🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 کهکشان در کفِ نگاهِ حسـین

(ثبت: 244490) دی 25, 1400 

 
1
شاهد روزگار طوفانی
می زده…، نازِ شستِ ساقی بود
اهلِ باران رسیده بود از راه،
مَشک!! تنها که هسـتِ ساقی بود
کودکان چشم شان به آبادی…،
کربلا…، می پرسـتِ ساقی بود
2
کهکشان در کفِ نگاهِ حسـین ؛
این زمین روی شست ساقی بود
آسمان زیرسایه ی اکبر… ،
روی گهواره دستِ ساقی بود[1]
3
ظهـــرِ آتش…، هــوا غم آلوده…،
اولین خانه …، نام…، تاســوعا
پُلِ پیـــــــروزیِ خــدا آرام…،
متحرک…، زنی…، چه بی پــروا
چهــره هایی عبـــوس…،در راهنـد،
بندگانِ دولقمه نان…، خرما
4
عشق…، جسرِصراط * زینـب بود،
از نگاهش به عمــقِ عاشـورا
روی شــــــط فــرات* می تابید …،
آفتــــابی به وســـعت دنیـــا
5
کارِ خورشیدِ معرفت آن روز
رهروان را به حق، هدایت شد
کور چشمانِ معـرفت آنجا…،
کارِشان…، جمله، بر شقاوت شد
آخرین خیرِ عاشقان آن روز،
آخرین حرفِ”جان”…، شهادت شد
6
تا که وحی آمد از خـــدا…، برخیــز …؛
و اِذا زُلزِلَت …قیـامت شد
بعد هفتــاد و دو کسوف و خسوف؛
والضحی* بانی غرامت شد
7
حسِ آزادگی به کــوفه مُـرد
مُــرده بـود از بـرای زَر…، خنــاس
قُل أَعُـوذُ بِرَبِّ ناسـی بود…،
زیرِ لـب های پـَرپَـرِ یک یاس
چشـــمِ زینب گرانترین آنجــا،
مثلِ یاقوتِ سُـرخ… ، یا الماس
8
داس بود و زمیـن پُرِ لاله …؛
نی …،نـوا بود و قحـطی احســاس
هـر طـرف برگ لاله می دیدی؛
روش حـک بود “العطش، عباس”
9
قاتلی مثلِ شِــمر با شــادی…،
فکرِ گاوانِ خواب و خور می شد
نان و خرما…،شرابِ سُکر آور…،
آن هدایا که بر شتر می شد
یک نفـــر بـود صبــح آزادی…،
بنـــدگی را رهـــا و… حُر می شد
10
زیــر باران اشــک…، انگــاری …،
جــای خـــالی آب پُـر می شـد
سه وجب عشق*بود و خیرالعمل،
بغض سجاده آب کُر می شد
11
خطِ سـوّم نخوانده را گویید،
آن نگاهی به طفـلِ خود…، اُم کرد
در گلــو ، دیو جای آبی…، تیـر…،
از قساوت، به زهرِ کژدُم کرد
این ستم ریشه در تَمُرد داشت…،
آن غدیری که باده در خُم کرد
12
آسـمان روی خاک می غلطید…،
درمصافی که اسب رَه گم کرد
سُــــمﱢ مرکب که بر تنش بارید …؛
عشــق را نذرِ نــورِ سـوّم کرد
13
کف زنان آب و یک جهان احساس،
راهی مَشکِ خُشک هامون شد
شادمان زانکه عشق می نوشد،
از خودش فارغ و چه بیرون شد
آب…، احسـاسِ عاشـقی دارد…،
دیدگانم…، دوباره گلــگون شد
14
در تقلّا به سـوی قربانگاه …،
آب ،معشوق دید و… مجنـون شد
مشکِ معشوقِ آب، خالی بود،
مثل ابری که درخودش خون شد
15
تیر و نیزه که نی یکی، آن روز،
بر تن مشک و آن مسلسل شد
آبِ دلبسته بر لبِ خشکی..،
وا شد از هم، به خاکِ غم حل شد
بَر تنِ مشک و ماه پاره ی عشق…،
خنـده ی ناکسانِ مُهمل شد
16
یا ابالغوث،مشک می خندید…،
حیف شــق القمر و…مختل شد
دسـت افتاد و مشک خون بارید
و زمین با سـقوط منحل شد
17
طارق امشب بگو بگو‌ با ما…،
پَرپَرِ آخرین کبوتر را
بغضِ باران گرفته را مانست…،
کودکی منتظـر… چه یاور را
آسمان غم گرفته… ، ابری بود…،
امرِ باران…، نبود داور را
18
ذوقِ باران… ، شــدید لَک می زد… ؛
برکتِ خنــده های اصـغر را
آرزویش وصـــال امّـا … آه… ؛
قبـــلِ او بُغــض…تیـــر…حنــجر را
19
بی خبر ای ز روزِ رستاخیز…،
استحاله به فضله ها…، خوشحال
روز پیروزی علی…، نزدیک…،
پرده دارِ حرم… ، تو ای دجال
جدّ و آبای تو چنین کردند…،
فکر خود بوده… ، دین به اضمحـلال
20
یک صـد و چند * صاعقه آن روز… ،
کهکشان را سـپرد بر گـودال
لعنـت عشـــق بر شـــماهـــا باد …،
آفتــاب و خیـال خـامِ زوال؟؟
21
کهکشان را به نیـزه می بردند…!!،
آنکه دین را … به قصدِ یاری بود
شـادمان…، ناکثانِ ناهنجار…،
کُشته ، عشقِ رسولِ باری بود
آنکه قرآن ناطقَ ش خوانند…،
حاصلِ عشق و رستگاری بود
22
مُصحَفِ نور را ورق کردند… ؛
روی نی صـوت عشق جاری بود
در تـلاقـی زینـب و نیــزه … ؛
کعـب نی…* عمـقِ زخمِ کاری بود

دوازده آبان 1393 طارق خراسانی
……
پ.ن :
مخمس با تضمین از: چهار پاره شورانگیزِ خانم حسن زاده(نگار)
بند های فرد را حقیر سروده و بند های زوج متعلق به خانم حسن زاده است.
[1] . در این بند شاعر تضمین کننده بنا به ضرورت در شعر مرجع دست برده است شعر مرجع چنین بوده است :
کهکشان در کفِ نگاهِ حسـین ؛
این زمین روی دستِ ساقی بود
آســمان زیرســایه ی اکبـــر… ،
پای گهــواره حــورِ “باقی”* بود
* *حور باقی :اشاره به فرشتگان
*جسرصراط :پل ورودی کربلا(پلی که مردم کوفه برای رسیدن به کربلا از آن عبور می کردند)
*شط فرات : نام زمین کربلا
*والضحی : اشاره به حضرت ولی عصر(عج)سوگند به روز( آن زمان که آفتاب بلند می گردد وهمه جا را می گیرد)
*سه وجب عشق :اشاره به گریۀ زیاد(آب کر: مقدار آبی که اگر درظرفی که پهنا و گودی آن سه وجب ونیم معمولی است بریزند پر می شود- شست وشو با آب کر باعث پاکی ست)
*یک صد وچند صاعقه : روایت شده است که در پیراهن حضرت امام حسین (ع) یک صد وچند نشانه از تیر ونیزه وشمشیر مشاهده شده (آمار دقیقی در دست نیست)– [قصه کربلا ص 380]
*کعب نی : کعب از نظر واژگانی به معنی “بند میان دو قسمت نی”، “گره چوب نیزه”، “هر چیز بلند و برآمده” می باشد.
نی را هرگاه از قسمت گره آن برش بزنند، چون از قسمت ساقه برآمده تر و کلفت تر است، کاملاً به خوبی می تواند در مشت قرار گیرد که چنانچه برای ضربه زدن استفاده شود، از استحکام و قدرت ضربه زنی بیشتری برخوردار می گردد. ضمن اینکه قسمت کعب نی محکم تر و کمتر شکننده تر است. اگر برای ضربه زدن از قسمت گره آن که کعب نی نامیده می شود، استفاده گردد، بسیار دردناک تر یا بهتر است گفته شود که دردناک ترین ضربه را به وجود می آورد.

نظرها 40 
  1. یا حسین،

    سلام و درود و ارادت ❤️🙏

  2. سیاوش آزاد

    دی 25, 1400

    سلام 55 بیت است ظاهرا عرض ارادتی دارم محضر استاد و خداقوت امید بتوانم نقدی که امر فرمودید به جا آورم

    • طارق خراسانی

      دی 25, 1400

      سلام و درود
      بدون هیچ شکی این محبت شما اجر معنوی بهمراه دارد
      این اثر متعلق به تمام عاشقان مکتب عشق و آزادی ست
      باید کاری کرد که ان به سلامت به دست آیندگان سپرده شود
      اولین مورد نام قالب این اثر است که آن را چه باید نامید؟
      دستبوس شما و همه ی عزیزان، طارق خراسانی🌿🙏🌿

      • سیاوش آزاد

        دی 30, 1400

        سلام نام را جناب شهرو پیشنهاد دادند ویا مضمن مقطعه

    • طارق خراسانی

      دی 25, 1400

      در بند21
      کهکشان را به نیـزه آویزند
      کهکشان را به نیزه می بردند بهتر نیست؟

      • سیاوش آزاد

        دی 27, 1400

        سلام بنظر قاصر میرسد آویزند از حیث تلفظ بیشتر به نیزه نزدیک باشد ولی میبردند شاید بیشتر به کار میرود البته همین نکته میتواند حسنی برای آویزند باشد البته نکته ای هست آویزند بیشتر به ذهن حالت مثلا گردنبند که به گردن آویخته شده و قسمت جواهرش به طرف زمین است و یا چراغ که به سقف آویزانست ولی در نیزه سر به طرف بالاست ولی باز همین میتواند حسن باشد و آن اینکه اگر زمین را سقف ببینیم سر آویزانست قاعدتا سقف نمیتواند برای حضرت باشد سقف مخالفانش ولی سر مبارک را جاذبه آسمان به خود میکشد

        • طارق خراسانی

          دی 30, 1400

          سلام.

          سپاس سیاوش جان
          من بنده ی نقادم ، البته نقادی که نقد بداند
          در این راستا کمکم کنید.

          در پناه خدا ❤️🙏❤️

          • سیاوش آزاد

            دی 30, 1400

            سلام واقعیت اینست که حقیر انگیزه کافی درین سایت ندارم و علت آن حذف نقدهای حقیر توسط مسئولین سایت و احیانا دوستان است حتی در موردی متن نقد حقیر را تغییر دادند به توفیق حق به شعرناب باز میگردم شما هم تشریف بیاورید دران سایت نقدهای آتشین میکردیم و هم دوستان بعضا طالب بودند و نیز مطلقا مسئول سایت خاطرم نیست برخوردی با حقیر داشته باشد
            اما اثر بسیار سنگینست تجزیه و تحلیل 55 بیت بسیار امریست دشوار باری چند نکته
            1-در بند اول ردیف با اثر قافیه شده نمیدانم حسنست یا نه
            2-ذره ها معمول ترست
            3-ذرگان مفهوم همه را در خود دارد مگر اینکه برای تاکید همه آمده باشد
            4-بیت دوم آیا که زائد نیست؟
            5-دو بیت اول شماره 3 فعل ندارد مگر آنکه به قرینه بند قبل حذف شده باشد و سوال پیش می آید این کار مجازست؟
            6-در شماره 5 ز به کار رفته است ولی در خود اثر شاهد به کارگیری ز نیستیم
            7-در شماره 8 بجای رویش روش آمده البته متعلق به خود اثرست ولی سوالی دارم روش عامیانه است
            8-قافیه شدن خور و شتر را قدما مجاز میدانستند؟
            9-در ش 15 ناکسان یا ناکثان
            10-در ش 20 ناطقش
            عزیزم استاد طارق خراسانی این ده تا را اگر حذف نشده از من بپذیرید که بی رمقم و میدانم حق مطلب ادا نشد عفوک عفوک عفوک

          • طارق خراسانی

            بهمن 1, 1400

            سلام آزاد عزیزم
            نور چشمم
            حتما اشتباهی رخ داده که نقد شما پاک شده
            اینجا یعنی دز دفتر من محال است چنین امری صورت پذیرد
            تازه متوجه شدم مدیر عزیزمان که خود از طرفداران پر و پا قرص نقد است نقدی را حذف نکرده است احتمالا در جایی شاعر نقد پذیر نبوده و خودش حذف کرده باشد.
            من چون. میخواهم اشعارم به دست آیندگان برسد لذا نقد را با جان و دل می پذیرم و نقاد رفیق خوب من است کسی که بی هیچ اجر و مزد و منتی شعر مرا به خانه سلامت هدایت می کند ستودنی ست.
            اجازه می خواهم از راهی دور دست و قلم شما را ببوسم و تمنا می کنم ما را هرگز ترک نکن بمان و به ما سرودن را بیاموز
            فدای تو طارق❤️❤️❤️

          • طارق خراسانی

            بهمن 1, 1400

            ضمنا خور و شتر همقافیه هستند
            روش حک شده… زبان محوره ای ست و شاعر مجاز به استفاده از آن می باشد
            در خصوص بند اول باید گفت آفرین به دقت نظر شما آفرررررین من متوجه “باقی ” نشده بودم فکر کرده بودم تمام ساقی ست الحق نقد شما عالی بود باز هم آفرین
            هیچ چاره ای نیست مگر شاعر محترم و عزیز مرجع مصرع آخر چهارپاره اش را تغییر دهد.

          • طارق خراسانی

            بهمن 1, 1400

            با تشکر مجدد

            تا توانستم مشکلات را برطرف کردم
            مجبور شدم در یک چهارپاره شاعر تصرفی انجام دهم ولی در پی نوشت عین چهارپاره شاعر مرجع را آوردم
             

            1
            همه ی ذرّگان این هستی…،
            می زده…، نازِ شستِ ساقی بود
            اهلِ باران رسیده بود از راه،
            مَشک!! تنها که هسـتِ ساقی بود
            کودکان چشم شان به آبادی…،
            کربلا…، می پرسـتِ ساقی بود
            2
            کهکشان در کفِ نگاهِ حسـین ؛
            این زمین روی شست ساقی بود
            آسمان زیرسایه ی اکبر… ،
            روی گهواره دستِ ساقی بود[1]
            3
            ظهـــرِ آتش…، هــوا غم آلوده…،
            اولین خانه …، نام…، تاســوعا
            پُلِ پیـــــــروزیِ خــدا آرام…،
            متحرک…، زنی…، چه بی پــروا
            چهــره هایی عبـــوس…،در راهنـد،
            بندگانِ دولقمه نان…، خرما
            4
            عشق…، جسرِصراط * زینـب بود،
            از نگاهش به عمــقِ عاشـورا
            روی شــــــط فــرات* می تابید …،
            آفتــــابی به وســـعت دنیـــا
            5
            کارِ خورشیدِ معرفت آن روز
            رهروان را به حق، هدایت شد
            کور چشمانِ معـرفت آنجا…،
            کارِشان…، جمله، بر شقاوت شد
            آخرین خیرِ عاشقان آن روز،
            آخرین حرفِ”جان”…، شهادت شد
            6
            تا که وحی آمد از خـــدا…، برخیــز …؛
            و اِذا زُلزِلَت …قیـامت شد
            بعد هفتــاد و دو کسوف و خسوف؛
            والضحی* بانی غرامت شد
            7
            حسِ آزادگی به کــوفه مُـرد
            مُــرده بـود از بـرای زَر…، خنــاس
            قُل أَعُـوذُ بِرَبِّ ناسـی بود…،
            زیرِ لـب های پـَرپَـرِ … یک یاس
            چشـــمِ زینب گرانترین آنجــا،
            مثلِ یاقوتِ سُـرخ… ، یا الماس
            8
            داس بود و زمیـن پُرِ لاله …؛
            نی …،نـوا بود و قحـطی احســاس
            هـر طـرف برگ لاله می دیدی؛
            روش حـک بود “العطش، عباس”
            9
            قاتلی مثلِ شِــمر با شــادی…،
            فکرِ گاوانِ خواب و خور می شد
            نان و خرما…،شرابِ سُکر آور…،
            آن هدایا که بر شتر می شد
            یک نفـــر بـود صبــح آزادی…،
            بنـــدگی را رهـــا و… حُر می شد
            10
            زیــر باران اشــک…، انگــاری …،
            جــای خـــالی آب پُـر می شـد
            سه وجب عشق*بود و خیرالعمل،
            بغض سجاده آب کُر می شد
            11
            خطِ سـوّم نخوانده را گویید،
            آن نگاهی به طفـلِ خود…، اُم کرد
            در گلــو ، دیو جای آبی…، تیـر…،
            از قساوت، به زهرِ کژدُم کرد
            این ستم ریشه در تَمُرد داشت…،
            آن غدیری که باده در خُم کرد
            12
            آسـمان روی خاک می غلطید…،
            درمصافی که اسب رَه گم کرد
            سُــــمﱢ مرکب که بر تنش بارید …؛
            عشــق را نذرِ نــورِ سـوّم کرد
            13
            کف زنان آب و یک جهان احساس،
            راهی مَشکِ خُشک هامون شد
            شادمان زانکه عشق می نوشد،
            از خودش فارغ و چه بیرون شد
            آب…، احسـاسِ عاشـقی دارد…،
            دیدگانم…، دوباره گلــگون شد
            14
            در تقلّا به سـوی قربانگاه …،
            آب ،معشوق دید و… مجنـون شد
            مشکِ معشوقِ آب، خالی بود،
            مثل ابری که درخودش خون شد
            15
            تیر و نیزه که نی یکی، آن روز،
