🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چشم خود را می نهی بر روی هم یک ثانیه؟
می شوی همراهِ من تا مرگِ غم، یک ثانیه؟
این عبارت گفت “جانی” از تبارِ عشق و نور
او به انگشتان فضا را زد رَقم، یک ثانیه
پلک هایش را به هم آورد و لبخندی به لب
گفت:«دیدم مرگِ غم، دفعِ ستم، یک ثانیه»
پشت سَر، رنگین کمانِ آرزو ها بود و بس
رو به رویَ ش جبهه، فرصت شد چه کم!!، یک ثانیه
“عشق” آمد، “جان” او همراه وی شد، ای عجب!!
ذکرِ یارب یاربی بودش به دَم، یک ثانیه!
گاهِ هجرت زد اناالحق “جانِ” او ، پرواز کرد
فَتح خرمشهر؟ تنها یک قَدَم، یک ثانیه
نغمه ی اللهُ اکبر با نوای یا حسین (ع)
درفضا پیچیدو،
پلکَ ش روی هم،
یک ثانیه…
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (13):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (22):