🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ندارد ترس باران آنکه خیس است
اگرچه زیر باران تن عزیز است
یکی جانش به لب آمد ز ایام
یکی او را جزا میداد اعدام
دمادم در دلش یاد خدا بود
کلامش خواهش و ذکر و دعا بود
فقط آیین حق را بندگی کرد
در این دنیا چو مهمان زندگی کرد
به لبخندی که حاکی از رضا بود
بسی خرسند و شاد از این جزا بود
تو ای در ساحل دریا گرفتار
تو ای غافل ز باغ پشت دیوار
تو ای آنکس که در بند زمینی
برای کسب دنیا در کمینی
زهر دلبستگی باید حذر کرد
زهر وابستگی باید گذر کرد
اگر ترست فقط از انتها بود
اگر معبود تو تنها خدا بود
شوی آن خیس در رگبار باران
شوی آزاده همچون سربداران
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
تیر 3, 1402
درود بر شما….اولین بار است که شعر فاخر و دلربایی از شما می خوانم.فقط یک اشکال قافیه در مصراع دوم موجود است.به نظرم می شود گفت :
ندارد ترس باران آن که خیس است
که باران خیس تن ها را انیس است ….
موفق باشید.
پاسخ
تیر 4, 1402
سپاسگزارم جناب خوش عمل کاشانی
پاسخ
تیر 3, 1402
باران
صدای ابر
نیست
چتر را کنار بگذار
رنگین کمان
بوسه خواهد زد
صورت خورشید را
پاسخ
تیر 13, 1402
عاشق اشعارتون شدم ….واقعازیبا
پاسخ
تیر 13, 1402
شمالطف دارید دوست عزیز. شما میتونید بقیه اشعار بنده رو در وبلاگ یاردبستانی من ،یا وبلاگ حرف حق دنبال کنید
http://ahwaz52.blog.ir/ این ادرس وبلاگ بنده است
پاسخ
تیر 13, 1402
بسیار عالی …درود برشما
پاسخ
تیر 13, 1402
سلام و درود و خدا قوت
پاسخ
بستن فرم