            بر تن مشک و آن مسلسل شد
            آبِ دلبسته بر لبِ خشکی..،
            وا شد از هم، به خاکِ غم حل شد
            بَر تنِ مشک و ماه پاره ی عشق…،
            خنـده ی ناکسانِ مُهمل شد
            16
            یا ابالغوث،مشک می خندید…،
            حیف شــق القمر و…مختل شد
            دسـت افتاد و مشک خون بارید
            و زمین با سـقوط منحل شد
            17
            طارق امشب بگو بگ با ما…،
            پَرپَرِ آخرین کبوتر را
            بغضِ باران گرفته را مانست…،
            کودکی منتظـر… چه یاور را
            آسمان غم گرفته… ، ابری بود…،
            امرِ باران…، نبود داور را
            18
            ذوقِ باران… ، شــدید لَک می زد… ؛
            برکتِ خنــده های اصـغر را
            آرزویش وصـــال امّـا … آه… ؛
            قبـــلِ او بُغــض…تیـــر…حنــجر را
            19
            بی خبر ای ز روزِ رستاخیز…،
            استحاله به فضله ها…، خوشحال
            روز پیروزی علی…، نزدیک…،
            پرده دارِ حرم… ، تو ای دجال
            جدّ و آبای تو چنین کردند…،
            فکر خود بوده… ، دین به اضمحـلال
            20
            یک صـد و چند * صاعقه آن روز… ،
            کهکشان را سـپرد بر گـودال
            لعنـت عشـــق بر شـــماهـــا باد …،
            آفتــاب و خیـال خـامِ زوال؟؟
            21
            کهکشان را به نیـزه آویزند…!!،
            آنکه دین را … به قصدِ یاری بود
            شـادمان…، ناکثانِ ناهنجار…،
            کُشته ، عشقِ رسولِ باری بود
            آنکه قرآن ناطقَ ش خوانند…،
            حاصلِ عشق و رستگاری بود
            22
            مُصحَفِ نور را ورق کردند… ؛
            روی نی صـوت عشق جاری بود
            در تـلاقـی زینـب و نیــزه … ؛
            کعـب نی…* عمـقِ زخمِ کاری بود
            دوازده آبان 1393 طارق خراسانی
            ……
            پ.ن :
            اثری با تضمین از:
            چهار پاره های شورانگیزِ خانم حسن زاده(نگار)
            بند های فرد را حقیر سروده و بند های زوج متعلق به خانم حسن زاده است.
            [1] . در این بند شاعر تضمین کننده بنا به ضرورت در شعر مرجع دست برده است شعر مرجع چنین بوده است :
            کهکشان در کفِ نگاهِ حسـین ؛
            این زمین روی دستِ ساقی بود
            آســمان زیرســایه ی اکبـــر… ،
            پای گهــواره حــورِ “باقی”* بود
            * *حور باقی :اشاره به فرشتگان
            *جسرصراط :پل ورودی کربلا(پلی که مردم کوفه برای رسیدن به کربلا از آن عبور می کردند)
            *شط فرات : نام زمین کربلا
            *والضحی : اشاره به حضرت ولی عصر(عج)سوگند به روز( آن زمان که آفتاب بلند می گردد وهمه جا را می گیرد)
            *سه وجب عشق :اشاره به گریۀ زیاد(آب کر: مقدار آبی که اگر درظرفی که پهنا و گودی آن سه وجب ونیم معمولی است بریزند پر می شود- شست وشو با آب کر باعث پاکی ست)
            *یک صد وچند صاعقه : روایت شده است که در پیراهن حضرت امام حسین (ع) یک صد وچند نشانه از تیر ونیزه وشمشیر مشاهده شده (آمار دقیقی در دست نیست)– [قصه کربلا ص 380]
            *کعب نی : کعب از نظر واژگانی به معنی “بند میان دو قسمت نی”، “گره چوب نیزه”، “هر چیز بلند و برآمده” می باشد.
            نی را هرگاه از قسمت گره آن برش بزنند، چون از قسمت ساقه برآمده تر و کلفت تر است، کاملاً به خوبی می تواند در مشت قرار گیرد که چنانچه برای ضربه زدن استفاده شود، از استحکام و قدرت ضربه زنی بیشتری برخوردار می گردد. ضمن اینکه قسمت کعب نی محکم تر و کمتر شکننده تر است. اگر برای ضربه زدن از قسمت گره آن که کعب نی نامیده می شود، استفاده گردد، بسیار دردناک تر یا بهتر است گفته شود که دردناک ترین ضربه را به وجود می آورد.
             
