انسان هایی بسیار متعالی بوده اند.
استادی داشتم که از قضا کرمانشاهی بود و اهل دل و معرفت، به نام سید مسعود ریاضی کرمانشاهی، هفت سالی در خدمت آن بزرگمرد بودم و ایشان رند را برای من تفسیر کرد.
رَند از رَنده می آید رَند منفی داریم و رَند مثبت.
فرض کن رَند منفی بیاید در یک قصابی تا قصاب رویش را بر می گرداند از بغل لاشه گوساله ای گوشتی با کاردی تیز ببرد و در انبان نهد.
این رند منفی ست یا رَند به کسی می گفتند و می گوییم که کلاه برداری کرده و مال دیگری را با حقه و فریب ببرد.
اما رندان خدایی بگونه ای دیگر عمل می کردند و از مال خویش به نیازمندان می بخشیدند بدون آنکه کسی بفهمد.
یکحا رندی به معنای پنهان کاری ست، کاری ست که دیگران نباید از آن چیزی بدانند مانند آن محتسبی که می خورده بود و مستان را بازداشت می کرد :
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او کس این گمان ندارد
رندان بزرگ معرفتی اگر به مقام و منسبی عالی برسند و نان مردم دست آنان باشد نه تنها نان مردم را نمی ربایند بل از نان خود به مردم نیز می بخشند حکایت رباعی ذیل که از حقیر است:
استاد به من رَنده ای و چوبی داد
رَندی به جهان ز رَنده ای دادم یاد
آن رَنده چو پوشال بر آورد زچوب
در خویش نبرد و جمله در پیش نهاد
سپاس از حضور موثرتان
در پناه خدا 🌱🌹🙏🌹🌱
پاسخ
تیر 31, 1402
از پاسخ حوصله مند شما سپاسگزارم پدرجان
استفاده بردم و نکته ها آموختم
پاسخ
تیر 30, 1402
درودها بر شما
جناب استاد خراسانی نازنین
که زیبا سروده اید
و دوست نازنینم مانای عزیز
♤♤♤
منشاء سوال چند دلیل دارد:
الف) ریشه در نابودیِ نادانی که سوال کننده می خواهد از تاریکی ابهام و جهالت به نور دانش و اگاهی برسد و به توشه دانستنیهای خود بیافزاید که بیشتر وقت ها همین است.
ب) ریشه در سنحنش آگاهی و نظر مخاطب یا مخاطبین دارد تا ایشان در بوته و محک ازمون، دانستنی های خود را به روی دایره بریزند.
ج) ایجاد چالش و بحث در حول محوری که برای ایجاد کننده سوال اهمیت دارد و او دنبال حقول اهداف خویش از این چالش است تا خود نیز بعنوان یکی از پاسخ دهنده ها میدان ابراز عقیده ای برای مطالب خود ایجاد کرده باشد.
در هر صورت سوال موحب افزایش دانش و اگاهی می شود
♤♤♤
هر مدام از کلمه های :
شیخ
پیر
رند
شراب
مست
پیمانه
جرعه
و…
همانند کوه یخی هستند که واقعیتشان چندین و چند صد برابر ظاهرشان است که واقعا برای هر کلمه میتوان چندین جلد کتاب نوشت.
و اما تعابیر مفهوم عرفی و لغوی یک کلمه، واژه، جمله و… در گذر زمان تغییر می کند و اگرچه قالب و ساختار بدون تغییر است اما مراد و مقصودو معنای آن بستگی به شرایط زمان و مکان و جامعه دارد.
مثلا مراد و مفهوم کلمه “عتیقه” که در عرف زمان حاضر برای اشیاء ثابت مانده و ارزش است که نایاب بودن و گنج بودن دارد، اما برای اشخاص به عنوان شخصی متعصب و گاهی کودن بکار می رود که در گذر زمان معنی ان استحاله شده است.
“شیخ” که معنای لغوی آن شخص مُسِن و پیر و گاهی بزرگ خاندان و قبیله را دارد که در بین عرب ها هنوز رایج است.
یا رازق الطفل الصغیر یا راحم الشیخ الکبیر 《دعای جوشن کبیر》
قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ 《 هود ایه ۲》
و اما در برهه از زمان این کلمه به مرشدان و واعظان و مبلغان اختصاص دارد
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جستهایم ما
گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست
که جنبه های عینی ارزشی و مثبت دارد و در بسیاری متون تاریخ تقل شده است.
گاهی شیخ در عرف جوامع به انسانی خرده گیر و گاهی خود نما و ظاهر فریب معنی می شود که با تعاریف فوق نیز متفاوت است
شیخی به زنی فاحشه گفتا:مستی.
هر لحظه به دام دگری پابستی؛
گفتا؛ شیخا، هر آنچه گویی هستم،
آیا تو چنانکه مینمایی هستی؟ 《خیام》
نتیجه اینکه بنا به شرایط جامعه و عرف زمان و مکان بعنوان کنایه و گاهی پارادوکس های معنایی، مخاطب را به چالش می کشد و در برخی مواقع، شاعر و نویسنده در لایه های شعری یا متنی از ان استفاده می کند
(اخ انگشتم از نوشتن خسته شد)
تازه این کلمه ” شیخ” است
هنوز ” زاهد و پیر و مرشد و…مونده”
طرح این بحث بماند به مجال دگری
مجلس انسی و هم قال و مقال دگری
قهوه را سر نکشیدی و به سردی گروید
باشد این جرعه به فنجانی و فال دگری
✍ فی المجلس
ایام بکام
♡♡♡♡
پاسخ
تیر 30, 1402
ای جان
به به
چه قدر زیبا و یک نفس حقایقی را بیان داشته اید
این صفحه از وجود یاران پاک دل و آگاه، گرم گرم است و آموزنده
سلام و درودم را پذیرا باش عزیز
در پناه خدا 🌱👌👌👌👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
تیر 30, 1402
سلام و عرض ادب جناب مانای بزرگوار
امیدوارم ایام به کام باشد.
به نکتهی بسیار ظریفی در شعر حافظ، یکی ابرشاعران تاریخ، اشاره کردهاید. پر واضح است که در شعر حافظ یک واژگونی اساسی در نظام ارزشی واژگان رخ میدهد. رندی، نظربازی، میخوارگی، خراباتیگری، عیاری، قلاشی و عصیان که در نظام زبانی بار منفی دارند در برابر زهد، پرهیز، سلامتطلبی، مصلحتاندیشی و تدبیر قرار میگیرند که در ظاهر دارای بار مثبت است. حافظ با تمام مفاهیم دستهی دوم نزاعی بیامان دارد که این ستیز در تمام اشعارش ساری و جاریست. او هیچ عقل و تدبیری را بر نمیتابد.
اینکه حافظ چگونه به عرفان رندانه پرداخته است، سازوکاری تاریخی دارد و حافظ با اینکه خلاق و پرشور است اما این خود، معلول یک سری وقایع تاریخیست. برای مثال اگر منش صوفیان ملامتیمذهب را در نظر آوریم، میان ملامتیگری و دیدگاههای حافظ قرابتهای زیادی دیده میشود. (میتوانید به کتاب ارزندهی در جستجوی تصوف ایران نوشتهی عبدالحسین زرینکوب مراجعه کنید)
یکی از بهترین کتبی که در این زمینه با آن مواجه شدهام، کتاب «عرفان و رندی در شعر حافظ» نوشتهی «داریوش آشوری»ست. آشوری در این کتاب با دقت نظر فراوان و دقیقی ارتباط بینامتنی و تاویلی شعر خافظ با متون عرفانی پیش از او، ارتباط آن با شعر خواجو و سعدی و تاثیرپذیری حافظ از دو کتاب کشفالاسرار و مرصادالعباد را بررسی کرده است. بهعقیدهی نویسنده در این کتاب، حافظ یک تفسیر ازلی از تقابل مفاهیم عشق و زهد را با ارجاعات پیدرپی به سرنمون آفرینش در عرفان رندانهاش بازتاب داده است. در این چارچوب خیرهکننده و قدرتمند حافظ، آدم، عاشق، رند، نظر باز و… اهل ملامت هستند و در مقابل زاهد، شیخ، صوفی، ملَک و پشمینهپوش اهل سلامت… دستهی دوم نه رندی را درک میکنند و نه عشق را و این در نظر حافظ یک تقدیر ازلیست و از آن گریزی نیست. البته این بهمعنای نفی وجه اجتماعی شعر حافظ نیست بلکه به این معناست که حافظ علاوه بر نقد پوستهی جامعه به نقد عمیقترین هستههای فرهنگی و آیینی نیز پرداخته است.
