🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تووی سرم یه کرکس
توو آستین من مار!
اطرافمو گرفتن
یک مشت گرگ و کفتار!
یک عده تووی آینه
شعرامو میسوزونن!
یک عده تووی خوابام
هرشب رجز میخونن!
هی میزنن که دنیام
ویرون بشه بپاشه!
یک عده خیلی میخوان
سر به تنم نباشه!
هر روزِ زندگیرو
از پشت دشنه خوردم!
غیر از خدا کسی نیست…
دوستامو تا شمردم!
یک سایه روی دیوار
مونده ازم به سختی
جای بدی شکستم
این یعنی تیرهبختی!
ما سفرهدار بودیم
آغوش واسه بیکس!
انگار مرام مرده
مردونگی توو قصهس!
مارو بگو که عمری
توو خواب قصه بودیم
به کیا خوبی کردیم!
واسه کی میسرودیم!
یک عده گرگ و خیلی
گرگ توو لباسِ میشن!
اونها که دوست بودن
یکروز غریبه میشن!
معلوم بود اصلا
از خون فرق هابیل…
که تووی واقعیت
زنده میمونه قابیل!
ما موندنی به پایِ
قولِ نداده بودیم
شاید بلد نبودیم
شاید که ساده بودیم!
▫️ترانهسرا: سیامک عشقعلی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
تیر 31, 1402
این یکی از قشنگترین ترانه هاییه که در یکی دو سال اخیر شنیدم ( شاید بعد از ترانه ی لاله زار ابی ) و امیدوارم یکی که صداش قشنگه اینو اجرا کنه
پاسخ
بستن فرم