🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 پوسیدم

(ثبت: 239736) خرداد 19, 1400 
پوسیدم

 

وقتی که در شب من
از خود برون رفتم
خود را نگه کردم
دیدم، چروکیدم!
عمریست خود را من
شب ها نبوسیدم
شاید از این غفلت
این گونه پوسیدم.
پیدا ست روحم هم
از دست من مرده ست
گویی که هر شب من
بر تن
کافور ساییدم.
تلخ است کام من
سرد است جان من
یک دست می خواهم!
تا برکشد جانم
تا من نپوسیدم.

یک عمر می بارد
اشک از دو چشم من
زین روست
یک خارم
از خاکِ گورِ من
هرگز نمی روید.

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. سلام و درودتان باد بزرگوار

    🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺در پناه خدا

  2. حسین شیرکوند

    خرداد 20, 1400

    🌺🌼🌷🌹🌸🏵️💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا