🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نامه‌ای به توتم

(ثبت: 256238) بهمن 24, 1401 
نامه‌ای به توتم

 

توتم جان سلام!

دیگر دیرست
بنویسم حالت چگونه است
یـا بگویم احوالِ محالم بعد از رفتنت
در کدام چگونگی‌ست
پس نقطه می‌گذارم
به‌رویِ سرخطِّ سلامت و عافیت
وَ نامه را شروع می‌کنم!

ساده بگویمت امروز!

خوب اشک مشق کردم
خوب آه کشیدم
وَ خوب در صحنه‌هایِ بی‌شمارِ اجبارِ زندگی
آکتوری شدم که پانتومیمِ دم و بازدمِ در قفس را
بدونِ تو خوب مرگ‌بازی می‌کند!

توتم جان!

امروز در اجاقِ اتّفاقِ فراق
نقره‌داغ و بی چراغ
آب را خوب در هاونِ چشمانم کوبیدم
آردِ خود را غربال و الک
وَ از دل و پوست و گوشتِ کم‌کیلویی
مشتی خاک به‌دست آوردم
که بی‌تو سر به بیابان بگذارم باز هم کم‌ست!

راستی مسخره‌ام نکن!

امروز دیدم
ده پشتِ انگشتِ دو موازی پایم
از سوراخِ جورابِ نخ‌نمایِ زندگی بیرون افتاده
بس‌که کفشِ تنگِ دل برایِ شانسِ داشتنت
به هر ناکجاآباد سر زده!

توتم جان ببخش!

خودکارم ریقِ آخر را سَر می‌کشد
بقیهٔ نامه را با کمکِ شتکِ اشک می‌نویسم
تو که اخلاقِ کورچشمانم
وَ سطحِ سوادش را می‌دانی
ادامهٔ نامه را
نه از رویِ ورق
که از ظرفِ نگاهم بخوان!

توتم جان!

تا نامه‌ای دیگر خداحافظ
نه! از ترسِ ترکِ دلتنگی بی فوتِ وقت سلام…

 

ـــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضا لاهیجی
ساکوتی.هند
ـــــــــــــــــــــــ

#نامه #توتم #نامه‌ای_به_توتم
#توتم‌وطن #نیست‌شعر