پوزش که در محضر استادان پرحرفی کردم.
زنده باشید
پاسخ
تیر 30, 1402
آیا در میان سایر ما خوب و بد وجود خارجی ندارد؟
شیخ خوب داریم همچنان که شیخ بد نیز
شاعر خوب نگاه داریم همچنان که شاعر کژ بین نیز
زن و مرد عاشق و متعهد داریم همچنان که زن و مرد فارغ و خائن نیز
و…
آنچه شما نوشتید چوب زدن به تمام شیخان است و اشتباه قضاوتی در شعر
و سوءاستفاده از کلمه
پاسخ
تیر 30, 1402
سلام نازنین دوستم
رباعی با این مصرع آغاز شده است:
ای شیخ که منکر تعالی هستی
پس می بینید همه را با یک چوب نزده ام
آن شیخی منظور بنده است که منکر و ضد تعالی ست.
در پناه خدا 🌱🌹🙏🌱
پاسخ
تیر 30, 1402
درودها جناب طارق عزیز
بسیار عالی بود
و شیخ…
همیشه روی شمشیر تزویر راه رفته…
پاسخ
تیر 30, 1402
سلام سیامک جان
قاتلان حضرت رضا سه شیخ بودند و پس از آن جنایت از شهر گریخته و عاقبت هم در بیابان های اطراف شهر مشهد به خاک سپرده شده اند.
قبر خواجه مراد هنوز در دل کوه های اطراف مشهد است ، خواجه اباصلت اخیرا پس از هزار سال به دروازه جنوبی شهر مشهد نزدیک شده است و خواجه ربیع در صد سال اخیر با پیشرفت شهر به شمال، داخل شهر راه یافته .
جالب است هرسه زیارتگاه هستند!! امام زاده هم نیستند می گویند این سه تن از خادمین آقا علی بن موسی الرضا(ع) بوده اند!!!
خوب و بد را تمیز خواهد داد
چشم حق بین اگر که بگشاییم
طارق خراسانی
سپاس از حضور موثرتان
در پناه خدا 🌱🌹🌹🙏🌹🌹🌱
پاسخ
تیر 30, 1402
وقتی که دین غرق اضافات میشود
حتی خود خدا هم خرافات میشود
با اسم دین به مردم مکن ظلم عاقبت
دنیا عجیب دار مکافات میشود
«سیامک عشقعلی»
پاسخ
تیر 30, 1402
بسیار عالی ست
🌱👌👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
تیر 30, 1402
سلام و درود و ارادت ❤️🙏
پاسخ
تیر 30, 1402
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الاَرواح التی حَلَّت بفنائک
علیک منّی سلام الله
ابدا ما بقیتُ و بقیَ اللیلُ و النّهار
و لاجعَلَهُ اللهُ آخِرَ العهد منّی لزیارتکم
السلام علی الحسین
و علی علیّ بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین ❤️🙏
پاسخ
تیر 30, 1402
ان شاء الله در حسینیه ی مجازی سایت
در خدمت تان هستیم
پاسخ
تیر 30, 1402
آن شاءالله
پاسخ
تیر 30, 1402
دستمریزاد استاد طارق گرامی …
درود بر شما …
چه صفحه با برکتی دارید شما، مطالب با ارزش و قابل تاملی در ذیل سروده فاخر شما به اشتراک گذاشته شده، درود بر همه شما دوستان…👏👏👏💐💐💐
پاسخ
تیر 30, 1402
سلام استاد گرانمهرم
جناب حضرت حجت
شما هم به برکت این صفحه افزوده اید
سپاس از حضور و غزل بسیار زیبای ارسالی تان
در پناه خدا 🌱🙏🌹👌👌👌🙏🙏👌👌👌🌹🙏🌱
پاسخ
تیر 30, 1402
واعظ امروز به نفرین نشده، وا عجبا
منبرش مسند توهین نشده، وا عجبا
باعث تفرقه نادم شده از کرده ی خود
بعد از این بر همه بد بین نشده، وا عجبا
از ریا پاک شده دامنِ آلوده ی شیخ
بیش از این مسئله تدوین نشده، وا عجبا
عَلمِ تعزیه بر چیده شده از سرِ کوی
تیرگی آلت آذین نشده، وا عجبا
بر سر و سینه نکوبند در انظار دگر
این چنین معرکه تحسین نشده، وا عجبا
در سرای ابدی مُرده بِخُسبیده کنون
روحش آزرده به تلقین نشده واعجبا
مذهب از بند اباطیل رها گشته تمام
منطق و بَیّنه تدفین نشده واعجبا
از تاًلم شده خالی همه ی ظرف زمان
بر شعف مرحله تعیین نشده، وا عجبا
بر نیاید ز نهادی پس از این آه دگر
عارضِ آینه غمگین نشده،وا عجبا
