🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گناه جاودان
به رویم باز کن آغوش گرم و مهربانت را
بیافشان بر سرم چین و شکنج سایبانت را
تو از جنس بهار و ابر باران خیز صحرایی
مگیر از آسمانم رعد و برق بی امانت را
من از ایل و تبار مهر جان افروز مستانم
بریز ای جان بکامم جرعه های ارغوانت را
اگر سرشانه هایم را بگیرد عطر بازویت
بگیرم بر سر دوشم گناه جاودانت را
بیا تا با نگاهی غرق در چشمان هم باشیم
تو از من دل بگیری من تمام داستانت را
قسم خوردم که بعد از اینهمه آوارگی یکشب
برقص آرم تمام لحظههای شادمانت را
من از روز ازل چشم انتظار دیدنت بودم
همان روزی که می گفتی بگوشم ارمغانت را
الا اي هرچه خوبیها میان هر دو دستانت
بغل کن بار دیگر عاشق بی خانمانت را
جهانم را فقط در گوشه چشم تو می بینم
خدا قسمت کند آئینه ی نصف جهانت را
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (12):
بهمن 27, 1400
من از روز ازل، چشم انتظار دیدنت بودم
🌹🌹🌹
پاسخ
بهمن 27, 1400
با سلام و موفق و موید و منصور باشی جناب معصومی بزرگوار🌹🌹🌹🌷🌷🙏🙏🙏
پاسخ
بهمن 27, 1400
پاسخ
بهمن 27, 1400
سلام طیب الله ابیاتی چند را دوست داشتم
دو مطلب و رفع تصدیع
یک با تمام داستانت نتوانستم انس بگیرم اگر توضیح فرمایید ممنون میشوم
دو فعل آرم همان آورم است به شکل عامیانه؟
پاسخ
بهمن 27, 1400
. با درودهایم پاک 🌺
.
. قسم خوردم که بعد از اینهمه آوارگی یکشب
. برقص آرم تمام لحظههای شادمانت را
.
. شیوا و زیبا سروده ای عاشقانه ❤️
. استاد گرانمهر بسیار از جنابعالی خوانده ام . نیز آموخته ام . . سپاس بزرگوارا 🌺🌿🌿🌹🌿🌿🌺
پاسخ
بهمن 27, 1400
🏵️🌸💐🌹💐🌸🏵️
پاسخ
بستن فرم