🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 《کاری نکرد》

(ثبت: 233224) آبان 15, 1399 
《کاری نکرد》

 

ابرِ  چشمم   باز  هم   بارید   او  کاری  نکرد
عالمی  بر  اشکِ  من  خندید  او  کاری  نکرد

با صدای  لن‌ترانی‌هاش  چون  یک  بیدِ  پیر
دل  درونِ  سینه‌ام   لرزید   او   کاری   نکرد

دل  سپردم  بر خدای  چشم‌ های  کافرش
قلب من  شد  خانه‌ی  تردید  او  کاری  نکرد

قلبم از دلواپسی‌هایی که در خود چال  کرد
بی  هوا   در  سینه‌ام  گندید  او  کاری  نکرد

خنده‌های  از  سرِ دردم  همیشه  با  منَند
غصه بر لب های من پوسید او کاری‌نکرد

یک  نفر  آمد  مرا از   فکر او   بیرون  کند
زخمِ‌سختی زد به دل، پرسید او کاری نکرد؟

با صدایی خسته گفتم: من که تنها  نیستم
دستِ  غم تنهایی‌ام  بوسید، او کاری  نکرد

✍ #بهاره_کیانی_قلعه_سردی

 

 

 

 

نقدها
  1. درود بر سرکار عالی . غزل زیبایی است . لیکن این مصرع :.
    {{آرزوی یک ‌تبسم، در دلم پوسید او کاری ‌نکرد}}
    چهار هجا و به اندازه ی یک رکن اضافه وزن دارد

نظرها
  1. طارق خراسانی

    آبان 15, 1399

    سلام بهاره ی عزیز

    غزلی زیباست مانند تمام غزل هایت نغز و دلنشین

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏🌿

  2. جواد مهدی پور

    آبان 15, 1399

    سلام و احترام محضرتان بانو کیانی گرانقدر

    زیبا ست

    غزل های دل انگیزتان دلنشین اند

    لذت می برم

    زنده باشید به مهر

    دورد هااا

    💐🙏💐🙏💐

  3. موسی عباسی مقدم

    آبان 15, 1399

    درود بزرگوار زیبا بودشادکام باشیددر پناه خدا🙏🍃🌿💐

  4. آبان 15, 1399

    دروووووووووود

  5. منوچهر فتیان پور

    آبان 17, 1399

    درودها بانو کیانی گرانقدر
    غزل دلنشین زیبا یی سرودید
    🌹در پناه خدا🌹

  6. مازیار نژادیان

    آبان 19, 1399

    درود ها
    غزلی جلیل و بسیار زیبا را از قلم شما خواندم
    ارتباط عمودی و افقی شعر کامل بود
    تصویر سازی ها و آنچه که دستمایه یک شعر خوب است دراین شعر بود
    دستمریزاد🌹🌹🌹🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا