🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
“وارفتگی ”
کارمانیست
تسلیمی در نهایت دلتنگیست
هیچ چیز از خودزنی بدتر نیست
خالی کردن ته دل از روزن روشنی
میان اینهمه مشکلات و ایست
بذر یاس کاشتن در کرت های امید
اصلا کار کیست؟
همه چیز را مرغ همسایه دیدن
خبری نیست
خود باختنی و مسخی بیشتر نیست
این کاشت عطش کاذب
بسیار دیدنیست
دستکم گرفتن خود و خودی
از بی باوریست
هیچی نیست جز خود زنی
غر زدن و فرافکنی
کار مشکلی نیست
انکار خود ، کار بس عبث و غلطیست
آدرس عوضی
وُ
فرمان بدلیست
پشت آبها ، جز در باغی سبز
هیچی نیست
وای از حقوق زن و فمنیست
که جز کالاییِ زن نیست
همه اش نوین بردگیست
فرهنگ تو و من
هزار ریشه ی زاگرست و بیشمار قلل الوند
هی چشم به بیرونم
بسته به پای انگل ساکسون
دیگر مهاجران دربدر
و
بعد
منطق زانو
وایم وای
برای روزگار سیاهم
حرف اوّل را می زد
هزار ترانزیتم از
عریانیها و فروش کلیه و زیر های شکم
از بنارس و آسیای غارت و بنگلادش و
کشتگان هر یمن
از سرگذشت
بقول جلال همه اش
چپاولست زیر عبارت مزخرف
خر رنگ کن های بدل
حقوق لهیده ی بشر
و هی جنگ نرم و جاده صاف کن خریدن
برای انهدام و اغوایم
و چقدر سازمانهای پشت این کشتار گوناگونی وحشی وحشت
مرموزترین خفن خفقان را
تزریق نفسم ،
پایداری فقط ، ماندگاریم می بود
میانه ی این همه حس لجن لجباز عنود
که عروسکم می نمود
این کنار گود
و لنگش کن برایش برنده ای نیست و نبود
درمانش خود باوریست و
تکیه به خود و خوبان خودیست
و فرهنگ کار و تلاشی بی هیچ ایست
کسی از ماورای آب ها
هیچم نیست
همه اش مهندسی غارت و شهروندی دست چندمیست و دیدنیست
اجتماع
عمارتیست
آجرش کیست؟
گیر دادن به معلول
هی ساده انگاریست و همه اش ریسک
خود کرده را
تدبیر چیست؟
ما در الفبای وظایف
در اجتماع مانده ایم
از دفع زباله ها
تا انتخاب شوراها
و
به گزین های بالادست
سر سپرده ایم به نسب و حسب
و پارامتر های انتخاب غلط
بعد
هی دنبال منجی ایم
آنهم آنور آبهای در دور نما پردیس
و
این تهی کردن شرق را از خود
علاجش تغافل و دست در جیب و لنگش کن نیست
جز خود باوری و ایست
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
فروردین 26, 1400
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
فروردین 26, 1400
سلام استاد ارجمند
بسیار عالی عالی عالی
فقط دستمریزاد
سپاس
🌹🌺🌹🌺🌹
🌿بی هویتی ، گم کردن و دور شدن از اصل خود🌿
پاسخ
بستن فرم