🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
کدخدا دوباره دور خانه را قلم کشید
روی دفتر حساب ، بعد ماجرا قلم کشید
کدخدا میان اهل روستا بهانه کرد
خنده ی من و تو هردورا قلم کشید
چشمه ماجرای یک نگاه را رقم زده است
کوه روی دامن بنفشه ها قلم کشید
کدخدا به لطف نام و غیرت و اصالتش
روی تاج مادیان آشنا قلم کشید
من نشسته ام به روی صخره ی شکوه ده
ابرهای خسته روی کدخدا قلم کشید
ماه اشک چشم هر ستاره را مباح کرد
بر مدار بی نشان زهره را قلم کشید
جابرترمک
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):