شاید اکنون ورقِ دَهر از آن سو شده است
که دگر مغلطه در دین نشده، وا عجبا
1399/12/16
پاسخ
تیر 30, 1402
به به
قرن 14 هجری شمسی قرن شکوفایی شعر و ادب در ایران بود و بدون شک قرن 15 نیز چون قرنی که گذشت به لحاظ رشد شعر و ادب قرن پرباری خواهد بود.
به وجودتان افتخار می کنم
در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
تیر 30, 1402
درود استاد طارق گرامی
بسیار ارزشمند و پربار
نمونه ی بارز تنفر از هر گونه ریا و دو رویی و تنفر از شیوخ متظاهر را در اشعار حافظ به وفور می توان دید
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است
.
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواسته کردگار چیست
.
در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست
.
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
.
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
.
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
.
زاهد خام که انکار می و جام کند
پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد
.
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
.
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
دل و دین میبرد از دست بدان سان که مپرس
.
زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
.
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
که این سیب زنخ زان بوستان به
.
بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی
.
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
.
حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را
که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر
.
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
.
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم
.
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
.
پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
.
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
.
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
.
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
.
بیا ای شیخ و از خمخانه ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
.
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
🌺🌺🌺❤️❤️❤️
پاسخ
تیر 30, 1402
سلام بر برهان عزیزم
خسته نباشید
چه قدر زحمت کشیده ای
سپاس از حضور و ارسال این همه ابیات موثر بر فکر و ذهن بنده و خوانندگان
در پناه خدا شاد زی 🌱🌹🙏🌹🌱
پاسخ
تیر 30, 1402
سلام و عرض ادب استاد خراسانی ارجمند
همانگونه که بسیاری از بزرگواران اشاره کردند، من نیز به یاد مفاهیم ارزشمند شعر حافظ افتادم.
بسیار زیباست و اکنون جامعهی ما نیازمند همین دیدگاههای رندانه و حافظانه است.
زنده باشید🌺🌸🌺🌸
پاسخ
تیر 30, 1402
سلام سینا جان
سپاس از لطف و نظر بسیار زیبایت
در پناه خدا 🌱🙏🌹🙏🌱
پاسخ
تیر 30, 1402
استاد ارجمند جناب طارق خراسانی
در پناه خدا پاینده باشید
🙏💐🙏💐🙏💐🙏💐🙏💐🌿🍃
پاسخ
تیر 31, 1402
سلام و درود
سپاس از مهر نگاهتان
در پناه خدا 🌱🙏🌹🌱
پاسخ
تیر 31, 1402
سلام مهربان بابای خوب من و شعر
ممنونم از اشتراک گذاری این اثر بسیار بسیار بسیار زیبا👏👏👏👏
پاسخ
تیر 31, 1402
سلام مینا جان
دختر نازنینم
من هم بسیار بسیار از حضور پرمهرت سپاسگزارم
در پناه خدا 🌱🙏🌹🌱
پاسخ
بستن فرم