             
             

          • سیاوش آزاد

            بهمن 1, 1400

            سلام سپاس از محبت های حضرتعالی زنده باشید به وسعت ابدیت

  3. سلام استاد و آفرین
    ابتکاری جالب بود و هنرمندانه🌺

    • طارق خراسانی

      دی 30, 1400

      سلام و درود

      سپاس از مهر نگاهتان

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

  4. سلام و عرض ادب
    بسیار زیبا و یکدست و منسجم

    • طارق خراسانی

      دی 25, 1400

      سلام دختر عزیزم

      نور چشم بابا طارق

      یادگار دوران های سخت
      سپاس از مهر حضورت

      در پناه خدا 🌿🌹🙏🌹🌿

  5. فریبا نوری

    دی 25, 1400

    طــارق امشــب بگو بگو… با ما…،
    پَـرپَـرِ آخرین کبوتـر را
    بغـضِ باران گرفتـه را مانست…،
    کودکی منتظـر… چه یاور را
    آسمان غم گرفته… ، ابری بود…،
    امرِ باران…، نبود داور را

    درودها
    هر دو شاعر ارجمند در پناه صاحب اثر باشند 🌷🌷🌷🌷🌷

    • طارق خراسانی

      دی 25, 1400

      سلام دختر بزرگمهرم

      حال دعا به من دست داده است
      برایت دعا می کنم
      از خداوند سبحان و قادر می خواهم سلامت باشی و لشگر جان های پاک غلام درگاهت باشند تا آنچه خواهی به انجام رسانند.
      لطفا تا می توانید معایب را با چشمان تیز بین خود جسته و بیان بفرمایید.

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

  6. سلام و مهر باباطارق عزیزم
    درود بر شما و بانو حسن زاده عزیز
    ابتکار شگفت انگیزی بود
    اجرتان با سید الشهدا (ع)
    بهره بردم از واژه واژه ی تاثیرگذارش
    👏👏👏👏🙏🙏🍃💐💐

    • طارق خراسانی

      دی 26, 1400

      سلام دختر شاعر و بزرگوارم

      سپاس از حضور بسیار گرمت

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

  7. صفا یغمایی

    دی 25, 1400

    سلام ودرود برشما جناب خراسانی عزیز
    اجرتون با اقا سید الشهدا .
    خیلی خیلی زحمت کشیدیدو احسنت برشما .
    ولی جسارتا یک مقدار طولانی شده استادوازحوصله‌ی
    خواننده‌ی سریع الوصول امروزی خارج است
    موفق باشید وشیرین بیان.
    🌹🌹🌹👏👏👏🌹🌹🌹

    • طارق خراسانی

      دی 26, 1400

      سلام و درود بر جناب یغمایی عزیز

      ضمن سپاس از حضور همیشه گرم شما عزیز جانم، اگر اثر طولانی شده علتش تضمین اثری ست که چهارپاره می باشد و اگر دقت کرده باشید به اتمام کار چاره ای نداشتم.
      از طرفی این یک کار نو و منحصر بفرد است و تا به حال هیچ یک از شاعران گذشته و حال دست به چنین کاری نزده اند به خاطر همین مفرد بودن کار فکر کنم قابل توجه باشد.

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

  8. دادا بیلوردی

    دی 25, 1400

    درود بر جناب طارق
    التماس دعا

    • طارق خراسانی

      دی 26, 1400

      سلام بر دادای عزیز

      سپاس از مهر نگاهت بزرگمهر شاعر پاک

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

  9. سلام و درود استاد خراسانی
    بسیار عالی است
    سربلند و پاینده باشید
    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    • طارق خراسانی

      دی 26, 1400

      سلام. و درود

      سپاس از حضور ارزنده ی آن عزیز

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

  10. با سلام بسیار روان در قالب نو پر مجتوا و اثر بخش
    قابل تقدیر د تکریم است این سروده ی عاشو رایی
    طیب الله درود بر استاد ارجمند و دوست گرامی ام
    جناب طارق این ماه خراسانی وبانوی گرامی و ارزشی
    خانم حسن زاده این شاعره ی توانا

    استاد طارق خانم حسن زاده مدتی است حضورش در فضای مجازی مشهود نیست کجاست ؟

    انشا الله که سر حال باشد🌹🌹🌹

    • طارق خراسانی

      دی 30, 1400

      سلام و درود

      سپاس از مهر نگاهتان
      دختر عزیزم نگار خانم ازدواج کرده اند صاحب دختر زیبایی هستند و گرفتار زندگی
      .
      امیوارم روزی ایشان را در پاک زیارت کنیم.

