🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بغضی
گیر کرده در گلویش سال ها
سال ها می بافد
برای معشوقه اش دروغ ها
از خمیازه ی سرباز روی مین
تا غبارهای معلق در شهر بید
از تکرار جنگ با پوچیدگی احساس
تا کفش هایی با ماسک شیمیایی
از کوچه های خونین از شراب
تا سرفه های داغ در کوچه هایی بی نان
چه بگویم؟
از که بگویم؟
که زنگِ ناقوس به افطاری عشق
رنگ مهتاب در آینه یِ آب های گِلَی
و اندوه تاریخ بر سرِ ثانیه ها
بر چنگال تیزِ جدایی آدم ها، می تپد روی درخت های سرو
تا فریادِ لولاهای پنجره
در لاشه ای از سکوت را
ترجیع دهند
به عطرِ گل های یاسِ صورتی…
آه بر من
یادم رفت
تسبیح اکسیژن پاره کنم
و به تو بگویم
دوستت دارم، دوستت دارم…
محمدرضانعمت پور
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
دی 26, 1398
سلام و احترام، فرهیخته ی گرانقدر، جناب محمدرضا نعمت پور
در سومین کارگاه شعر پاک، منتظر حضور شما بزرگوار هستیم. امیدواریم از ارسال شعر(ها) و بیان نظرات سازنده ی شما بهره مند گردیم. با سپاس فراوان
http://sherepaak.com/218876/کارگاه-سوم
پاسخ
دی 27, 1398
👏🙏💐
پاسخ
دی 28, 1398
درودها
ممنونم و سپاسگزارم
که همواره می خوانید
شادباشید و تندرست
پاسخ
دی 29, 1398
سلام و درود
مطالب پژوهشی و نقدهای ادبی از طریق معمول ارسال مطلب
دریافت و بررسی می گردند
چنانچه مناسب درج در بخش کارگاه نقد نوار منو باشند،
صفحه ای ویژه در بخش مذکور به مطلب شما اختصاص داده خواهد شد
سپاسگزارم
پاسخ
دی 29, 1398
🌺🌺🌺
پاسخ
بستن فرم