🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
من اشک ِ یک آهم
چسم انتظاری مانده بر راهم
کی می شوی همسایه با من ای زلال ِ عشق
دل مرده از این بغضِ همراهم
من مست و گمراهم
زندان ِ من خاک است
چشمم بر آوازی بر افلاک است
بگشا قفس را کن رهایم از دل ِ دوزخ
از بی صدایی ها دلم چاک است
آزرده غمناک است
امشب صدایم کن
با سوز ِ عشقی آشنایم کن
جاری به لبها قل هو الله و احد دارم
هی شعله برکش هی فنایم کن
از من رهایم کن
طلعت خیاط پیشه
طلای کرمانی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (11):
آبان 23, 1401
درود بر شما استاد گرانقدرم بانو طلای کرمانی
زیبا ست
همیشه عالی می سرایید
زنده باشید به مهر
💐🍃🙏👏👏👏👏🌺
پاسخ
آبان 23, 1401
استاد ارجمند
زیبا بود
لذت بردم
سپاس
پاسخ
آبان 23, 1401
سلام و درود و احسنت بر شما🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 24, 1401
سلام و درود استاد بانو
بسیار زیباست
سربلند و پاینده باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 24, 1401
لذت بردم از قلم توانای شما
قلمتان نویسا
شاد و پیروز باشید🌺🌸🌺
پاسخ
آذر 1, 1401
بسیار زیبا سرودید بانو 👏👏👏🌹👏👏🌺🌺🌺
پاسخ
آذر 1, 1401
درود خیلی زیبا بود و دلنشین
موید باشید
در پناه خدا🌹
پاسخ
آذر 1, 1401
درودو سپاس بر استاد بزرگوارم
سرکارخانم طلعت خیاط پیشه
به به
چه زیبا
چه فریبا
چه دوست داشتنی
چه فرم وساختاری دوست داشتنی
و در نهایت چه موسیقی و حالو حس عرفانی تودل برویی
دستمریزاد که لذت بردم
نویسا و خوش ذوق و همواره سرحال باشی
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
آذر 7, 1401
درودها بانو خیاط پیشه عزیز
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پاسخ
بستن فرم