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

  11. دادا بیلوردی

    دی 26, 1400

    سلام استاد. خوبی ؟
    چند وقتی است از شاعر پر احساس سبک زلال ، بانو « طلعت خیاط پیشه » خبری نیست !
    خبر دارید؟

    • طارق خراسانی

      دی 30, 1400

      سلام

      ایشان خارج از کشور می باشند و گاهی به سایت تشریف می آورند.
      اخیرا از ایشان بی خبرم

  12. نسرین حسینی

    دی 27, 1400

    درودها برشما استاد گرامی آیینی زیبایی بود و
    برای من جالب بود قالبی زیبا که میتونه فرداها حرفی واسع گفتن داشته باشه
    سپاس از هردو عزیز 🌺🌺❤❤

    • دی 28, 1400

      درودو بزرگوار

      قالب شعر که جدید نیست و همان قطعه می باشند که قطعه هم از دو بیت تا چندین بیت می باشند . و چون تعدادشان زیاد است به جناب طارق پیشنهاد دادم آن را قطعات بنامند تا نظر آن بزرگوار چه باشد

      🌹🌹🌹🌹🌹

  13. سلام و درود جناب استاد خراسانی گرانقدر،
    یار شعر پیشرو و سروش سرای
    عزیز،
    بابا طارق عزیز شعر فارسی

    خدمت تان عرض کنم:
    یکم بهمن، چهارمین سالروز شعر سروش است.
    امید که این روزها برای گسترش گونه ی تازه و توانمند سروش،
    سنگ تمام بگذارید.
    فراوان سپاس 🌹🌹🌹

  14. #شعر_پیشرو
    #شعر_سروش
    #Шеъри_Пешрав
    #Шеьри_СУРӮШ
    از دلِ بی پناه بنویسم(؟)
    شهر… بی تکیه گاه بنویسم(؟)
    به کدامین نگاه بنویسم(؟)
    از کدامین گناه بنویسم(؟)
    آه! تا کی از آه بنویسم؟
    گل سرخ(!)
    #محمدعلی_رضاپور
    Аз дили бе паноҳ банависам(?)
    Шаҳр … бе такягоҳ банависам(?)
    Ба кудомӣн нигоҳ банависам(?)
    Аз кудомӣн гуноҳ банависам(?)
    Оҳ! То кай аз оҳ банависам?
    Гули сурх(!)
    #Муҳаммадалӣ_Ризопӯр
    لطفاً در گسترش شعر پیشرو، مددکار باشید!
    Лутфан дар густариши шеъри пешрав мададкор бошед!

  15. دی 28, 1400

    درودو سپاس بر استاد بزرگوارو و شاعر فرهیخته ام

    جناب طارق

    زیبا و جذاب و ارزشی است این سروده ها دستمریزاد

    و اما در مورد نام

    میدانیم که غزل ویا غزلهای کوتاه که مرحوم اخوان ثالث آنها را غزلچه می نامید مصرع اولشان نیز همان قافیه های مصرع های زوج را دارند و آنها که این خصوصیات را ندارند ” قطعه ” می نامیم و شاید بشود
    نام ” قطعات” بر آنها نهاد چون هرکدام به تنهایی یک قطعه می باشند مثل غزل و غزلیات
    🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  16. دی 28, 1400

    درود و سلام خدمت استاد ارجمند جناب خراسانی عزیزم. دستمریزاد و اجری بی پایان تصیب آن جناب و مهر بانوی ادیب و ارجمند. امید که ما را نیز لز دعای خیر بی تصیب نفرمایید. استاد گرامی، دو نکته را در رابطه با این اثر وزین معروض میدارم:
    ۱- همانطور که استادی گرانقدر متذکر شده اند، حقیر نیز بر این عقیده است که در بند ۲۱ “کهکشان را به نیزه می بردند و یا بر سر نیزه کهکشان بردند” از نطر زمانی قرینه بند ۲۲ “مصحف نور را ورق کردند” خواهد بود‌
    ۲- برای اینکه از اجر معنوی این اثر ارزشمند بهره ای شامل حال بی مقدار گردد، برای حسن ختام آن قطعه ای را تقدیم می نمایم:
    اندر آن گلستان ،… یک گل یاس
    بر تنش زخمهای کاری بود
    عطر آن در فضای عاشورا
     بر زمین و زمان جاری بود
    کهنه پیراهنی هم …از مادر
    بر تن زخم ، یادگاری بود
    التماس دعا
    🥀🥀🥀🌾🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

    • طارق خراسانی

      دی 30, 1400

      سلام و درود

      سپاس فراوان از مهر نگاه و نقد آن عزیز

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

  17. دی 28, 1400

    بابت اشتباهات تایپی و همچنین تکرار پیام پوزش

  18. درود بر استاد طارق عزیز و سپاس از این سروده ی زیبا و درخور
    و همچنین درود بر بانو حسن زاده ی گران ارج
    چنانچه قطعات زوج و فرد که قافیه ی همسان دارند را یکپارچه فرض کنیم . بهترین نامی که روی این قالب می توانیم بگذاریم قالب ( قطعات پیوسته ) هست . در اصل تعدادی قطعه در راستای یک مضمون را شاهدیم .
    کار زیبایی ست . و برای داستان پردازی مناسب است .
    نیما یوشیج و فروغ فرخزاد هم به طرق مختلف دست در قالب های کلاسیک برده اند . و هدفشان ظرفیت بخشیدن به آن قالب ها بوده . نیما , اینکار را خیلی زودتر از فروغ انجام داد . و فروغ به تاسی از نیما در قالب های کلاسیک دست می برد . فعلآ حضور ذهن از کارهایی که فروغ انجام داده ندارم ولی نیمایوشیج بیشتر در قالب های مثنوی و چارپاره و ترکیب بند و ترجیع بند دست برده است . در اصل اینکارها , اولین اقدامات او برای رسیدن به یک قالب فراگیر بود . که بعدها منتهی می شود به شعر نیمایی و دست از آن دخل و تصرف در قالب های کلاسیک می کشد . ولی فروغ در زمانی که شعر نیمایی تازه در میان جامعه ی ادبی داشت جا باز میکرد و خود فروغ هم تحت تاثیر نیما قرار گرفته بود . مدتی از عمر کوتاهش را صرف رسیدن به قالبی فراگیر در شعر کلاسیک کرد . اگرچه سرآخر دنباله روی نیما و بعدها شاملو شد و گاه در اشعاری که ظاهرآ باید نیمایی باشند بعمد دست می برد و رُکنی را متفاوت از رکن پایه بکار می گرفت . آنچه در ذهن فروغ میگذشت را فقط می توانم اینگونه حدس بزنم که فروغ چون بارها در زندگی روزمره و در گفتگوها شاهد بود که طرفین گفتگو گهگاه برخی کلمات را برجسته تلفط می کنند . به این فکر افتاده که همین اتفاق را در شعر نیمایی رقم بزند . یعنی وقتی شعر فروغ را داریم می خوانیم و مطابق ریتم عروضی شعر به پیش میرویم یکباره با یک دست انداز ریتمی روبرو می شویم . تا زمانی که مطابق ریتم عروضی میخوانیم , آن دست انداز ریتمی فاش میزند . ولی در دوباره خوانی وقتی به آن رُکنی که دست انداز ایجاد کرده میرسیم چنانچه واژه ای که در آن رُکن واقع شده را برجسته و کشیده تلفظ کنیم . آن اختلال ریتمی دیگر خودش را نشان نمیدهد . از نظر من , تنها هدفی که فروغ در سر داشته همین بوده .
    با آرزوی توفیق برای هر دو بزرگوار 👏👏🌹🌹🌺

    • طارق خراسانی

      بهمن 1, 1400

      سلام شادان عزیزم

      از اینکه در این صفحه ما را از دانش خود بهره مند کردی سپاسگزارم و این گفتار شما به یادگار بعنوان جواهری قیمتی تا زمانی که خدا بخواهد و بلایی بر سر سایت نیاید جاودان خواهد ماند.
      با تمام وجود از لطف شما بخاطر وقتی که گذاشته و به دانش ادبی ام افزودی تشکر می کنم

      در پناه خدا 🙏❤️❤️❤️🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا